"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"بیا / و مرا برگردان/ به جایی که قبل از تو بودم/ اینجا بعد از تو/ تمامش تنهایی ست"

عُد بی إلی حَیثُ کُنتُ

قَبلَ أن ألتَقیکِ 

ثُمَّ إرحَل..

******************

مرا بازگردان 

به جایی که بودم

قبل از دیدارت

سپس سفر کن...

 "محمود درویش ترجمه ی خودم"



* عنوان پست از مهران قدیری

* مرا دوباره به آن روزهای خوب ببر/ سپس رها کن و برگرد من نمی آیم/" احسان پرسا"

* مگه میشه تو رو دید و به قبل دیدنت برگشت؟/ "روزبه بمانی"

* گاهی سراغم را بگیر/ حالم را بپرس/ نگذار فکر کنم چه پیش پا افتاده بودم/ که بعد از آنهمه خاطره فراموش شدم/"شقایق اسماعیلی"

* تا مدّت ها دل شکسته بودم عزیزم، دل شکسته/ این کلمه را توی اون دفترچه بنویس/ با توجّه به تجربه ام از زندگی می تونم بهت بگم که این کلمه غمگین ترین کلمه ایه که تو زبان انگلیسی وجود داره/ به هر حال من بالاخره از پسش بر اومدم/ نمی دونم حکیمی این حرف رو زده یا پیرزن زهواردررفته یا کس دیگه ای که: زمان موجود بزرگواری است/"ریموند کارور"

* چنتا مانده؟ از آن دروغ/ از آن دروغ عزیزی که یک بار گفتی!/ دارایی ات آیا به درد باقی عمرم می خورد؟/ دوباره بگو/ بگو هنوز جوانم و جوانی می تواند مثل غازهای وحشی بکوچد و برگردد/ برگردد و برم گرداند/ بگو دوباره به این جهان باز خواهیم گشت/ و مرا حتّی اگر درخت گیلاسی آفریده شده باشم خواهی شناخت/"رؤیا شاه حسین زاده"

* وقتی که رفتی دلتنگی نوزادی بود که پشت سرت گریه می کرد/ نیستی ببینی حالا مردی شده است برای خودش/ وقتی نگاهش می کنم به یاد تو می افتم/ چشم هایش به تو رفته/"سیّد تقی سیّدی"

* هیچ کس اندازه ی داریوش امیدوار به فردایی بهتر نیست اونجا که میگه: یه حسّی از تو در من هست که می دونم تو رو دارم/ واسه برگشتنت هر شب درارو باز می ذارم..

* ز دست عشق عالم در هیاهوست/ تمام فتنه ها زیر سر اوست/"قیصر امین پور"

* نمی خواستم دل ببازم به بازی/ دلی را که در عمق بُردم تو بودی/ به نام خدا گفتم و سر کشیدم/ نخستین شرابی که خوردم تو بودی/ دوتا و یکی کردم آن پلّه ها را/ که راهِ رسیدن به میخانه ات بود/ نخستین خدایی که دیدم تو بودی/ که معراج من پلّه ی خانه ات بود/"یاسر قنبرلو"

* لئوناردو : یه کار بدی کردم. شلدون: رو منم تأثیری داره؟ لئوناردو: نه. شلدون: پس در سکوت رنج ببر!/" the big bang theory"

* نه سیب نه گندم است بین من و تو/ بین من و تو گم است بین من و تو/ این عشق که دیگران از او می گویند/ یک سوء تفاهم است بین من و تو/"جلیل صفربیگی"

* مگو پرنده در این لانه ماندنش سخت است/ بمان که مهر تو از سینه راندنش سخت است/ چگونه دل نسپاری به دیگران؟ که دلت/ کبوتری ست که یک جا نشاندنش سخت است/ چه حال و روز غریبی که قلب عاشق من/ اسیر کردنش آسان، رهاندنش سخت است/ زبان حال دلم را کسی نمی فهمد/ کتیبه های ترک خورده خواندنش سخت است/ هزار نامه نوشتم بدون ختم کلام/ حدیث شوق به پایان رساندنش سخت است/"سجّاد سامانی"

* شانه بالا کردنت را دوست دارم عشق من/ نازِ آن خندیدنت را دوست دارم عشق من/ چای خوش رنگی تو از لب های سرخت ریختی/ آن بفرما گفتنت را دوست دارم عشق من/ قهوه دارد چشم هایت کافه برپا کرده ای؟/ چشم های روشنت را دوست دارم عشق من/ بوسه بر نامحرمان ممنوع می باشد ولی/آن بلور گردنت را دوست دارم عشق من/ خیره می مانند مردم بس که زیبایی به چشم/ نازک اندامِ تنت را دوست دارم عشق من/ می شود دریا نرفت و غرق شد در عطر تو/ حسّ خوب بودنت را دوست دارم عشق من/"آرش مهدی پور"

* با عطر تو در یک اتاق تنها مانده ام/ این عذاب را نمی توانی تصوّر کنی/"ایلهان بَرَک"

* چشمی دارم همه پُر از صورت دوست/ با دیده مرا خوش است چون دوست در اوست/"مولانا"

* ندارد...