-
"دوش گفتم بتوان دید به خوابت لیکن/ با فراق تو که را خواب میسّر می شد؟"
پنجشنبه 31 تیر 1400 04:30
الرَّجُلُ الحقیقیُّ هوَ الّذی لایَحلمُ بِالانتصارِ علی إمرأةٍ هوَ الّذی یَری خلفَ الجسدِ الأُنثویِّ تلک الطّفلةَ الدامِعَةَ الخائفَةَ الباحِثَةَ عَن حنانٍ ************** مرد واقعی کسی است که رؤیای پیروز شدن بر زن را در سر نمی پروراند او کسی است که ورای جسم زنانه آن دخترک گریان ترسوی جویای محبّت را می بیند "غازی...
-
"می روم با پای خود قربان چشمانش شوم/ هر که عاشق شد به مسلخ، دلبخواهی رفته است"
چهارشنبه 30 تیر 1400 21:26
وَ لِأنّی أحبَبتُک جدّاً أرجوک لاتَکُن وَجَعاً أحکیهِ یَوماً ما لِغریبٍ ********************************** و چون دوستت داشتم امیدوارم آن دردی نباشی که روزی درباره اش با غریبه ای صحبت می کنم "دیوارنوشته ی عربی ترجمه ی خودم" * عنوان پست از محمد فرخ طلب فومنی * دردمندان غم عشق دوا می خواهند/ به امید آمده اند از...
-
"چند کلمه ای با خوانندگانم"
سهشنبه 22 تیر 1400 21:56
سلام... وقتی کامنت های شما را می خوانم خیلی هایتان برایم می نویسید که از رابطه های نافرجام بیرون آمده اید، از شکست ها و از دست دادن ها برایم می نویسید از اینکه چقدر با خواندن اینجا آرام می شوید، چقدر حس خوب بهتان دست می دهد. از بخشی از کامنت هایتان خوشحال می شوم امّا از بخشی اش متأسف و ناراحت... کاش آدم ها در عشق و...
-
"کسان عتاب کنندم که ترک عشق بگوی/ به نقد اگر نکُشد عشقم، این سخن بکُشد"
سهشنبه 22 تیر 1400 18:24
أرضی إن مُتُّ حُبّاً أرضی فأنا بِالحُبِّ اولَدُ وَ بِالحُبِّ أموتُ ألوذُ بِه وَ ما عَرَفتُ طریقاً أ عتَقَنی سِواهُ أرضی فَالمَوتُ حُبّاً ولادةٌ الموتُ حُبّاً وِلادةٌ **************************** راضی ام اگر عاشقانه بمیرم راضی ام چرا که من با عشق متولّد می شوم و با عشق می میرم به عشق پناه می برم و جز عشق راهی برای...
-
"چه نماز باشد آنرا که تو در خیال باشی/ تو صنم نمی گذاری که مرا نماز باشد"
سهشنبه 8 تیر 1400 17:35
لَهُ عامانِ لایَبکی وَ لم اَشهَد لهُ دمعةً وَلکن حینَما غابت تَناثَر لم اُطق جَمعَه فَهذا البُعدُ اَربکَهُ یُصَلّی ظُهرَهُ سَبعَةً ************************************** او دو سال گریه نکرد و من اشکش را ندیدم امّا وقتی آن دختر رفت حالش بهم ریخت دیگر حتّی تحمّل دوستانش را نداشت و این دوری او را آنچنان متحیّر کرد که...
-
"ز خواب نازِ هستی غافلم لیک اینقَدَر دانم/ که هر کس می برد نام تو من بیدار می گردم"
دوشنبه 7 تیر 1400 13:49
تَذهبُ لِتَنامَ تُطفِئُ النّورَ تَضَعُ رأسَکَ علی وِسادتِکَ وَ تُغمِضُ عَینیکَ وَ لِسببٍ ما لا تَعرِفُهُ وَ لا أعرِفُهُ وَ لایَعرِفُهُ أیُّ أحدٍ تَظِلُّ مُستَیقِضاً... ************************* می روی که بخوابی چراغ را خاموش می کنی سرت را روی بالِشتَت می گذاری و چشمانت را می بندی و به دلیلی که نه تو می دانی و نه من و...
-
"سحرخیزتر از من/ عشق توست /که هر صبح زودتر از من بیدار می شود/ و تا آخر شب چشم روی هم نمی گذارد"
چهارشنبه 12 خرداد 1400 17:04
کُلَّ یومٍ حینَ أستَیقِظُ أقولُ سَأنساکَ ألیومَ أیضاً کُلَّ یومٍ... مُنذُ أیّامٍ لَم یحدث أن نسیتُ أن أنساکَ... ******************************** هر صبح وقتی از خواب برمی خیزم با خودم می گویم امروز هم فراموشت می کنم هر روز... روزهاست که اتفاق نیفتاده که از یاد ببرم که فراموشت کنم... "احلام مستغانمی ترجمه ی...
-
"با رفتن که نمی توان رفت/ با رفتن که نمی توانی بروی/ دلت می ماند/ فکرت می ماند/ خاطراتت می ماند"
پنجشنبه 23 اردیبهشت 1400 15:55
أ لیسَ جُنوناً أن نُحِبَّ مکاناً مُحَدَّداً، تاریخاً، یوماً أو حتّی ثَوباً فقط لأنَّهُ کانَ جُزءً مِن ذِکری جمیلةٍ عَبَرَت أرواحَنا؟ *************** آیا دیوانگی نیست که مکانی مشخّص، تاریخ، روز یا حتّی پیراهنی را دوست بداریم فقط بدین دلیل که بخشی از یک خاطره ی زیبا بوده که از روحمان گذشته؟ "نزار قبّانی ترجمه ی...
-
"کششی که عشق دارد نگذاردت بدینسان/ به جنازه گر نیایی، به مزار خواهی آمد"
جمعه 17 اردیبهشت 1400 10:42
بلقیسُ یا عطراً بِذاکِرتی... یا زَوجَتی ... وَ حَبیبتی... و قصیدَتی... نامی بِحِفظِ اللّهِ.... أیَّتُها الجَمیلةُ فَالشِّعرُ بَعدَکِ مُستَحیلٌ... وَ الاُنوثَةُ مُستَحیلةٌ ********************************** بلقیس.. ای عطر حافظه ام همسرم... نازنینم... و قصیده ام! در پناه خدا بخواب ای زیبارو شعر بعد از تو ناممکن... و...
-
"همه قبیله ی من عالمان دین بودند/ مرا معلّم عشق تو شاعری آموخت"
یکشنبه 12 اردیبهشت 1400 13:42
شهادةٌ جامعیّةٌ وَ أربعةُ کُتُبٍ وَ مِئاتُ مقالاتٍ وَ مازِلتُ أخطئ فی القراءةِ تَکتُبینَ لی صباحَ الخیر وَ أقرأُها أُحِبُّکَ ******************************** با وجود مدرک دانشگاهی و چهار کتاب و صدها مقاله هنوز اشتباه می خوانم برایم می نویسی صبح بخیر و من دوستت دارم می خوانمش... "محمود درویش ترجمه ی خودم" *...
-
"افسوس که نامه ی جوانی طی شد/ وان تازه بهار زندگانی دی شد/حالی که ورا نام جوانی گفتند/معلوم نشد که او کِی آمد کِی شد"
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1400 18:20
* عنوان پست از خیّام * پولی که در اختیار داریم وسیله ای برای آزاد بودن است، پولی که به دنبالش هستیم وسیله ای برای بردگی/" ژان ژاک روسو" * در دلِ دنیاپرستان، کیمیای مِهر نیست/ آزمودم، یارِ آب و گِل نگردد یارِ دل/"امیری فیروزکوهی" * جمله حیرانند و سرگردان عشق/ ای عجب این عشق سرگردان...
-
"می افتی از سرم به همین روسری قسم/ بر گیسوان منفعلِ یک وری قسم/ پیرم برای زیستن امّا برای مرگ/ شاید جوان، به این دل خاکستری قسم"
پنجشنبه 2 اردیبهشت 1400 21:27
فی کُلِّ ثانیةٍ مَعَکِ قَلبی سَیولَدُ مِن جدیدٍ وَ أنا سَاولَدُ مِن جدیدٍ وَ الکَونُ یولَدُ مِن جدیدٍ *************************** در هر ثانیه با تو قلبم از نو زاده خواهد شد و من از نو زاده خواهم شد و هستی از نو زاده می شود... "عبدالعزیز جویده ترجمه ی خودم" * عنوان پست از مریم کرمانی * من فقط داشتم از تو عبور...
-
"تجاوز پدر به دختر 17 ماهه و قتل او"
چهارشنبه 1 اردیبهشت 1400 08:41
خبر هولناک تر از آن است که کلماتی برایش پیدا کنیم. گرفتاری اینجاست آدم هایی که شایستگی مراقبت از مرغ و اردک را ندارند با هم ازدواج می کنند و بچّه دار می شوند. آدم هایی که نه اهل اندیشیدن اند، نه در کلاسی شرکت کرده اند نه حتّی یک کتابچه ی آموزش تربیت فرزند خوانده اند، نه مثل رانندگی آزمون آیین نامه اش را گذرانده اند،...
-
"هرچه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق/ کاین همه گفتند و آخر نیست این افسانه را"
پنجشنبه 26 فروردین 1400 06:30
کُلُّ صباحٍ لایَشرُقُ صوتُکَ فیهِ لَیلٌ مَنفیٌ کَئیبٌ یَصیرُ فیهِ الاُسبوعُ سبعَةَ قُرونٍ ****************************** هر صبحی که صدای تو در آن طلوع نکند شبی تبعیدی و اندوهبار است که هفته در آن به قرن تبدیل می شود.. "غادة السمّان ترجمه ی خودم" * عنوان پست از وحشی بافقی * هر چیز قاعده ای دارد جز عشق و عشق...
-
"سیزده را همه عالم به در امروز از شهر/ من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم"
جمعه 13 فروردین 1400 17:33
فی الحُبِّ وَ فی الحربِ یُقتَلُ الأبریاءُ دائماً *********************** در عشق و در جنگ همیشه بی گناهان کُشته می شوند... "نجیب محفوظ ترجمه ی خودم" * عنوان پست از شهریار * گفتم به غیر عشق چه باشد گناه من؟/ گفتند زندگانی ِ عاشق گناه اوست/"ملک الشعرای بهار" * گر به صحرا دیگران از بهرِ عشرت می روند/...
-
هر شاهدی که در نظر آمد به دلبری/ در دل نیافت راه که آنجا مکان توست"
چهارشنبه 4 فروردین 1400 16:55
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم ********************************** هُوَ مَن تَرَبَّعَ فی عینی فإلی أین أَنظُرُ هوَ من أحاطَ مدینةَ قلبی فإلی أین أسافِرُ "مولانا برگردان به عربی از خودم" * عنوان پست از سعدی * همه در دل من جایی برای خود داشتند حال آنکه آنجا کشور تو بود...
-
"دیگران در تب و تاب شب عیدند ولی/ مثل یک سال گذشته به تو مشغولم من"
جمعه 29 اسفند 1399 09:04
فَکُلُّ السَّنَواتِ تَبدأُ بِکِ.. وَ تَنتَهی فیکِ.. سَأکونُ مُضحِکاً لَو فَعَلتُ ذلک، لِأنَّکِ تَسکُنینَ الزَّمَنَ کُلَّهُ.. وَ تُسَیطِرینَ عَلى مَداخِلِ الوَقتِ.. إنَّ وَلائی لَکِ لَم یَتَغَیَّر. کُنتِ سُلطانَتی فِی العامِ الّذی مَضى.. وَ سَتَبقینَ سُلطانَتی فِی العامِ الّذی سَیَأتی.. وَ لا أُفَکِّرُ فی إقصِائکِ عَنِ...
-
چون درد عاشقی به جهان هیچ درد نیست/ تا درد عاشقی نچشد مرد، مرد نیست"
جمعه 22 اسفند 1399 11:44
ما هوَ الحُبُّ؟ لحظةٌ یَسمَعُ فیها الکَونُ دهشةَ قلبِکَ وَ هِیَ تَصرُخُ " وَجَدتُهُ " *************************** عشق چیست؟ عشق آن لحظه ای ست که هستی صدای حیرت قلبت را می شنود که فریاد می زند " پیدایش کردم" "ندی الحاج ترجمه ی خودم" * عنوان پست از سنایی * روز اوّل که دیدمش گفتم/ آنکه روزم...
-
"گر من به غمِ عشقِ تو نسپارم دل/ دل را چه کنم؟ بهر چه می دارم دل؟"
پنجشنبه 21 اسفند 1399 22:04
وَ مَا الإنسانُ دونَ الحُبِّ؟ قُل لی أ یَغدو البحرُ بحراً دونَ الماءِ؟ *************************** آدمی بدون عشق چیست؟ به من بگو آیا دریا بدون آب دریا می شود؟ "میسون السویدان ترجمه ی خودم؟ * عنوان پست از مولانا * عاشقی را شرط، تنها ناله و فریاد نیست/ تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست/"میرزاده ی عشقی"...
-
"امّا تو را قضاوت نکردم/که می دانستم تحمّل زن بودن از تیترهای جراید هم تلخ تر است"
سهشنبه 19 اسفند 1399 10:55
فِی المَرأةِ إمرأةٌ اُخری لایَعرِفُها أحدٌ تَستَیقِظُ حینَ تَنکَسِرُ حینَ تُؤمِنُ بِألّا أحَدَ فی هذهِ الدُّنیا سَیَکونُ مَعَها فَجأَةً تُصبِحُ أقوی ******************************** در درون زن زنی دیگر وجود دارد که هیچ کس او را نمی شناسد هنگام شکسته شدن بیدار می شود و وقتی مطمئن شد که هیچ کس در این دنیا با او نخواهد...
-
" تا در دل من قرار کردی/ دل را ز تو بی قرار دیدم/ از ملک جهان و عیش عالم/ من عشق تو اختیار دیدم"
دوشنبه 18 اسفند 1399 06:41
أمّا الفُؤادُ فَحسبی أنتَ ساکِنُهُ وَ صاحِبُ البَیتِ أدری بِالّذی فیهِ ***************************** تو در قلبم ساکنی و همین برای من کافی ست و صاحب خانه بهتر می داند که در خانه کیست "حسین بن منصور حلاج ترجمه ی خودم" * عنوان پست از مولانا * نه از سرم می افتی نه از چشمم/ کجای دلم نشسته ای که جایت انقدر امن...
-
"و هر کسی/ به اندازه ی دلتنگی هایش درگیر شب است"
جمعه 15 اسفند 1399 10:47
القلمُ لم یَستطِع أن یَصِفَ لک حدودَ آلامی لا قلبَ یُدرِکُ أوجاعی وَ لیسَ هُنالک شیئٌ یُخَفِّفُ مِن أنینِ الحَنین إلّا رُؤیَتَک کَما کُنت فِی السّابقِ ********************* قلم نتوانست مرز دردهایم را برای تو توصیف کند قلبی نیست که دردهایم را بفهمد و هیچ چیز از ناله های دلتنگی ام نمی کاهد به جز دیدار تو آنگونه که قبلا...
-
"و با این قلب/ وزن سمت چپ بدنم بیشتر است"
چهارشنبه 13 اسفند 1399 17:26
زلال ترین حرف عاشقانه همین یک جمله است: بگذار دوستت داشته باشم نه بیشتر... **************** الأکثرُ صفاءً مِن کلامِ الحُبِّ هذه الجملةُ وحدَها : دَعینی أُحِبُّکِ لا أکثَر... "محمود معتقدى برگردان به عربی از خودم" * عنوان پست از مهدی اشرفی * در درون سینه ی من دل نبودی کاشکی.../"صائب تبریزی" * تو را...
-
"پنهانی اندوه به یادم آمد/ یک طاقت نَستوه به یادم آمد/ من تکیه به او کردم و او تکیه نداشت/ گفتی پدر و کوه به یادم آمد"
چهارشنبه 6 اسفند 1399 09:28
* عنوان پست از علیرضا آذر * سیمین : پدرت اصلا میفهمه که تو پسرشی؟ .. نادر : اون نمیدونه من پسرشم ، ولی من که میدونم اون پدرمه/"فیلم جدایی نادر از سیمین" * وقتی پدری به پسرش محبّت می کند هر دو می خندند ولی وقتی پسری به پدرش محبّت می کند هر دو می گریند...
-
"با دست پینه بسته گره باز می کند/ بابا همان مخفّفِ باب الحوائج است"
دوشنبه 4 اسفند 1399 16:01
وَ إن إلتَقَیتُکَ بینَ ألفِ رَجلٍ نسخة طبق الأصلِ مِنک فَسأتَعَرِّفُ علیکَ . فَأنتَ الرَجُلُ الوحیدُ الّذی کُنتُ أراهُ بِقلبی لا بِعینی... وَ یعلمُ اللّه وحدَه کم أحبَبتُکَ... وَ یعلمُ اللّه وحدَه کم أحبَبتُکَ... وَ یعلمُ اللّه وحدَه کم أحبَبتُکَ... ******************************** و اگر تو را بین هزار مرد شبیه خودت...
-
"دست و پایی می توان زد بند اگر بر دست و پاست/ وای بر جان گرفتاری که بندش بر دل است"
جمعه 1 اسفند 1399 11:16
وَ الحُبُّ مِثلُ المَوتِ یَجمَعُنا یفرقُنا وَ لیسَ لَنا اختیارٌ ******************** و عشق به مرگ می ماند ما را در کنار هم جمع می کند ما را از هم جدا می کند و ما اختیاری نداریم "فاروق جویده ترجمه ی خودم" * عنوان پست از شیخ علی نقی کمره ای * بیا لباس هم باشیم/ و دکمه دکمه روی تن هم بوسه بدوزیم/ دلم می خواهد...
-
"هرگز حسد نبُردم بر منصبی و مالی/ إلّا بر آن که دارد با دلبری وصالی"
پنجشنبه 30 بهمن 1399 15:30
إنّی اُحِبُّکِ... هذهِ هِیَ المِهنَةُ الوَحیدَةُ الَّتی أتقَنُها وَ یُحسِدُنی علیها أصدِقائی وَ أعدائی... ********************************** دوستت دارم... این تنها حرفه ای است که در آن مهارت دارم و دوستان و دشمنانم به خاطرش به من حسادت می کنند... "نزار قبّانی ترجمه ی خودم" * عنوان پست از سعدی * ابرهای روی...
-
"یک قِصّه بیش نیست غم عشق و وین عجب/ کز هر زبان که می شنوم نامکرّر است"
شنبه 25 بهمن 1399 20:21
یا سَیِّدَتی! أنا رَجُلٌ مَفضوحٌ بِالشِّعرِ أنتِ إمراةٌ مَفضوحةٌ بِکلماتی أنا رَجُلٌ لا ألبسُ إلا عِشقی . وَ أنتِ إمرأةٌ لا تَلبسُ إلا أُنوثَتَها … فَإلى أینَ نَذهَبُ یا حَبیبتی ؟ وَ کَیفَ نُعَلِّقُ إشاراتِ الحُبِّ عَلى صُدورِنا ؟ وَ نَحتَفِلُ بِعیدِ القِدّیسِ فالنتاین .. فی عصرٍ لا یَعرفُ ما هُوَ الحُبُّ یا...
-
"باران یعنی قرارهای خیس/ باران یعنی تو برمی گردی/ شعر بر می گردد..."
جمعه 24 بهمن 1399 18:58
کانَ المَطَرُ یَنزِلُ عَلَینا معاً .. فَتَنمو أُلوفُ الحَشائشِ عَ لى مِعطَفَینا . بَعدَ رَحیلِکِ .. صارَ المَطَرُ یَسقُطُ عَلَیَّ وَحدی .. فَلا یَنبتُ شیءٌ .. عَلى مِعطَفی ******************************* باران بر هردویمان می بارید و هزاران گیاه بر بارانی هایمان می رویید بعد از رفتنت باران فقط بر من بارید و دیگر چیزی...
-
" نی ام به هجر تو تنها، دو همنشین دارم/ دلِ شکسته یکی ، جان ِبی قرار یکی"
یکشنبه 19 بهمن 1399 08:40
أعیشُ هُنا بینَ اشیاء مُحَطَّمَةٍ قَلبی واحدٌ مِن بَینِها... ************************ من اینجا در میان اشیاء شکسته زندگی می کنم قلبم یکی از آنهاست... "فخری رطروط ترجمه ی خودم" * عنوان پست از حزین لاهیجی * اگر غفلت نهان در سنگ خارا می کند ما را/ جوانمرد است درد عشق، پیدا می کند ما را/"صائب تبریزی" *...