"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"تو رفته ای به غریبی و از پریشانی / شده است شام غریبان، مرا وطن بی تو"

 


الحنینُ حربٌ لم یُقاتِلکَ أحدٌ مِنَ الخارجِ

بَل تَموتُ أنتَ مِن داخِلِکَ

************************

دلتنگی جنگی ست که هیچ کس از بیرون به تو حمله نمی کند

بلکه تو از درون کُشته می شوی

"دیوارنوشته ی عربی ترجمه ی خودم"



* عنوان پست از صائب تبریزی

* حالتی از تیمارستان را در زندگی خود احساس می کنم/ بیگناه و در عین حال خطاکار/ نه در یک سلول بلکه در این شهر زندانی ام/" فرانتس کافکا"

* این را هم بخوانید:

 أتَعلمُ ما هو الحنینُ؟

الحنینُ هوَ حین لایستطیعُ الجسدُ أن یذهبَ حیثُ تذهبُ الرّوحُ...

**********************

هیچ می دانی دلتنگی چیست؟

دلتنگی آن لحظه ای ست که جسمت نتواند به جایی برود که جانت به آنجا می رود

"محمود درویش ترجمه ی خودم"

 سپس این را:

 لاسُلطةَ لنا علی قلوبِنا

هِیَ تَنبضُ لِمَن أرادت..

******************

ما هیچ تسلطی روی دلهایمان نداریم

آنها برای هرکه بخواهند می تپند

"دیوارنوشته ی عربی ترجمه ی خودم"

//////////////////////////////////////

* مانند دوییدن کودکی در سراشیبی ست به تو فکر کردن/ اندکی هیجان/ اندکی هراس زمین خوردن/"جمال ثریّا"

* تو روز دیگری هستی/ تو فردایی/ همانی که باید به خاطرش زنده بمانم/ "جبران خلیل جبران"

* تصوّر کن تابوتی را/ درون تابوت، من/ درون من، تو/"جاهیت ظریف اوغلو"

* نصیبم از تو به جز قلب پاره پاره چه بود؟/ به جز دوای کم و درد بی‌شماره چه بود؟/ به فکر فتح، به میدان عشق رو کردیم/ تو آمدی سپر انداختیم، چاره چه بود؟/ تو آمدی که ببینند عاشقان جهان/دل تو را و بفهمند «سنگ خاره» چه بود؟/ به برق چشم خود آنگونه سوختی ما را/ که پاک برده‌ای از یادمان شراره چه بود؟/ کمان کشیدی و شک کردی و رها کردی/ به قصد کار چنین خیر، استخاره چه بود؟/ تو ـ قلب سوخته ـ یک بار خام عشق شدی/ به حیرتم ز تو این جرأت دوباره چه بود؟/"سجاد رشیدی پور"

* تا کی اشارت آید تو ناشنوده آری؟/ ترسم که عشق گوید کاین خواجه کودن آمد/"مولانا"( عشق در تمام مسیرها برایت نشانه می فرستد مبادا کودن باشی و نشانه ها را دریافت نکنی)

* تا نازِ تو را به گفت نارم/ مِهرِ تو درون سینه دارم/"مولانا"

* به پیش خلق نامش عشق و پیش من بلای جان/ بلا و محنتی شیرین که جز با وی نیاسایی/" مولانا"

* خُب اینطور که معلوم است آمارگیر سایت نماشا دچار مشکل شد این دوّمین بار است که این اتّفاق رخ می دهد خیلی هایتان گفتید نتوانستید کلیپ را ببینید من هم هنگام آپلود کردنش در سایت با مشکل مواجه شدم بعد از چند ساعت معطلی موفق به این کار شدم ... سعی می کنم از این به بعد به جای فیلم و کلیپ از عکس استفاده کنم...

"هر مکانی که زنانگی نداشته باشد/ اعتباری ندارد"



تقولُ الاساطیرُ:

 إنَّ الزُهورَ لم تَکُن إلّا صبایا قَتَلَهُنَّ الحُبُّ...

**********************

افسانه ها می گویند:

گل ها چیزی نبودند جز دخترکانی که عشق آنها را کُشت...

"دیوارنوشته ی عربی ترجمه ی خودم"



* عنوان پست از ابن عربی: المکانُ الّذی لم یُؤَنّث لایُعَوَّلُ علیه... هر مکانی که زنانگی نداشته باشد اعتباری ندارد...

نبودنت، نقشه خانه را عوض کرده است/ و هر چه می گردم/ آن گوشه ی دیوانه ی اتاق را پیدا نمی کنم/احساس می کنم / کسی که نیست/ کسی که هست را از پای در می آورد!/ "گروس عبدالملکیان"

* اگر از شعرهایم گُل را جدا کنی، از چهار فصل یک فصلم می میرد/ اگر یار را از آن جدا کنی، دو فصلم می میرد/ اگر نان را از آن جدا کنی، سه فصلم می میرد/ اگر آزادی را از آن جدا کنی سالَم می میرد و من نیستم/" شیرکو بیکس"

* چون عاشق را کسی بکارد معشوقه از آن بُرون تراود/"نظامی"

* اینجا زنانه ترین بخش خانه ی من است اصلا پله های خانه ی من زن است زنی قد بلند با کفش های پاشنه دار ... اینجا گلخانه ی کوچک من است توی اتاق خواب ها هم گل دارم ولی اینجا را جور دیگر دوست دارم...

* فعلا به همین مقدار بسنده کنید...