"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"عشق چرخی است که بر محور تن می چرخد / مثل یاد تو که دور سر من می چرخد"

 

در زمان مجنون خوبان بودند از لیلی خوبتر، اما محبوب ِ مجنون نبودند. مجنون را می گفتند که از لیلی خوبترانند؛ بر تو بیاریم. او می گفت که آخر من لیلی را به صورت دوست نمی دارم و لیلی صورت نیست. لیلی به دست من همچون جامی است. من از آن جام شراب می نوشم. پس من عاشق شرابم که از او می نوشم و شما را نظر بر قدح است، از شراب آگاه نیستید. اگر مرا قدح زرین بود مرصّع به جوهر و درو سرکه باشد یا غیر شراب چیز دیگری باشد، مرا آن به چه کار آید؟ کدوی کهنه شکسته که درو شراب باشد به نزد من بِه از آن قدح و از صد چنان قدح. این را عشقی و شوقی باید تا شراب را از قدح بشناسد. همچنانکه آن گرسنه ده روز چیزی نخورده است، و سیری به روز پنج بار خورده است. هر دو در نان نظر می کنند. آن سیر صورت نان می بیند . گرسنه صورت جان می بیند. زیرا این نان همچون قدح است و لذت آن همچون شراب است در وی، و آن شراب جز به نظر اشتها و شوق نتوان دیدن. اکنون اشتها و شوق حاصل کن تا صورت بین نباشی و در کون و مکان همه معشوق بینی./" فیه ما فیه / مولانا"


 * عنوان پست از غلامرضا طریقی: عشق چرخی است که بر محور تن می چرخد/ مثل یادِ تو که دور ِ سر ِ من می چرخد/ یاد تو اسب سفیدی است که با آمدنش/ روح در عرصه ی میدان ِ بدن می چرخد/ از چه فصلی است هوای تو که تا می آیی/ باد می خشکد و گل روی چمن می چرخد/ بی گمان از تو از نام تو دم خواهم زد/ تا زبان با تب تشکیل سخن می چرخد/ زندگی دایره ی بسته ی مرگ است و در آن/ سال ها عقربه دنبال کفن می چرخد...

* گفت لیلی را خلیفه کان تویی؟/ کز تو مجنون شد پریشان و غوی/ از دگر خوبان تو افزون نیستی/ گفت خامُش چون تو مجنون نیستی/ "مولانا" ( غوی به معنی سرگردان و گمراه)

* همه ی ما دیوانه به دنیا آمده ایم، برخی دیوانه می مانیم/"ساموئل بکت"

* سر باز نکن ای اشک از جاذبه دوری کن/ ای بغض پر از عصیان این بار صبوری کن/ "علیرضا آذر"

* و ببوس مرا بی وقفه/ باز هم بلند بلند ببوس مرا/ آری/ عشق همین سفرهای طولانی را می طلبد/ "ایلهان برک"

* عجب خطای بزرگی ست شاعری کردن / ولی به لطف همین اشتباه خوشبختم/ دهان شهر پُر است از کنایه اما من/ به عهد با تو هنوزم که هست سرسختم/ "صادق ابراهیم زاده"

* هر وقت قصد رفتن کردید بروید و هرگز برنگردید، به رفتن وفادار باشید تا ما هم به فراموش کردنتان وفادار باشیم/ "محمود درویش"

* تا زمانی که شناخت شما از خودتان بر اساس گفته ها و حرف های دیگران باشد شما درباره ی دیگران شناخت پیدا می کنید نه خودتان/ "کریشنا مورتی"

* نیمه ی دوم زندگی ما، دنباله ی طولانی عاداتی است که در نیمه ی اول حاصل کردیم/" فئودور داتایوفسکی"

* چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت/ دست در جیبت کن و جدی نگیرش بی خیال/ "محمد هروان"

* من تلخم و خراب... چه داری برای من؟/ ساقی به جز شراب، چه داری برای من؟/ کافیست وعده های دروغین عشق، آه!/ سیرابم از سراب، چه داری برای من؟/ یا رب بغیر رنج چه دیدم ز روزگار؟!/ جز وعده ی عذاب چه داری برای من؟/ باید شبیه مردم هم‌عصر خود شوم/ صورتگرا ! نقاب چه داری برای من؟/ روزی اگر بپرسمت این بود رسم عشق؟/ ای بی وفا، جواب چه داری برای من؟/" حسین زحمتکش"

* هاشم دماوندی: همیشه یه چیزی از وجود معشوق تو قلب عاشق ته نشین میشه برای همیشه، حتی اگه همدیگه رو ترک کنن اما این فقط یه طرف سکه ست. فرهاد دماوندی: و اون طرف سکه چیه؟ اینکه اگه دنیات اندازه ی یه نفر کوچیک بشه یا اون یه نفر اندازه ی خدا واست بزرگ بشه اگه یه روزی ترکت کنه و بره اونوقت دین و دنیاتو با هم می بازی/ "سریال شهرزاد"

* تا که عشقت مُطربی آغاز کرد/ گاه چنگم گاه تارم روز و شب/ "مولانا"

"جویند همه هلال و من ابرویت/ گیرند همه روزه و من گیسویت/ از جمله ی این دوازده ماه تمام/ یک ماه مبارک است و آن هم رویت"


عاشق آنم که به ماه خیره شوم

آن هنگام که هنوز هلال است

زیرا من عاشق هر چیزی هستم که آینده دارد

"نزار قبانی"


* عنوان پست از واعظ خوانساری

* زمین شناس حقیری تو را رصد می کرد/ به تو ستاره خوبم نگاه بد می کرد/ کنارت ای گل زیبا، شکسته شد کمرم/ کسی که محو تو می شد مرا لگد می کرد/ تو ماه بودی و بوسیدنت  نمی دانی/چه ساده داشت مرا هم بلند قد می کرد/ بگو به ساحل چشم ات که من نرفته چطور/ به سمت جاذبه ای تازه جزر و مد می کرد؟!/ چه دیده ها که دلت را به وعده خوش کردند/ چه وعده ها که دل من ندیده رد می کرد/ کنون کشیده کنار و نشسته در حجله/ کسی که راه شما را همیشه سد می کرد/"کاظم بهمنی"

* وزن چندانی ندارد اشک اما همرهش/ می رود انگار یک حجم وسیعی از دلم/ "حسین فروتن"

* به تو وابسته ام، مانند سربازی به سربندش/تو معروفی به دل بردن، مونالیزا به لبخندشبه تو تقدیم کردم از همان اول، دلت را زدبهای شعرهایم را بپرس از آرزومندش!/ تو تا وقتی مرا سربار می بینی،نمی بینیدرخت میوه را سرشار خواهد کرد پیوندش!/ هنر، راه آمدن با مردمان دست و پا گیر استهمیشه کفش تقدیرش گره خوردست با بندشچه حالی داشتم با رفتنت؟ سر بسته می گویمشبیه حال مردی لحظه ی اعدام فرزندش/" حسین زحمتکش"

* همه عمر با تو قدح زدیم و نرفت رنج خمار ما/ چه قیامتی که نمی رسی ز کنار ما به کنار ما/ "بی دل دهلوی"

* زندان های پُر، خبر از حقیقتی محبوس در بیرون زندان دارد/"رازهای سرزمین من- رضا براهنی"

* اگر روزی از من بپرسند قوی ترین زنان دنیا چه کسانی هستند؟ جواب می دهم زنانی که تنهایی را یاد گرفته اند/ "جمال ثریا"

* من بودم و کنجی و کتابی و سرودی/ غم را که نشان داد ؟ بلا را که خبر کرد؟ /"بهمن محصص"

* اسکیمو: اگر من چیزی درباره ی خدا و گناه ندانم آیا باز هم به جهنم میروم؟ کشیش: نه اگر ندانی نمی روی. اسکیمو: پس چرا می خواهی اینها را به من بگویی؟!/" از کتاب زائر در تینکر کریک آنی دیلارد"

* به مردم چون پناه آوردم از تنهایی ام دیدم/ که از تنها شدن جانکاه تر  احساس تنهایی ست/ "فاضل نظری"

* راز جهان یک درد پشت درد دیگر/ تا پله ای رفتیم صد پاگرد دیگر/ این رابطه از بی محلی رنج می برد/ بودی تو هم یک آدم تو زرد دیگر/ آتشفشان عشق خاموش است و من هم/ آتشفشانی خسته و دلسرد دیگر/ آه ای خیابان باز هم قلبی شکسته/ یک آدم دیوانه ی ولگرد دیگر/ امید یعنی چشم گریانم به راهت/ تقدیر یعنی بودنت با مرد دیگر/ "امیرحسین آقاطاهر"

* غالبا در هر تصادف می رود چیزی ز دست/ لحظه ی برخورد چشمت با نگاهم دل برفت/" حسین زحمتکش"

* من تازگی ها کشف کرده ام روی این کره ی خاکی موجوداتی زندگی می کنند ناشناخته به نام" سخت جانان" همان هایی که عاشق اند و امیدوار و زنده...

* کافر صد ساله چو بیند تو را/ سجده کند زود مسلمان شود/ جان و دل از جذبه ی میل و هوس/ هم صفت دلبر و جانان شود/ "مولانا"

"مگر تولد توست امروز که اطلسی ها گل داده اند؟"

مازلت تسألنی عن عید میلادی

سجل لدیک اذن... ما انت تجهله

تاریخ حبک لی... تاریخ میلادی

*****************************

همیشه از من درباره ی روز تولدم می پرسی

پس  یادداشت  کن آنچه را که نمی دانی

روزی که عاشقت شدم روز تولد من است

" نزر قبانی ترجمه ی خودم"


 * عنوان پست از رضا کاظمی

* دلرُبا ماه من/ اردی بهشت من / اردی بعشق من/" زهرا اسلامی"

* تو پیرتر شده ای این که عیب نیست عزیز/ شراب کهنه که گیرایی اش شدیدتر است/"بنیامین دیلم کتولی"

* شناسنامه ی من یک دروغ تکراری ست/ هنوز تا متولد شدن مجالم هست/ "محمدعلی بهمنی"

* فصل بهار آمد و رنگ بهار نیست/ اردی جهنم است زمانی که یار نیست/ "علیرضا بدیع"

* سرد مثل روزهای زمستان شده ای/ اردیبهشت هایت کو؟/ "سارا شاهدی"

* راه می روی و شهر اردیبهشت می شود/ کمی رحم کن لامصّب/ اینگونه که راه می روی به ناز/ شهر بیچاره می شود/ "رضا کاظمی"

* مراقب شمعدانی هایت باش/ اردیبهشت/ ماه عاشقی های بی ملاحظه ست/ "مجتبی تقوی زاد "

* چمن حکایت اردیبهشت می گوید/ "حافظ"

* می فهمی داری پیر می شوی/ وقتی قیمت شمع های روی کیک از خود کیک بیشتر است/ "باب هاپ"

* ققنوس من دردا که پرپر، پرپرت کردم/ وقتی به دنیا آمدم خاکسترت کردم/ قول بهشت زیر پا نقل جهنم بود/ آتش شدم دامن گرفتم مادرت کردم/ نُه ماه کامل از دل ِ خون تو خون خوردم/ تو ماه کامل بودی و من لاغرت کردم/ با تاء تانیث ته اسمم سند خوردم/سی سال محکوم عذاب دیگرت کردم/ ای رفته از خود سال ها تا آمده با من/ تنهاتر و تنهاتر و تنهاترت کردم/ آتش گرفتم زیر خاکستر حلالم کن/ افتادم از پای نفس دیگر حلالم کن/ حرفی نمانده جز حلالم کن حلالم کن/ صدبار بخشیدی مرا از سر حلالم کن/ آه این نهنگ مرده قصد خودکشی دارد/ آبی اقیانوس پهناور حلالم کن/ آغوش می خواهم برای گریه ی سی سال/ هق هق تر از آنم که آرامم کنی مادر/ من زهر مارم تلخ کردم روزگارت را/ با بند نافم کاش اعدامم کنی مادر/ "طاهره خنیا"

دوستان را در دل/ رنج ها باشد/ که آن با هیچ دارویی خوش نشود/ نه به خفتن/ نه به گشتن/ و نه به خوردن/ الا به دیدار دوست/ "مولانا"

* تولد تنها روزی ست که مادر در برابر گریه های شما لبخند می زند / "دکتر عبدل"

*رونق پیری ست بی دل از جوانی دم زدن/جنس گرمی زینت دکان خاکستر بود/" بیدل دهلوی"

* گفتی که برمی گردی و چشمت به سوی غیر نیست/ فالی به حافظ می زنم اما جوابش خیر نیست/" محسن صحت"

* از جنگ از جدایی و نفرت دلم گرفت/ دلتنگ بازوان توام صلح تن به تن ! /"جواد گنجعلی"

* برایم نیمه شب تک بیت صائب می فرستد باز/ رگ خواب من افتاده به دست مردم آزاری/"حمیدرضا برقعی"

* انسان از سه چیز تشکیل شده/ رنج/ کار/ عشق/ما به خاطر عشق رنج می کشیم/ از سر رنج کار می کنیم/ و  در پی کار عاشق می شویم/ " محمود دولت آبادی"

* آراسته ظاهریم و باطن نه چنان/ القصه چنان که می نماییم نه ایم/ "شیخ بهایی"

* عهد بستی آنچه بین ماست ابدی ست/ یادم رفت که بپرسم عشق را می گویی یا رنج را؟/" نزار قبانی"

* دلتنگی همیشگی نیست/ قلب هم شبیه لباس/ روزی برای خریدارش جا باز می کند/"رسول ادهمی"

* نفرت/ حسادت /و خشم / تنها در پیرامون وجودی توست/ در عمیق ترین لایه های وجودت/ تنها عشق است که خانه دارد/" اشو"

* در ره عشقش چو دانش باید و بی دانشی/ لاجرم در عشق هم نادان و هم دانا شدم/ "عطار نیشابوری"

* اگر هنوز در رنجی/ بدان/ به آنجا که باید نرسیده ای/درخت شکوفه می دهد و خشنود است/تنها تخم در رنج و سختی است/درخت شو  و جشن بگیر/" اشو"

* در مرام جوجه هایم عشق بازی را ببین/ این یکی دق کرد وقتی آن یکی را گربه برد/"مجتبی سپید"

* من جسم و جان ندانم من این و آن ندانم/ من در جهان ندانم جز چشم پر خمارش/"مولانا"

* جان تو و جان من گویی که یکی بوده است/سوگند بدین یک جان کز غیر تو بیزارم/ "مولانا"

* من فکر می کردم سال ها باید یکی یکی سپری شوند تا هر بار آدم یک سال بزرگتر شود اما اینطور نیست این اتفاق یک شبه رخ می دهد...

* سی و چهار سالگی