"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"نام من عشق است آیا می شناسیدم؟"


الحبُّ فی جسدِکِ قدیمٌ وَ أزلیٌّ...

کَما المِلحُ جزءٌ مِن جسدِ البحرِ...

*****************************

عشق در تن تو قدیمی و ازلی ست ...

همان گونه که نمک جزئی از تن دریاست...

"نزار قبانی ترجمه ی خودم"



* عنوان پست از حسین منزوی:  نام من عشق است آیا می‌شناسیدم؟/ زخمی‌ام -زخمی سراپا- می‌شناسیدم؟/ با شما طی ‌کرده‌ام راه درازی را/ خسته هستم -خسته- آیا می‌شناسیدم؟/ راه ششصدساله‌ای از دفتر "حــافظ "/ تا غزل‌های شما، ها! می‌شناسیدم؟/ این زمانم گرچه ابر تیره پوشیده ‌است/ من همان خورشیدم امّا، می‌شناسیدم/ پای ره وارش شکسته سنگلاخ دهر/ اینک این افتاده از پا، می‌شناسیدم/ می‌شناسد چشم‌هایم چهره‌هاتان را/ همچنانی که شماها می‌شناسیدم/ اینچنین بیگانه از من رو مگردانید/ در مبندیدم به حاشا!، می‌شناسیدم!/ من همان دریایتان ای رهروان عشق/ رودهای رو به دریا! می‌شنـاسیدم/ اصل من بـودم بهانه بود و فرعی بود/ عشق"قیس"و حسن"لیلا" می‌شناسیدم؟/ در کف "فرهـاد" تیشه من نهادم، من!/ من بریدم "بیستون" را می‌شناسیدم/ مسخ کرده چهره‌ام را گرچه این ایّام/ با همین دیدار حتّی می‌شناسیدم/ من همانم مهربان سال‌های دور/ رفته‌ام از یادتان!؟ یا می‌شناسیدم!؟..

* التجاعیدُ ترسمُ بِفَقدِ الأحِبَّة لا علاقةَ لِمرورِ الزَّمنِ بِها/  چین و چروک ها در اثر نبود عزیزان نقش می بندند، ربطی به گذر زمان ندارند/" کرار صالحی ترجمه ی خودم"

* خسته و کوفته همین الان رسیدم عکس مال همین ساعت است چشمانم را به زور باز نگه داشته ام. عکس بهتر از این نشد :-)

* همین...