"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"باید گریست در غم شهری که اندر آن/ مُشتی اسیر گریه به آزاده ای کنند"

إنَّ هذهِ الدُّنیا 

قد تَغَیَّرَت 

وَ تَنَکَّرَت

 وَ ادبَرَ مَعروفُها

**************************

همانا این دنیا

 دگرگون شده 

و چهره اش عوض شده

 و خوبی هایش پشت کرده و رفته است

"حسین بن علی ترجمه ی خودم"



* عنوان پست از حسین جنّتی 

* اگر اینان مسلمانند یا رب کافرم گران/ وگر من کافرم از مسلک اینان برم گردان/ به یک همیان اگر با این جماعت می شمارندم/ غلط  کردم خداوندا اگر گفتم زَرَم گردان/ تناسخ گر توهّم نیست یا رب دور بعدی را/ به تأدیب بشر در دست خود چوب ترم گردان/  "حسین جنّتی "

* ظالم می میرد و سلطه اش به پایان می رسد، شهید می میرد و سلطه اش آغاز می شود/"سورن کی یر کگور"

///////////////////////////////////////////////////

* اینها را پیرو پست قبل که دیروز نوشتم بخوانید:

* ثبت کن در خاطرت این روزها را روزگار/ دختران را مثل عصر جاهلیّت می کُشند/"محمد شیخی"

* در تاریخ ننگ این دوره را با آب زمزم و کوثر هم نمی شود شست/"صادق هدایت"

* زیرکانه ترین راه برای تسلّط بر هر جامعه ای تحقیر و محدود کردن زنان آن جامعه است. زیرا زنان اسیر هرگز قادر نخواهند بود انسانهایی آگاه و آزادی خواه پرورش دهند/"سیمون دوبوار"

* تاریک بود و سایه هایی بی وطن بودیم/ ما زخم هایی مشترک بودیم زن بودیم/"فاطمه اختصاری"

در شهر پرسه می زنم و درد می کشم/ در کوچه راه می روم و گریه می کنم/ در خانه چای می خورم و ضجّه می زنم/ سهم من از زنانگی ام یک جهان غم است/"اهورا فروزان"

* زن زاده شدن تراژدی اسفبار من است/"سیلویا پلات"

* او دریافت که بسیار دیر به دنیا آمده است. دنیای جدید جای زن عاشق نیست/"رومن گاری"

* در کشور من نام هیچ زنی دریا نیست/ دریا هزاران سال پیش روسری آبی اش را از سر برداشت و تمام زن ها کوه شدند/"حسین رضایی"

* این زن برهنه است، برهنه/ در کوچه‌اش پلیس ندارد/ ابروش را مداد کشیده/ چشم خمار و گیس ندارد/ پیغمبری‌ست خسته و تنها/ که آیه و حدیث ندارد/ که سال‌هاست گریه‌ی محض است/ با اینکه چشم خیس ندارد.../"سید مهدی موسوی"

* مرگ او را از کجا باور کنم؟/ صحبت از پژمردن یک برگ نیست/ وای! جنگل را بیابان می کنند/دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان می کنند/هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا/ آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند/ صحبت از پژمردن یک برگ نیست/ فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست/ فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست/ فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست/ در کویری سوت و کور/ در میان مردمی با این مصیبتها صبور/ صحبت از مرگ محبت، مرگ عشق/ گفتگو از مرگ انسانیت است../"فریدون مشیری"

 * زن آهویی‌ ست خسته که با تیر می ‌خورَد/ خونِ دلی که در قفسِ شیر می ‌خورَد/ زن آن مسافری ‌ست که احساس می ‌کند/ از هر طرف نرفته به تقدیر می ‌خورَد/ از عشق که گفته ‌اند که خون ‌ریز و... غافلند/ زن، زخمِ تشنه ‌ای ست که شمشیر می ‌خورَد/ زن نیستی که بعدِ من این ‌گونه زنده‌ ای/ زن بوده ‌ام که غصه مرا سیر می‌ خورَد!/ دیگر چه جایِ شِکوه؟ که کج آفریده ‌اند/ منقارِ آن پرنده که انجیر می‌ خورَد.../ "مژگان عباس‌لو"

* مهسا امینی سینوس و کسینوس را بلد بود، تعریف جلگه و آبرفت را هم ، روش تبدیل فعل ماضی به مستقبل و شمارش تک واژ در چند ثانیه و هزاران خزعبل دیگر که به بهای  12 سال عمر در مدارس شما آموخت.  12 سال فرصت برای توجیه و آموزش کم بود 2 ساعت جهنّمی دیگر لازم داشت تا ارشاد شود...  

* باید زن باشی تا بفهمی...

"حال هر سرزمین را باید از حال زن هایش شناخت"


الشیطانُ فی عقلِکَ 

وَ لیسَ فی جسدِ المرأةِ

**************

شیطان در مغز توست

و نه در جسم زن

" دیوارنوشته ی عربی ترجمه ی خودم"



* عنوان پست از عالیه عطایی

* چندین صدا شنیده‌ام امّا دهان یکی‌ست!/ گویا صدای نعره و بانگ اذان یکی‌ست!/ یک‌سوی بر یزید و دگرسوی بر حسین/ خلقی گریستند ولی روضه‌خوان یکی‌ست!/ افسرده از مطالعه‌ی زهر و پادزهر/ دیدم دو شیشه‌اند ولیکن دُکان یکی‌ست!/ در عصر ظلم، ظلم و به دوران عدل، ظلم.../ در کفر و دین مسافرم و ارمغان یکی‌ست!/ در گوش من مقایسه‌ی خیر و شر مخوان/ چندین مجلّد است ولی داستان یکی‌ست!/ دزد طلا گریخت ولی دزد گیوه نه.../ دردا که در گلوی گذر پاسبان یکی‌ست!/ در جنگ شیخ و شاه، فقط زخم سهم ماست/ تیر از دو سوی می‌رود امّا نشان یکی‌ست!/ اینک نگاه کن که نگویی: ندیده‌ام!/ در کار ظلم بستن چشم و زبان یکی‌ست.../ آنجا که پشت گردن مظلوم می‌خورد/ حدِّ گناهِ تیغ و تماشاگران یکی‌ست!/"حسین جنّتی "

* وقتی زنی زیبا می میرد/ زمین تعادل خود را از دست می دهد/ ماه صد سال عزای عمومی اعلام می کند/ و شعر بیکار می شود/"نزار قبّانی"

* بد نیست ببندید دهن هاتان را/ این قدر نپاشید لجن هاتان را/ از روی جنازه های ما بردارید/ چرخ لجن آلوده ی وَن هاتان را/"جلیل صفربیگی"

* روزی می آید که دوران به دور راستی می چرخد/ روزی می آید که حسابتان آشکار می گردد/ روزی می آید که از شما پرسیده می شود:/ آقایان چگونه این وطن را تکّه پاره کردید؟/" ناظم حکمت"

* همه ی مردان به راحتی به خواب می روند/ این خلقت ایشان است/ در خواب انقلاب می کنند/ در خواب کودتا می کنند/ در خواب برهنه می شوند و با زیباترین زن ها هم خوابه می شوند/ و اینگونه جهان مردانه را آشوب فرا گرفته است/ جهان زنان لب دارد/ لبی که آغاز نوشیدنی مقدس است/ لبی که اعلامیه ی جهانی عاشقی ست/ چشمان زن بیدار است/ به سینه هایش ناقوس عبادت آویخته است/ جهان زنانه خواب ندارد/ جهنّم است/ گرم و سوزان/ جهان زنانه کبوترهای سفید دارد/"جمانه حدّاد"

* ما سرو می کاریم/ و مرگ می دِرَویم/ ما همه جوان می میریم/"سیاوش خوانی بهرام بیضایی"

* ای داد که تمام نمی شود مصیبت های بیرون بودن و تو بودن گیس ما زن ها که از خشکیدن دریاها و نابودشدن جنگل ها  و به چپاول رفتن تمدّن و ثروت و بیکاری و گرسنگی مردم مهمتر است... چیزی نشده آرام خوابیده دیگر گیسوانش هیچ نامحرمی را تحریک نمی کند. رعایت کنید این آخرین و تنها دلیل بدبختی های دنیا را...

* خداوندا مبادا که به من دختری بدهی...

*مهسا امینی...