انتِ الوطنُ الأخیرُ الباقی علی خارطةِ الحُرّیَّةِ
انتِ الوطنُ الاخیرُ الّذی آمَنَنی مِنَ الخَوفِ
انتِ آخِرُ سُنبلةٍ وَ آخِرُ قمرٍ
وَ آخِرُ حَمامَةٍ وَ آخِرُ غَمامةٍ
******************
تو آخرین وطنی هستی که روی نقشه ی آزادی باقی مانده
تو آخرین کسی هستی که مرا از ترس ایمن کرد
تو آخرین خوشه، تو آخرین ماهی
تو آخرین کبوتر، تو آخرین ابری
"نزار قبّانی ترجمه ی خودم"
* عنوان پست از محمد المقرن ترجمه ی خودم" وَ أنا الغریبُ بأرضٍ لااراک بها کأنّنی فی بِلادٍ ما بِها أحَدٌ"
* این را هم بخوانید:
العلاقاتُ لایُبقیها الحبُّ
ما یُبقیها هوَ الأمانُ وَ عدمُ الخَوفِ مِنَ الغدرِ وَ تَقَلُّبِ الرّأیِ
فَحَیثما کانَ الأمانُ وُجِدَ الإستقرارُ وَ الإطمئنانُ...
*********************
روابط با عشق استوار نمی مانند
آنچه روابط را استوار می سازد احساس امنیّت و نترسیدن از حیله و تغییر نظر است
پس هرجا امنیّت باشد آرامش و اطمینان هم هست...
"غسّان کنفانی ترجمه ی خودم"
* انگشت به انگشت و رگ به رگ دستانت را سپاسگزارم/ که در روزگار آوارگی خانه ی من بودند/ و به وقت طوفان سرپناهم/ و آنگاه که میهنم را از زیر پایم بیرون کشیدند دستان تو وطنم شدند/ هر کجا دستانت را دیدی سلام مرا برسان/"سعاد الصباح"
* آنجا که حافظ می گوید: هوای کوی تو از سر نمی رود آری/ غریب را دلِ سرگشته با وطن باشد...
* این پست حذف شد مجبور شدم دوباره بنویسم ...
* دو پست قبل را هم بخوانید...