"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"در جغرافیایی که حتّی پروانه ها هم از کودکان بیشتر عمر می کنند/ شما بگویید من چه شعری بنویسم؟"


یَبدو أنَّ الخریفَ  

بَدَأَ بالأشخاصِ قبلَ الاوراقِ

*****************

گویا پاییز

 قبل از برگ ها از مردمان آغاز شده است...

"دیوارنوشته ی عربی ترجمه ی خودم"



* عنوان پست از احمد عارف

* این همه مرگ/ این همه پاییز/ از طاقت ما بیرون است/"احمدرضا احمدی"

* رو در روی تو ایستاده ام شلیک نکن/تفنگت را سرو ته نشانه گرفته ای/"سیّد علی صالحی"

* هم عکس تمام قد گرفتیم از مرگ/ هم فیلم مستند گرفتیم از مرگ/ مُردیم و شناسنامه مان باطل شد/ما بالاخره سند گرفتیم از مرگ/"جلیل صفربیگی"

* گفتند مثل گربه نشسته است ساکت است/ دیدند ناگهان که پلنگ است کشورم/"حسین جنّتی"

* که ما همچنان می نویسیم/ که ما همچنان در اینجا مانده ایم/ مثل درخت که مانده است/ مثل گرسنگی که اینجا مانده است/ مثل سنگ ها که مانده اند/ مثل درد که مانده است/ مثل زخم/ مثل شعر/ مثل دوست داشتن/ مثل پرنده/ مثل فکر/ مثل آرزوی آزادی/ و مثل هر چیز که از ما نشانه ای دارد/"محمّد مختاری"

* این چه وطنی ست که عشق را از نظام آموزشی حذف کرده است؟/ هنر شعر و چشمان زنان را نیز حذف کرده است/ این چه وطنی ست که با هر ابر باران زایی به دشمنی برمی خیزد؟/ و برای هر سینه ای پرونده سازی می کند/ و هر گل سرخی را به پای میز محاکمه می کشد!؟/"نزار قبّانی"

* ای شادی/ آزادی/ روزی که تو بازآیی/ با این دل غم پرورد/ من با تو چه خواهم کرد؟/ غم هامان سنگین است/ دل هامان خونین است/"هوشنگ ابتهاج"

* پدر بزرگم مردی آزادی خواه بود/ پیش از آنکه تیربارانش کنند تمام شعرهایش را پای درخت انار چال کرد/ من هیچوقت شعرهایش را نخواندم/ امّا از انارهای باغچه می شود فهمید آزادی باید سرخ و شیرین باشد/"رضا مولوی"

* وقتی هم بیان حقیقت آزاد باشد هم بیان خطا، آنچه پیروز می شود خطا نیست/"روژه مارتن دوگار ژان باروا"

* گفتی چه خبر؟ لال شوم جز غمِ نان هیچ/ جز سیری بی قاعده ی سفره ی خان هیچ/ گفتی چه خبر؟ آه گران تر شده لبخند/ نفروخته تاریخ به ارزانی جان، هیچ/"حسنی محمدزاده" 

* سلامٌ لِأرضٍ خُلِقَت لِلسّلامِ وَ ما رَأت یوماً سَلاماً/ درود بر سرزمینی که برای صلح و آشتی آفریده شد و یک روز هم روی صلح را ندید/" محمود درویش ترجمه ی خودم"

علی الأیّامِ القدیمةِ إرجِعونا/ ما را به روزهای گذشته برگردانید/"دیوارنوشته ی عربی ترجمه ی خودم" ( احسان پرسا در همین مضمون می گوید: مرا دوباره به آن روزهای خوب ببر/ سپس رها کن و برگرد من نمی آیم...

* و گریستم به یاد تمام رؤیاهایی که تا خواستیم نوازششان کنیم پژمردند/"جان اشتاین بک"

* جای یک زخم دگر در همه اعضایم نیست/ بعد از این تیغ بینداز و نمکدان بردار/"فطرت مشهدی"

* دستشان خنجر است و می پرسند/ چشمهایت چرا چنین سردند؟/ پشت من زخمگاه خنجرشان/ وای یاران چقدر نامردند!/"کیوان هاشمی"

* در دُکان عدلتان جای کمی وجدان نبود؟/ قیمت نان مثل خون دل چرا ارزان نبود؟/ دم به دم از کفر و ایمان دم زدید امّا چرا.../ در پس این گفته ها یک ذرّه هم ایمان نبود؟/ آدمی با خوردن گندم به خاک افتاده شد/ زیر پاهای شما دنیا چرا لرزان نبود؟/ از برین گفتید و چشم ما جهنّم دیده است/ وعده های پوچتان یک بازی پنهان نبود؟/"معصومه شفیعی"

* دست هامان تهی بود امّا قلب هامان/ چه بگویم؟/ تو ای تاریخ ! قلب ما را به یاد آر/"هوشنگ بادیه نشین"

* همه هستی در رقصند به جز انسان/"خیّام"

* و در پایان این شعر را از نزار قبّانی دوست داشتنی من بخوانید:

فَکونی صدیقةَ حُرّیَّتی

وَ کونی وَرائی بِکُلِّ حُروبی

وَ سیری مَعی تَحتَ اقواسِ نَصری

******************

پس دوست آزادی من باش

و در تمام نبردهایم پشت سر من باش

و با من زیر طاق های پیروزی ام قدم بزن

"نزار قبّانی ترجمه ی خودم"

/////////////////////////////////////

* برای کیان پیرفلک

* حتّی کرونا هم با بچه ها کاری نداشت...

* به این فکر می کنم که دنیا همیشه همینقدر زشت و نازیبا بود؟ یا من هرچقدر بزرگتر می شوم زشتی هایش را بیشتر می بینم؟

* متأسفم بابت اینهمه تأخیر....