-
"راستی دنیا چه شکلی می شد اگر به جای اینکه در سینه ام گلوله ای بنشانی در قلبم گلی می کاشتی؟"
یکشنبه 20 مهر 1399 22:59
یا حُبُّ! لا هدفٌ لنا إلّا الهزیمةَ فی حُروبِک ************************ ای عشق ما هدفی نداریم جز شکست در جنگ های تو "محمود درویش ترجمه ی خودم" * عنوان پست از عدنان الصائغ * این را هم بخوانید: لَو مَرَّ سیفٌ بینَنا لم نَکُن نَعلَم هَل أجری دَمی أم دَمک ********************************* اگر شمشیری بین ما فرود...
-
"صاحب صدا" صدا زد و صاحب صدا پرید/ از کدخدا گریخت به سوی خدا پرید"
جمعه 18 مهر 1399 11:40
لاتَعجبوا أنَّ القوافی حزینةٌ فَکُلُّ بِلادی فی ثیابِ حدادٍ ****************************** تعجّب نکنید که قافیه ها غمگین اند چرا که تمام سرزمینم لباس عزا به تن کرده است.... "محمدمهدی جواهری ترجمه ی خودم" * عنوان پست از حسین جنتی عطایی: "صاحب صدا" صدا زد و صاحب صدا پرید/ از کدخدا گریخت به سوی خدا...
-
"هر بار که ترانه ای برایت سرودم/ قومم بر من تاختند! که چرا برای میهن، شعری نمیسرایی؟/ و آیا زن، چیزی به جز وطن است؟!"
چهارشنبه 16 مهر 1399 15:30
الحبُّ و الوطنُ توأمانِ سیامیّانِ مُتَشابهانِ بِاستثناءِ أنَّ لِلوطنِ حدوداً وَ لا حدودَ لِلحُبِّ... ************** عشق و وطن دوقلوهای به هم چسبیده و شبیه هم اند منتهی وطن حد و مرزی دارد و عشق هیچ حد و مرزی ندارد "یحیی السماوی ترجمه ی خودم" * عنوان پست از نزار قبّانی * هر زمانی حس کردید کسی را آنقدر دوست...
-
"چشم های تو/ تنها آینه ای ست /که مرا به خودم زیبا نشان می دهد"
یکشنبه 13 مهر 1399 17:01
لَو لَم أبصَر وَطنی الثّانی فی عَینَیکِ لَکانت هذی الدنیا کَذِباً *************************** این دنیا دروغ می بود اگر وطن دیگر خویش را در چشم های تو نمی دیدم... "نزار قبّانی ترجمه ی خودم" * عنوان پست از رسول ادهمی * چشمان تو با قلبم چه گفتند که اینگونه پذیرفت؟!/"عبدالمحسن الصوری" * مثل یک معجزه...
-
"خبر داری که شهری روی لبخند تو شاعر شد؟!/ چرا اینگونه کافرگونه بی رحمانه می خندی؟"
یکشنبه 6 مهر 1399 20:18
سَأدرسُ و سَأصبَحُ صَیدَلیّاً و سَأوصِفُ ضَحکَتَکِ علاجاً لِلمَرَضِ **************** درس می خوانم و داروساز می شوم و خنده ات را برای درمان بیماری تجویز می کنم "دیوارنوشته ی عربی ترجمه ی خودم" * عنوان پست از صاحب عزیزی: تو زیباصورتی فامیل نزدیک خداوندی/ گمانم زاده ی رعدی و از پشتِ دماوندی/ به شورانگیزی ابری...
-
"کاش تنهایی، پرنده بود/ گاهی هم به کوچ فکر می کرد"
پنجشنبه 3 مهر 1399 20:59
فَکم مِن مُنفردٍ لایشعُرُ بِالوَحدةِ وَ کم مِن مُجتمعٍ ولکنَّهُ وحیدٌ فَالوَحدةُ وَحدةُ وجدانٍ وَ لا أبدان... ************************** چه بسا آدم های تنهایی که احساس تنهایی نمی کنند و چه بسا آدم هایی که در جمعند ولی تنهایند تنهایی، تنهایی روح هاست و نه تنهایی تن ها... "شمس تبریزی ترجمه ی خودم" * عنوان پست...
-
"چه خواهش ها در این خاموشی گویاست نشنیدی؟/ تو هم چیزی بگو چشم و دلت گوش و زبان دارد..."
یکشنبه 23 شهریور 1399 12:34
تَعَلَّمتُ لِأجلِکَ لغةَ الصُّمتِ کَی لااُعاتِبکَ وَ أقول لکَ بِمَرارةٍ إنَّکَ خَذَلتَنی... ******************* به خاطر تو زبان سکوت را آموختم تا تو را سرزنش نکنم و با تلخی به تو نگویم که تو تنهایم گذاشتی... " غادةالسمان ترجمه ی خودم" * عنوان پست از هوشنگ ابتهاج: نگاهت می کنم خاموش و خاموشی زبان دارد/ زبان...
-
"خواست دختر را ببیند زیردست/ اتفاقاً دختر اندر مکتب است"
جمعه 21 شهریور 1399 14:52
سیمون دوبوار در سال 1949 به نوشتن کتابی دوجلدی به نام جنس دوّم دست زد. قبلا هم بخش هایی از این کتاب را اینجا برایتان نوشته بودم و گفته بودم یکی از کتاب های مورد علاقه ی من است. این کتاب هفتصد صفحه ای جنبه های زیست شناسی، فیزیولوژیکی ، روانشناسی، آسیب شناسی، روانکاوی و همچنین تاریخی، اجتماعی، اخلاقی، مذهبی، اقتصادی و...
-
"در سرم تویی، در چشمم تویی، در قلبم تو/ من / عکس دسته جمعی توأم"
یکشنبه 9 شهریور 1399 15:24
عِندما أحبَبتُکِ تَمَنَّیتُ أن تکسرَ مَخاوِفی وَ لیسَ قلبی... *********************** وقتی عاشقت شدم آرزو داشتم ترس هایم را بشکنی و نه قلبم را.. "مشعل حمد ترجمه ی خودم" * عنوان پست از جلیل صفربیگی * حال من خوب است اما با تو بهتر می شوم/ آخ...تا می بینمت یک جور دیگر می شوم/ با تو حس شعر در من بیشتر گل می کند/...
-
"شاخه های درختم من/ به آمدنت معتادم...."
شنبه 8 شهریور 1399 09:57
شجرةٌ یابسةٌ أنا وَ بِعِنادٍ أحفرُ إسمَ حبیبی علی جِذعی کَی یورقَ الحبُّ فیَّ مِن جدیدٍ *********************************** درختی خشکیده ام من و با اصرار نام معشوقم را بر تنه ام حک می کنم تا که عشق دوباره در من جوانه بزند... "نور طلال نصرة ترجمه ی خودم" * عنوان پست از شمس لنگرودی: بی آن که بوی تو را بشنوم/...
-
"نام من عشق است آیا می شناسیدم؟"
سهشنبه 4 شهریور 1399 21:09
الحبُّ فی جسدِکِ قدیمٌ وَ أزلیٌّ... کَما المِلحُ جزءٌ مِن جسدِ البحرِ... ***************************** عشق در تن تو قدیمی و ازلی ست ... همان گونه که نمک جزئی از تن دریاست... "نزار قبانی ترجمه ی خودم" * عنوان پست از حسین منزوی: نام من عشق است آیا میشناسیدم؟/ زخمیام -زخمی سراپا- میشناسیدم؟/ با شما طی...
-
" با وفا خواندمت از عمد که تغییر کنی/ گاه در عشق نیاز است به تلقین کردن"
پنجشنبه 30 مرداد 1399 08:10
أ ماتری ألیومَ ماأحلی شمائلهُ صَحوٌ وَ غیمٌ و إبراقٌ و إرعادٌ کَأنَّهُ أنتِ یا من لا نظیرَ لهُ وَعدٌ و خُلفٌ و قریبٌ و إبعادٌ ********************** امروز را نمی بینی که چه صفات زیبایی دارد صاف و ابری است رعد و برقی دارد درست مانند تو ، تویی که نظیر نداری در وعده دادن، در بی وفایی، در وصل و در هجران "علی بن جهم...
-
"سال وصال با او یک روز بود گویی/ و اکنون در انتظارش روزی به قدر سالی"
سهشنبه 28 مرداد 1399 08:10
الزمنُ بَطیءٌ جِدّاً لِمَن یَنتظِرُ سریعٌ جِدّاً لِمَن یَخشی طویلٌ جِدّاً لِمَن یَتَألَّمُ قصیرٌ جِدّاً لِمَن یَحتَفِلٌ لکنَّهُ الأبدیَّةُ لِمَن یُحِبُّ ************************* زمان برای فرد منتظر کُند برای هراسان سریع برای دردمند طولانی برای شاد کوتاه می گذرد ولی برای آنکه عاشق است به سان ابدیّت است "شکسپیر...
-
"بیروت/ در آتش می سوزد/ و من / دوستت دارم"
چهارشنبه 15 مرداد 1399 20:58
عِندَما کانَت بَیروتُ تَحتَرِقُ وَ کانَ کلُّ واحدٍ یُفَکِّرُ فی إنقاذِ ما تَبقی لَهُ مِن ثروةٍ شخصیٍّ تَذَکَّرتُ فجأةً أنَّکِ لاتزالینَ حبیبتی وَ أنّکِ ثروتی الکُبری الّتی لم أصرَح عَنها وَ أنّنی مُضطرٌّ وَ لَو کَلَّفَنی ذلک حیاتی لِإنقاذِ تُراثِنا المشترکِ و مُمتَلِکاتنا العاطفیةِ لَم یَکُن یَهِمُّنی أن تَکونی نائمةً...
-
"از زلزله و عشق خبر کس ندهد/ آن لحظه خبر شوی که ویران شده ای"
چهارشنبه 15 مرداد 1399 09:33
فَسَاَلَتهُ بِنَبرَةٍ حائِرَةٍ: هَل یأتی الحُبُّ فَجأَةً؟ فَأجابَ واثِقاً: هُوَ لایأتی إلّا فَجأةً وَ أجملُ ما فِی الحُبِّ المُفاجَأةُ المُدهِشَةُ.. **************************** با لحنی حیرت زده از او پرسید: آیا عشق ناگهانی می آید؟ با اطمینان جواب داد: فقط به صورت ناگهانی می آید و زیباترین چیز در عشق، غافلگیری شگفت...
-
"رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد/ ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم"
جمعه 10 مرداد 1399 20:31
البقاءُ مَعَ شَخصٍ تُحِبُّهُ و أنتَ تَعلَمُ أنَّکَ سَتُفارِقُهُ کَاللَعِبِ تَحتَ المَطرِ مُمَتِّعٌ لکنَّکَ تَعلَمُ أنَّکَ سَتمرضُ لاحِقاً ********************************** بودن با کسی که دوستش داری در حالیکه می دانی از او جدا خواهی شد به بازی کردن زیر باران می ماند لذّت بخش است ولی می دانی که بعداً مریض خواهی شد......
-
"اندیشه ی معشوق نگهبان خیال است/ عاشق نتواند به خیال دگر افتاد"
دوشنبه 30 تیر 1399 21:10
أنتَ تُعانی مِن مرضٍ نَفسیٍّ تُشیرُ إلی أشیاء غیرِ موجودةٍ هکذا قالَ لی الطبیبُ حینما أَشَرتُ إلیکِ... ******************** تو از بیماری روانی رنج می بری به چیزهایی اشاره می کنی که وجود خارجی ندارند پزشک به من اینگونه گفت هنگامی که به تو اشاره کردم... "احمد صباح ترجمه ی خودم" * عنوان پست از صائب تبریزی *...
-
"هم سری، هم در سری، هم دردسرهای سری/ پادشاهی می کنی ای عشق تاجت برقرار"
یکشنبه 22 تیر 1399 22:24
مِن أکاذیبِ الکلامِ مِن أکاذیبِ الرَّوائحِ مِن أکاذیبِ الاصواتِ مِن أکاذیبِ العالَمِ الکِذبَةُ الوحیدةُ الّتی تَستَحِقُِّ التَّصدیقَ هِیَ الحُبُّ... ********************** از دروغ های سخنان از دروغ های عطرها از دروغ های صداها از دروغ های جهان تنها دروغی که شایسته ی باور کردن است عشق است... "ریاض الصالح الحسین...
-
دستِ هر نااهل بیمارت کند/ سوی مادر آ که تیمارت کند"
سهشنبه 3 تیر 1399 23:34
لَیتَنی کُنتُ حینَما کانَت أُمّی طِفلةً حزینَةً تَحتاجُ إلی صَدیقَةٍ فی مِثلِ حُزنِها لَیتَنی کُنتُ هناکَ أُقاسِمُها وَحدَتَها، یُتمَها وَ لیتَنی کُنتُ أکبرَ مِنها قلیلاً لِأکونَ أُمَّها! ******************** کاش وقتی مادرم دخترکی غمگین بود و به دوستی احتیاج داشت تا غمگسارش باشد من می بودم کاش من آنجا بودم تا شریک...
-
"یک زندگی کم است/ برای آنکه تمام شکلهای دوستت دارم را با تو در میان بگذارم "
دوشنبه 2 تیر 1399 20:33
أُفَتِّشُ عَن ذلکَ البَنکِ الّذی یُقرِضُنی عُمراً جدیداً لِأَعیشَهُ مَعَکَ ثُمَّ أُعلِنُ بَعدَ ذلکَ إفلاسی... ***************************** دنبال آن بانکی می گردم که عمری دوباره به من وام دهد تا با تو زندگی کنم سپس اعلام ورشکستگی کنم... "غادة السمّان ترجمه ی خودم" * عنوان پست از روزبه سوهانی: یک زندگی کم...
-
"نیست در قاموسِ رندان، صحبت از عاقل شدن !/ ما اطاعت می کنیم از آنچه دل فرموده است"
یکشنبه 25 خرداد 1399 00:23
إستَمِع إلی قلبِک فَالقلبُ أدُقُّ آلةٍ فی جسدِنا تُسَجِّلُ الصِّدقَ... *********************** به قلبت گوش کن زیرا قلب دقیق ترین ابزار در بدن ماست که راستگویی را ضبط می کند... "توفیق حکیم ترجمه ی خودم" * عنوان پست از سجّاد شهیدی * از تو همه چیزت را دوست دارم/ تا دکمه های پیراهنت/ حتّی بند کفش هایت/ از خودم...
-
"بیا / و مرا برگردان/ به جایی که قبل از تو بودم/ اینجا بعد از تو/ تمامش تنهایی ست"
جمعه 23 خرداد 1399 20:12
عُد بی إلی حَیثُ کُنتُ قَبلَ أن ألتَقیکِ ثُمَّ إرحَل.. ****************** مرا بازگردان به جایی که بودم قبل از دیدارت سپس سفر کن... "محمود درویش ترجمه ی خودم" * عنوان پست از مهران قدیری * مرا دوباره به آن روزهای خوب ببر/ سپس رها کن و برگرد من نمی آیم/" احسان پرسا" * مگه میشه تو رو دید و به قبل دیدنت...
-
"زنی چنین که تویی جز تو هیچ کس زن نیست/ وگر که هست پسندیده ی دل من نیست"
پنجشنبه 15 خرداد 1399 21:52
أنتِ مُختلفةٌ عَنِ النِّساءِ الاُخریاتِ... حتّی فُستانِ الّذی تَرتدینُهُ... الوَردُ المَرسومُ علیهِ لایذبلُ..! ***************** تو با زنان دیگر فرق می کنی... حتی پیراهنی که می پوشی... گلی که بر آن نقش بسته پژمرده نمی شود... "فارس کامل ترجمه ی خودم" * عنوان پست از حسین منزوی * این را هم بخوانید: المَرأةُ...
-
"تو را چه سود از باغ و درخت که با یاس ها به داس سخن گفته ای..."
چهارشنبه 7 خرداد 1399 21:36
أضُرُّ شیءٍ عَلی الإنسان هُوَ الجَهلُ وَ أضُرُّ آثارِ الجَهلِ عَلی الإنسانِ هُوَ الخَوفُ... ****************************** زیان بارترین چیز برای انسان نادانی ست و زیان بارترین آثار نادانی بر انسان همان ترس است... عبدالرحمن کواکبی ترجمه ی خودم * عنوان پست از احمد شاملو * ما گناه را نمی بینیم مگر آنکه زنی مرتکب آن...
-
"عید نمی دهد فَرَح بی نظر هِلال تو/ کوس و دُهُل نمی چخد بی شرف دوال تو"
یکشنبه 4 خرداد 1399 11:41
ما مَرَّ ذِکرُک إلّا وَ إبتسمتُ لهُ کَأنَّک العیدُ وَ الباقون ایّامُ... *************************** هربار که به یادت افتادم لبخند زدم گویا تو خود عیدی و دیگران ایّام اند... "مولانا ترجمه ی خودم" * عنوان پست از مولانا:عید نمی دهد فَرَح بی نظر هِلال تو/ کوس و دُهُل نمی چخد بی شرف دوال تو/ من به تو مایل و تویی...
-
"خلایق در تو حیرانند و جای حیرت ست الحق/که مَه را بر زمین بینند و مَه بر آسمان باشد"
شنبه 3 خرداد 1399 22:56
تو ماه را بیشتر از همه دوست داشتی و حالا ماه هر شب تو را به یاد من می آورد می خواهم فراموشت کنم اما این ماه با هیچ دستمالی از پنجره ها پاک نمی شود.. ******************* انتِ کُنتِ تُحِبّینَ القمرَ أکثرَ مِن کُلِّ شیءٍ وَ ألآنَ فی کُلِّ لیلةٍ یُذَکِّرُنی القمرُ فیکِ اُریدُ أن أنساکِ لکنَّ هذا القمرَ لاینمحی بِأیِّ...
-
"من صورتِ چون ماهِ تو را دیده ام امشب/ دیگر چه نیازی ست به اعلامِ مَراجع؟!"
شنبه 3 خرداد 1399 21:31
أحیاناً اللَّیلُ یَستَیقِظُ بِداخِلی وَ لیسَ بِإمکانی عَمَلُ شَیءٍ سِوى أَن أکُونَ قَمَراً... *************************** گاهی شب در من بیدار می شود و من کاری از دستم برنمی آید جز آنکه ماه باشم... "محمود درویش ترجمه ی خودم" * عنوان پست از انسیه آرزومندی * دیگران را عید اگر فرداست ما را این دم است/ روزه داران...
-
"چون صاعقه در کوره ی بی صبری ام امروز/ از صبح که برخاسته ام ابری ام امروز"
چهارشنبه 31 اردیبهشت 1399 13:25
علی قلقٍ کَأَنَّ الرّیحَ تَحتی اُوَجِّهُها جَنوباً او شَمالاً *********************************** چنان مضطربم که گویی بر باد سوارم هر سو که خواهم می برمش جنوب یا شمال "مُتنبّی ترجمه ی خودم" * عنوان پست از شفیعی کدکنی * پیرو شعر بالا این را هم بخوانید: هم بی خبرم به طرز طوفان/ هم مضطربم به شیوه ی برق/ بر باد...
-
"بادها پرده ها را می لرزانند/ زمین لرزه ها سرزمین ها را/ یادِ تو امّا/ فقط قلب مرا!"
یکشنبه 28 اردیبهشت 1399 19:27
لا نهایات لِلحُبِّ الحُبُّ الّذی یَنتهی لم یَکُن حُبّاً.... ****************************** عشق را پایانی نیست عشقی که پایان پذیرد اصلا عشق نبوده است... "احمد خالد توفیق ترجمه ی خودم" * عنوان پست از رویا شاه حسین زاده * از تو گذشتم جای تو در سینه ام خالی ست/ از خود گذشتن، خصلتِ عشقِ میانسالی ست/"رؤیا...
-
"روز اوّل که به استاد سپردند مرا / دیگران را خِرَد آموخت مرا مجنون کرد"
جمعه 12 اردیبهشت 1399 16:26
عَلَّمَنی حُبُّکِ أن أتَصَرِّفَ کَالصِّبیان بِأن أرسمَ وجهَکِ بِالطَّبشورِ عَلی الحیطانِ ******************************* عشقت به من آموخت که مانند کودکان رفتار کنم که عکست را با گچ روی دیوارها نقاشی کنم " نزار قبانی ترجمه ی خودم " * عنوان پست از حافظ * معلّمت همه شوخی و دلبری آموخت/ جفا و ناز و عتاب و ستمگری...