"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"خلایق در تو حیرانند و جای حیرت ست الحق/که مَه را بر زمین بینند و مَه بر آسمان باشد"

تو ماه را بیشتر از همه دوست داشتی

و حالا ماه هر شب تو را به یاد من می آورد

می خواهم فراموشت کنم

اما این ماه با هیچ دستمالی از پنجره ها پاک نمی شود..

*******************

انتِ کُنتِ تُحِبّینَ القمرَ أکثرَ مِن کُلِّ شیءٍ

وَ ألآنَ فی کُلِّ لیلةٍ یُذَکِّرُنی القمرُ فیکِ

اُریدُ أن أنساکِ

لکنَّ هذا القمرَ لاینمحی بِأیِّ مَندیلٍ مِنَ النَّوافِذِ...

"رسول یونان برگردان به عربی از خودم"



* عنوان پست از سعدی

* به بام آمدم و قرص ماه را دیدم/ شکوه مسجد و میدان شاه را دیدم/ به بام آمدم و چشم دوختم به غروب/ به خون تپیده ترین بی گناه را دیدم/  به بام آمدم و در مسیر آمدنت/ کبوتران سپید و سیاه را دیدم/ تو خواب بودی و من پشت میله های قفس/ ستاره های شبِ راه راه را دیدم/ تو خواب بودی و من دست گرگ را خواندم/ به بام آمدم و قعر چاه را دیدم/ به مِی فروش بگو سی شب است منتظرم/ بیا که گوشه ی ابروی ماه را دیدم !/" سعید بیابانکی"

* ندارد...