"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

" ز من مپرس که چونی ؟ دلی نشسته به خونی / ز اشک پرس که افشا نموده راز درونی "


خَبّئینی بِداخِلکِ

 دعی مَن یَنظُر لِعیناکِ

 یَرانی فَیَبتَعِد

 *****************

مرا درونت پنهان کن

 بگذار کسی که به چشمانت نگاه می کند

 مرا ببیند و دور شود

"دیوارنوشته ی عربی ترجمه ی خودم"


* عنوان پست از عارف قزوینی

* این دیوار نوشته ی بالا مرا به یاد شعر نزار قبانی انداخت : من چیزی از عشق مان به کسی نگفته‌ام! ولی آنها تو را هنگامی که در اشک های چشمم تن می‌شسته ای دیده اند...

 * انتِ جمیلةٌ کوطنٍ مُحررٍ/ و انا مُتعَبٌ کوطنٍ مُحتَلٍ// تو زیبایی شبیه وطنی که آزاد شده و من خسته ام به مانند وطنی که اشغال شده../ "دیوارنوشته ی عربی ترجمه ی خودم"

* با لحن محسن چاوشی بخوانید "خرابم مثل خرمشهر ولی تو خرم آبادی...!"

 * ناله را هرچند می خواهم که پنهان برکشم/سینه می گوید که من تنگ آمدم فریاد کن/ "امیرخسرو دهلوی"

* ز وحشت می پرم از خواب/ تنم بوی تو را دارد/ تو اینجا بوده ای شاید/ خیالت حرف ها دارد/ "نیلوفر علمی"

تفال می زنم امروز تا حافظ برقصاند/ به اعجاز کلامش دامن خیرالعمل با تو/ "سید مهدی نژاد هاشمی"

 چیست در فلسفه ی عشق که دور از درک است؟/یک نظر دیدن و یک عمر به فکرش بودن/ "امیر اکبرزاده"

* هر کسی در دل من جای خودش را دارد/ جانشین تو در این سینه، خداوند نشد/ "فاضل نظری"

* اجمل ما فی اللون البنیّ عیناک و القهوه/ زیباترین چیزی که در مورد رنگ قهوه ای وجود دارد یکی چشم های توست و دیگری قهوه/ "دیوارنوشته ی عربی"

 * چشم هایش قهوه ای بود و به حق فهمیده ام/ قهوه از سیگار و قلیان اعتیادآور تر است/ "احمدمهدی درویش زاده"

 * در حسرت دیدار تو کردیم سفید / این ریش پریشان ِ به اشک آلوده/ "هوشنگ ابتهاج"

 * در آن دنیا برای دیدنت شاید مجالی شد/ همانا مرگ، پایان سرورآمیز دلتنگی ست/ "سجاد سامانی"

 * چشم خود بستم که دیگر چشم مستش ننگرم/ ناگهان دل داد زد دیوانه! من می بینمش/ "شهریار"

* نبینمت که غریبی بیا در آغوشم/ کدام خانه سزاوار توست جز وطنت// "فاطمه معصومی"

 * نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را/ تا خون بدل به باده شود در رگان من/ "حسین منزوی"

 * سؤال کرد دل من که دوست با تو چه کرد؟/ چرات بینم با اشکِ سرخ و با رخِ زرد؟/ جفا نمود و نبخشود و دل ربود و نداد/ وفا بگفت و نکرد و جفا نگفت و بکرد/ "سنایی"

 * با دوستانی که گرسنه بودند نانمان را قسمت کردیم چون سیر گشتند دشمن شدند/ "یلماز گونای"

 * هرچه لب هایت فشرده یادگیری بهتر است/ بوسه را کی بر لبم قفل ِکتابی می کنی؟/"شهراد میدری"

 * در کنارم در امانی از گزند روزگار/ گل میان بازوان خار باشد بهتر است/ " اصغر عظیمی مهر" 

* سهمم از زیبایی ات تنها تماشا کردن است/ کشوری هستم که گیر افتاده در تحریم ها/" حسین دهلوی"

 * آدم نباید روح خود را دو دستی تقدیم کسی کند که قصد ندارد روحش را تقدیم کند، کسی که هدیه نمی دهد قدر هدیه را نمی داند/" اوریانا فالاچی" 

* مرگ عادلانه ترین چیز تو این دنیاست. هیچ کس تا حالا نتوانسته از دستش فرار کند. زمین همه را می گیرد. مهربان ها ، ظالم ها و گناهکارها را. همه را. اما غیر از این هیچ عدالتی روی زمین نیست/ "سوتلانا الکسیویچ"

* و عمقِ عشق هیچ گاه شناخته نمی شود مگر زمان جدایی/" جبران خلیل جبران"

* با چشم های بی قرارم/ روی نقشه جست و جویت می کنم/ شهرها را یکی یکی سیل می برد/" حسین هادی نژاد"

 * با خاطرات زیادی زندگی می کنیم که اگر به خودشان بود تا حالا هزار بار از خاطرمان رفته بودند اما ما نگهشان می داریم. مدام مرورشان می کنیم. همان یک لحظه ی کوچک که روزی قلبمان را به نفس نفس انداخته. همان خاطره های ناچیز دوست داشتنی که مسکن ِ زخم های روزمرگی اند/ "سید محمد مرکبیان"

 * دیگرم گرمی نمی بخشی عشق! ای خورشید یخ بسته.../ "فروغ فرخزاد"

 * خواب دیدم ما را بریدند/ و به کارخانه ی چوب بری بردند/ آنکه عاشق بود پنجره شد/ آنکه بی رحم بود چوبه ی دار/ از من اما دری ساختند برای گذشتن/ "مهدی باجلان"

* گفتی که مستت می کنم/ پر زآنچه هستت می کنم/ گفتم چگونه از کجا؟/ گفتی که تا گفتی خودآ/ گفتی که درمانت دهم/ بر هجر پایانت دهم/ گفتم کجا کی خواهد این؟/ گفتی صبوری باید این/ "مولانا"

 * خفته ها ! زنگ چیز خوبی نیست/ شیشه ها !سنگ چیز خوبی نیست/ وصله ها را به من بچسبانید/ به شما انگ چیز خوبی نیست/ های! عاشق نشو نمی دانی/ که دل ِ تنگ چیز خوبی نیست/ کَری از پیش یک سه تار گذشت/ گفت آهنگ چیز خوبی نیست/ گفته بودی شهید یعنی چه؟/ پسرم جنگ چیز خوبی نیست/ "امیرحسین الله یاری"

 * یوسفی هستم که غیر از نابرادرهای خویش / با زلیخایی هماوردم که کارش دشمنی ست/ من گناهی تازه می خواهم که در وسع تو نیست/ دل به تو بستن گناهش سخت و نابخشودنی ست/ "امید صباغ نو"

 * تو وجود هر آدمی رگه هایی از دگر آزاری و سادیسم وجود داره و می دونی چه وقت این حس بیدار میشه؟ وقتی می فهمی یه نفر وابسته ات شده./ " رومن پولانسکی"

 * اصلا بحث چرا؟ سکه می اندازیم/ خط آمد بمان، شیر آمد نرو/ "نرگس نوروزپور"

 * حتی نفرت از حقارت نیز، آدم را سنگدل می کند. حتی خشم بر نابرابری هم صدا را خشن می کند. آخ ، ما که خواستیم زمین را برای مهربانی مهیا کنیم خود نتوانستیم مهربان باشیم/ " برتولت برشت"

 کودکان را دوست بدارید، کودکان کار را بیشتر. چرا که از آن ها کودکی شان را دزدیده اند/ "جوزف گوبلز"

* چه زخم ها که نخوردیم از تو ناغافل/ بیا و رحم کن ای شاه از خدا غافل/ غم فراق چه کرده ست با جوانی من؟/ نمی شود نفسی دستم از عصا غافل/ "حسین دهلوی"

 * زندگی ترکیب شادی با غم است/ دوست می دارم من این پیوند را / گرچه می گویند شادی بهتر است/ دوست دارم گریه با لبخند را/ "قیصر امین پور"

 * خاطرات مثل آفتاب هستند، گرمتان می کنند، حس خوبی می دهند، اما نمی توانید آن ها را نگه دارید/ "کلر وندرپول"

 * راهی ام سوی سفر با نابرادرهای خود/ ترس دارم از کنار چاه باید بگذریم/"محمد شیخی"

 ما می توانیم خیلی چیزها به آدم های اطرافمان هدیه کنیم. مثل عشق ، لذت و محبت اما لیاقت ِ داشتن اینها را ما نمی توانیم به آنها بدهیم/ "ماشادو دِ آسیس"

 * او که همدردم شده گویا خودش هم درد بود/ او خودش زخم همان مرهم که می آورد بود/ "سید سعید صاحب علم"

* آمدم یاد تو از دل به برونی فکنم/ دل برون گشت ولی یاد تو با ماست هنوز/"مهدی اخوان ثالث"

 * همه بر سر زبانند و تو در میان جانی/ "سعدی"

* وسواسی باشید در انتخاب کتابی که می خوانید ، فیلمی که می بینید صوتی که گوش می کنید آدمی که با او معاشرت می کنید موضوعی که به آن فکر می کنید و ... اینها غذای روح شما هستند

بهر آرام دلم ، نام دلارام بگو/ "مولانا"

 * دوستانی که در مورد کانال تلگرام از من پرسیده اند من کانال تلگرام ندارم در جای دیگری غیر از اینجا هم نمی نویسم هرچه هست همینجاست. خوشحالم که هنوز اینجا را دوست دارید و می خوانید. من کامنت های پر مهر شما را می خوانم. باور کنید به روز کردن اینجا در خوش بینانه ترین حالت ممکن دو ساعت وقت مرا می گیرد هر وقت که فرصت داشته باشم اینجا را به روز می کنم...

"اینجا به هر که دل بدهی دور می شود / یوسف همیشه فکر زلیخای دیگری ست!"

 

عِندَما یُحِبُّ الرَّجُلُ المَرأَةَ بِصُمتٍ ..

 یَخسرُ کُلَّ شیءٍ حَتّى هِیَ...

 وَ عِندَما تُحِبُّ المَرأَةُ الرَّجُلَ بِصَوتٍ..

 تَخسرُ کُلَّ شَیءٍ حَتّى هُوَ!

 فَفِی الحُبِّ الصُمتُ جریمةُ الرَّجُلِ

 وَ الصَّوتُ جریمةُ المَرأَةِ...

*********************************

وقتی  که مرد به زبان نمی‌آورد زن را دوست دارد

 همه چیز را از دست می‌دهد، حتی آن زن را...

 و وقتی که زن به زبان می‌آورد مرد را دوست دارد

 همه چیز را از دست می‌دهد، حتی آن مرد را...

 در عشق، سکوت، جنایت مرد است

 و سخن گفتن، جنایت زن...

"شهرزاد خلیج/ ترجمه ی خودم"



* عنوان پست از امید صباغ نو: من شاعرانه غرق تماشای او ولی/ او عاشقانه غرق تماشای دیگری ست/ تنها مرا گذاشت و تنها گذاشت رفت/ دنیای من جهنم  دنیای دیگری ست/ اینجا به هر که دل بدهی دور می شود/ یوسف همیشه فکر زلیخای دیگری ست!/ 

* درد یعنی از قضا عشقت خرافاتی شود/ خواستم بوسش کنم یک عطسه آمد ایست داد/ "سید اسماعیل رضوی"

* چه چیز کار مرا با تو می کشد به جنون؟/ منم که سد شده ام؟ یا تویی که سیلابی؟/ "احسان افشاری"

* عاشق آن است که حرفش به عمل ختم شود/ ورنه هر مدعی لاف زنی عاشق بود/ "هاتف مهدی قنبری"

* گاه در وجودمان به قبرستانی محتاجیم برای چیزهایی که درونمان می میرند/ "محمود درویش"

* به کجا برم شکایت؟ به که گویم این حکایت؟/ که لبت حیاتِ ما بود و نداشتی دوامی/ "حافظ"

* وقتی انسان ببری را بکشد، نامش را تمرین مردانگی می گذارند ولی وقتی ببری انسان را بدرد، نام این کار را توحش و آدمخواری می نهند. تفاوت جنایت و عدالت هم در قاموس بشر از این بیشتر نیست/ "جرج برنارد شاو"

* من تو را امروز می خواهم نه مثل شهریار/ در خیالات ثریا غرق باشم سال ها/ عاقبت هم با دو چشم  تر بگویم عشق من!/ آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟!/" آرش مهدی پور"

* هر سربازی در جیب هایش / در موهایش و لای دکمه های یونیفورمش/ زنی را به میدان جنگ می برد/ آمار کُشته های جنگ همیشه غلط بوده است/ هر گلوله  دو نفر را از پا در می آورد/ سرباز و دختری که در سینه اش می تپد/ "مریم نظریان"

 پسر خاله ام بودی اگر در همان بیست سالگی عاشقت می شدم/پسر همسایه مان اگر/ نامه هایت را نخوانده پاره نمی کردم/هم خدمتت بودم/ هم خدمتت بودم اگر با تو از پادگان فرار می کردم/به آخر دنیا/ به دنیای آخر هم شاید/و هم سلولت اگر/ دیگر به آزادی حتی به آزادی هم فکر نمی کردم/ "رویا شاه حسین زاده"

* با دویست و چند تکه استخوانم دوستت دارم/ و چند سال باید بگذرد تا استخوان های آدم همه چیز را فراموش کنند؟/ با من بگو/ بگو/ قلب ها فراموشکارترند یا استخوان ها؟/ با من بگو/ بگو/ مثل خواب که گاهی از دست هایم شروع می شود/ گاهی از پاهایم/ پوسیدن از قلب آغاز می شود یا استخوان هایم؟/ "لیلا کردبچه"

تنم بپوسد و خاکم به باد ریزه شود/ هنوز مهر تو باشد در استخوان ای دوست/ "سعدی"

* عصر تلخی بود عصر آخرین دیدارمان/ آخرین باری که دستم حلقه شد بر گردنت/ مهربان بودی و آن ایمان دریایی هنوز/ موج می زد در "خدا پشت و پناهت" گفتنت/ "حسین منزوی"

* زندگی بر گردن افتاده ست یاران چاره نیست/ چند روزی هرچه باداباد باید زیستن!/ "بی دل دهلوی"

* من گذشته ای ندارم/ هرچه هست تویی/"غزاله علیزاده"

* ندارد....


"چنگ بر پیراهن یوسف بزن دیوانه وار / ای زلیخا عشق اگر رسوا نسازد عشق نیست"


کُنتُ اَدری قبلَ أن اولدَ انّی سَأُحِبُّکَ
بَعدَ أن جِئتُ الی العالمِ... 
مازلتُ أُحِبُّکَ
إنّ مِن اعظم ِآعمالی التی حَقَّقتُها کَإِمرأةٍ
أنّی اُحِبُّکَ...

***************************

پیش از آنکه زاده شوم 

می‌دانستم که دوستت خواهم داشت

و بعد از اینکه به این جهان پا گذاشتم

هنوز دوستت داشتم...

دوستت دارم

و این یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای من به عنوان یک زن است...

"سعاد الصباح/ ترجمه ی خودم"


* عنوان پست از علیرضا ضرغامی
* خبر آمد همه جا شعر تو را می خوانَد/ شعرمان ورد لبش بود نمی دانستیم/" سید تقی سیدی"
* تو را به یُمن ِ دیدنش چه وعده ها که داده ام/ ولی نیامد آخرش دلم مرا حلال کن/ "مجتبی سپید"
* دختری از امّت عیسی دلم را برده است/ یا محمد همتی کن تا مسلمانش کنم/" عباس صبوحی"
* مرا از رنج های عاشقی بیهوده ترساندی/ فقط سربسته می گویم  طبیب از خون نمی ترسد/ "سعید صاحب علم"
* هر کاسه و بشقاب لب پَر خوب می داند/ در وقت های ظرف شستن شعر می خوانم/ "اعظم سعادتمند"
* منتظر می مانم تا عصایت شوم/ سوی چشمانت/ یادآور قرص هایت/ هم بازی نوه هایت/ من جوانی ام را برای پیری ات کنار گذاشتم/ "علی قاضی نظام"
* روزی که احساس کردی چیزی رو از ته دل دوست داری، هیچوقت ولش نکن، ممکنه دوباره تکرار نشه. آدم وقتی تو سن و سال توئه فکر میکنه بازم پیش میاد، باید ده پونزده سال بگذره تا بفهمی فقط همون یه بار بوده که حالت دیگه خوب نمیشه، عشق یعنی حالت خوب باشه/" بهرام رادان- فیلم پل چوبی"
برگی شده افتاده ام از شاخه به کویی/ چون باد مرا می بَری امّا به چه سویی ؟/ این چیست که جذبش شده ام موی تو؟ هرگز !/ دلبستگی آن نیست که بسته ست به مویی !/ ای غنچه که در عمق دلم ریشه دواندی/ عشقی و عجب نیست که از سنگ برویی !/ من با تو چه باید بکنم عشق گریزان/ با صید چه باید بکند ببرِ پتویی .../  می خواهی ام اما به چه عنوان؟ به چه منطق؟/ می خواهم ات اما به چه قیمت؟ به چه رویی؟/ من بغضِ تو هستم چه بباری چه نباری/ من راز تو هستم چه بگویی چه نگویی .../ "یاسر قنبرلو"
* من/ تا آخر عمرم به این می اندیشم /که زنی که عشق را می پذیرد تا چه اندازه بی دفاع می شود/ "دافنه دوموریه"
* زن را در طول تاریخ همیشه پوشانده اند و از آن پس صبح تا شب و شب تا صبح برای دستیابی به آنچه در پسِ پوشش و پرده نهفته دویده اند/" سیمون دوبوار"
سیمون دوبوار یکی از شخصیت های دوست داشتنی من است کتاب فوق العاده اش "جنس دوم" را هر بار که می خوانم چیزی جدید به من می آموزد او به‌ عنوان یک اگزیستانسیالیست باور داشت که بودن مقدم بر ماهیت است. او در این کتاب به‌ همین منوال استنباط می‌کند که یک انسان زن زاده نمی‌شود، بلکه تبدیل به زن می‌شود.
* ما چاره ی عالمیم و بیچاره ی تو/ ما ناظر روح و روح نظاره ی تو/ خورشید بگرد خاک سیاره ی تو/ مه پاره شده ز عشق مه پاره ی تو/ "مولانا"

"آرزوی دیدنت تنها نه اهل ذوق را / شیخ مسجد را همین رویا به بام آورده است"

اکره العیدَ الذی لا یأتینی بک

و الفرحةَ التی یَنقصُها وجودُک

و الاحتفالاتِ التی تَفتَقِدُ وجهَک

أحتاجُ صوتَک لِیَبدأ عیدی

***************************

بیزارم از آن عیدی که تو را پیش من نمی آورد

و از  شادمانی که تو را کم دارد

و از جشن هایی که چهره ی تو را از دست می دهند

من نیازمند صدای توام  تا عیدم شروع شود

"نبال قندس ترجمه ی خودم"


* عنوان پست از حسین جنتی 

* ماه من طائفه ی روزه بگیران چه کنند؟/ شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی/"مهدی فرجی"

* بیهوده به دنبال هلال شب عیدند/ جز صورت ماه تو که قرص قمری نیست/"آرش مهدی پور"

* دیگران را عید اگر فرداست ما را این دم است/ روزه داران ماه نو بینند و ما ابروی دوست/ "سعدی"

* محبوب من! مثل شادمانی نباش که می گذرد و پنهان می شود. مثل غم باش و با من بمان/ "غادة السمان"

* آنقدر نیمه نماها به تنم زخم زدند/ نیمه ی گم شده ام آمد و نشناخت مرا /"فرانک فردوسی"

* گناه عاشق بیچاره نیست در پی تو/ گناه توست که رخسار دلستان داری/" سعدی"

* کاترین هپبورن: مردها نمی تونن با زن ها رفاقت داشته باشند هاوارد، اونها می خوان یا صاحبشون باشن یا ولشون کنند. این یه غریزه ی قدیمی از زمان انسان های غارنشینه. صید رو شکار کن، صید رو بکش، صید رو بخور/ "دیالوگ فیلم هوانورد "

* سخت ترین و خوشبخت ترین چیزها این است که کسی در رنج هایش در رنج های ناخواسته اش عاشق این زندگی باشد/ "لئو تولستوی"

* هر کدام از ما چیزی را که برایش باارزش بوده از دست می دهد، موقعیت های از دست رفته، احساساتی که دیگر هرگز نمی توانیم به دست بیاوریم. این بخشی از آن چیزی است که معنی اش زنده بودن است اما درون سرمان اتاق کوچکی است که آن خاطرات را در آن نگه می داریم. اتاقی شبیه قفسه های این کتابخانه و برای درک عملکرد قلبمان باید مدام کارت های مرجع جدید درست کنیم. باید هر چند وقت یک بار چیزها را گردگیری کنیم.آن ها را هوا بدهیم. آب گلدان ها را عوض کنیم. تو برای ابد در کتابخانه ی خصوصی خودت زندگی می کنی/"هاروکی موراکامی"

* برای ساختن فرزندان باید نخست خویشتن را بسازی. در غیر این صورت فرزندان را برای نیازهای حیوانی ، فرار از تنهایی یا پر کردن چاله های وجودت پدید آورده ای. وظیفه ی تو به عنوان والد، تنها ساختن خودی دیگر نیست بلکه چیزی برتر است چیزی همانند آفریدن یک آفریننده/"آروین دی یالوم" 

* تن تو منطقه ی مین و لبم سربازی ست/ که جوان است و به سر ، شوق شهادت دارد/ "حمید بیر انوند"

* تو مرا در دردها بودی دوا/ من نمی خواهم که باشی بی نوا/ "مولانا"

" قل هو الله احد غیر از خدا نیست ولی / می پذیرم تو اگر لاف انا الحق بزنی "


بدان که نماز زیاد خواندن کار پیرزنان است/ و روزه فزون داشتن صرفه نان است/ و حج نمودن تماشای جهان است/ اما نان دادن کار مردان است./"خواجه عبدالله انصاری"


 پروردگار!

روزی اهل روزگار در این روز و هر روزگار از جانب تو و به دست روزی رسان و روزی دهنده ی تو بوده است.

من ، آدمی، روزی از تو می گیرم و شکر کرده و ناکرده روزگار می گذرانم بی آنکه بیندیشم عظمت و قدرت و اقتدار ابدی تو را که این گونه ، این گونه به قدرت و اقتدار، این خلق بی شمار را به شماره و اندازه، بی کم وکاست، روزی می دهی و کم یا زیاد ، روزگار می گذرانند و خداوند! ای کاش علاوه بر این رزق و این روزی حیات بخش و جان بخش، ذره ای از اندیشه و معرفت روزیم باشد هرچند که آن هم روزیم کرده ای و ای کاش آگاهی و درک آن، رزق ِ جانم شود تا بیندیشم و شکر کنم بزرگی و عظمت تو را که روزی رسانی و رزق دهی تنها یکی از هزار نشانه ی خداوندی و عظمت توست.

و پروردگار!

گاهی که اندکی معرفت و اندیشه می یایم تا چشم باز کنم و قدرت و اقتدار تو را ببینم باری بیشتر پی  می برم به اندکی شکرم در برابر بسیاری روزی و معرفت و اندیشه و دیگر نعمت هایت و دیگر چه بخواهم آنگاه؟ جز آنکه عفو و آمرزش روزیم کنی و ببخشایی مرا همیشه و هماره...


* عنوان پست از عمران میری

* یک عمر شکسته است دلم مثل نمازم/ ای روزه ام از خوردن غم های تو باطل/"عبدالحمید ضیایی"

* از من گرفتی سال ها بود و نبودم را/ ای گاوخونی! پس بده زاینده رودم را/از بس مکیدی شیره ی جان مرا عمری است/ پوشانده ام با برف اندام کبودم را/ من قطعه ای در دستگاه شور بودم تو/ با تلخی ات بر هم زدی اوج و فرودم را/ دنیا ترازویی به نفع توست تا بوده/ کم کرده در وجه زیان های تو سودم را/ای کاش این دنیا به من هم باز می گرداند/ چیزی که دیگر نیستم چیزی که بودم را/"کبری موسوی"

* اگر افسرده ای در گذشته زندگی می کنی/ اگر مضطربی در آینده زندگی می کنی/ و اگر با خود در صلحی در لحظه ی حال زندگی می کنی/" لائوتسه"

* احوال تو با غیر رسیده ست به گوشم/ در باخبری غصه کم از بی خبری نیست/ "محمد عزیزی"

* خودم بودم و پهنای دلم/ تو تمام جمعیتم بودی/ همه مَردُمم/ "رضا جمالی حاجیانی"

* کسی را دوست داشتن بدین معناست که روحش را از او بگیری و به او در ازای همین رُبایش بیاموزی روحش تا چه حد بزرگ ، زوال ناپذیر و روشن است. همه ی ما از همین رنج می بریم. عشق روح ما را به اندازه ی کافی ندزدیده است. از نیروهایی رنج می بریم که درونمان محبوس مانده اند. نیروهایی که هیچ کس قادر به غارتشان نیست تا آن ها را بر ما کشف کند/ "کریستین بوبن"

* زیرکی بفروش و حیرانی بخر/ زیرکی ظن است و حیرانی نظر/ "مولانا"

* تو پیام آوری از قدرت خالق شده ای/ هر کسی معجزه ای خواست بگو  چشمانم/ "سید علی علوی"

* چقدر  صورت تو از همیشه ماه تر است/ چقدر روی من از زندگی سیاه تر است/فرار می کنم از پوچی خودم به خودم/ و عشق راه جدیدی که اشتباه تر است/کدام جرعه عزیزم در این شب جادو/ گناه می کند آن کس که بی گناه تر است/ تو فرق می کنی اصلا به هم بریز و برو/ نگاه کن که نگاهت مرا نگاه تر است/چه اتهام عجیبی است من جنون دارم/فقط دلی است که از برّه سر به راه تر است/"سید مهدی موسوی"

* لعنت به عکس های تو با عکس دیگری/ حالا که می روی و دلم را نمی بری/ گاهی به دست های خودم خیره می شوم/گاهی به دست های تو در دست دیگری/سخت است اینکه بعد تو باید ببینمت/ اما فقط به شیوه ی خواهر برادری/ "سعید شیروانی"

* فروغ خیلی گریه می کرد من نمیفهمیدم چرا؟ بعدها که بزرگتر شدم و خودم با مردم زمانه طرف شدم شنیدم که چطور راجع به من قضاوت می شود گریه کردم و فهمیدم چرا فروغ گریه می کرد../ "فریدون فرخزاد"

* درماندگی یعنی تو اینجایی/ من هم همین جایم ولی دورم/ "علیرضا آذر"

* تسبیح شیخ پاره شد و دانه دانه شد/ از بس که استخاره زدم تا ببینمت/"عباس احمدی"

وقتی در جستجوی آدم ها برای استخدام هستید سه ویژگی را مد نظر قرار دهید: صداقت، هوش و انرژی و اگر اولی را نداشتند دو ویژگی دیگرشان شما را نابود خواهد کرد/ "وارن بافت"

* انسان حق دارد که انتقام جو باشد و کینه توزی کند و این حق را انسان های دیگر به او داده اند/" ماکسیم گورکی"

* درد دل با کس نمی گویم به غیر از یار خویش/ کُشته را بنگر شکایت پیش قاتل می برد/" صراف تبریزی"

* آقای مجری: پسر عمه یه کمکی به من می کنی بری دوتا نون بگیری؟ پسر عمه: کمک کردن به دیگران یه شعوری می خواد که من ندارم/ "کلاه قرمزی"

* شاید من بهتر از هر کسی بدانم که چرا انسان تنها موجودی است که می خندد تنها اوست که آنقدر عمیق رنج می برد که ناچار شده است خنده را ابداع کند/" فردریش نیچه"

* همیشه یک نفر پشت شلوغی های خیالت هست که مدام دوستت دارد که مدام دلتنگ توست و تو مدام بی خبری/ "لیلا مغربی"

* از مساحت قلبت تنها به اندازه ی دوپا را اشغال کرده ام/ دوستم بدار/ نه راه پیش دارم نه راه پس/ "حسین هادی نژاد"

* عشق آن است که یوسف بخورد شلاقی/ درد تا مغز سر و جان زلیخا برود/ "علی عدالتجو"

* تنها یک چیز می دانم و آن این است که وقتی می خوابم دیگر معنای ترس را نمی دانم، معنای رنج را ، معنای سعادت را، خوشا آن کس که به خوابی عمیق فرو رفته است. خواب سکه ای است که بهای هر چیز را می پردازد. ترازویی است که وزن همه ی آدمیان در کفه هایش یکسان است. فقیر و غنی و دارا و ندار همه به یک اندازه/ "آندری تارکوفسکی"

* شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید/ شب را چه گُنَه؟ حدیث ما بود دراز/" مولانا"

* قیاس یک به یک شهر با تو آسان نیست/ که بهتر از همگان است؟ بهتر از آنی/"سجاد سامانی"

* همیشه آن که دم از عاشقی زده تنهاست/ نمازِ آن که مکبّر شود جماعت نیست/ "سعید صاحب علم"

* چند روز است که در روزه ی دیدار توام/ پُر کن این فاصله ها را که دم افطار است/"محمد شیخی"

* منظره ی ویرانی آدم ها غم انگیزترین منظره ی دنیاست/ ببینی کسی که مثل طاووس می رفته حالا مرغ نحیفی است/ پرش ریخته/ ببینی کسی خود را ملکه ای می پنداشته و تو را بنده ی زر خرید/ حالا منتظر گوشه ی چشمی است به او بکنی/ "رضا قاسمی"

* بعضی به شعر / بعضی به ترانه/ برخی به فیلم و عده ای هم به کتاب پناه می برند/ اما مدت هاست که آدم ها دیگر به همدیگر پناه نمی برند/" اُغوز آتای"

* هم دلی، هم همدلی، هم ناز دل را می بری/ناز شستت باوفا با چشم خود دل می بری/ "محمدخسرو آبادی"

* بزرگترین انتقام از ناملایمات زندگی این است که آدمی به شعر و شاعری روی بیاورد/"بختیار علی"

* از تحمل که گذشتم به تحمل خوردم/ دردم این بود که از یار خودی گل خوردم/ "سید مهدی موسوی"

* مُرده اگر ببیندت فهم کند که سرخوشی/ چند نهان کنی که مِی، فاش کند نهان تو/ "مولانا"

* هرچه کردم خواب خوش آید به چشمانم نشد/ روزها یاد تو هستم نیمه شب ها بیشتر/ "سید صادق رمضانیان"

* یک دم آرام ندیدم دل خود را همه عمر/ جز همان دم که دلم بود و دلت بود و دلت/ "علی علیخانی"

* من کوهم و قال من صدای یار است/ من نقشم و نقشبندم آن دلدار است/ چون قفل که در بانگ در آمد ز کلید/ می پنداری که گفت من گفتار است/" مولانا"

* آدمهایی که از رابطه های طولانی بیرون می آیند خطرناکند/چرا که آنها می فهمند می شود یک چیزهایی را از دست داد و نمُرد/ "ژوان هریس"

* هرچقدر یک انسان بدبخت تر باشد و یا هرچقدر یک ملت فقیرتر و توسری خورتر باشد به همان اندازه امیدوارتر است که در بهشت جزا و پاداش یابد/ "فئودور داستایوفسکی"

* دل در برِ من زنده برای غم توست/ بیگانه ی خلق و آشنای غم توست/ لطفی است که می کند غمت با دل من/ ورنه دلِ تنگ من چه جای غمِ توست؟/ "مولانا"

"رمضان است و تو هستی چه کنم با این درد؟ / ماه من یک طرف و ماه خدا یک طرف است/"


و گفت: اگر دوزخ مرا بخشند، هرگز هیچ عاشقی را نسوزم، بهر آن‌که عشق، خود، او را صد بار سوخته است!/ " تذکرة‌الاولیا، عطار نیشابوری"


* عنوان پست از یاسر قنبرلو

* با انار سرخ لب هایش فریبم داد و من/ روزه خواری هم اگر کردم گناهم پای عشق/ "آرش مهدی پور"

* روزِ ماه رمضان زلف میفشان که فقیه/ بخورد روزه ی خود را به گمانش که شب است/ "شاطر عباس صبوحی"

* بس که خوردم غم تو روزه ی من باطل شد / نرخ کفاره ی این خوردن عمدی چند است؟/" نرگس افری"

* من در آغوش تو از خود متولد شده ام/ روزه بر مؤمنِ دور از وطنش واجب نیست/ "آرش مهدی پور"

* کار عشق است نماز من اگر کامل نیست/ آخر آنگاه که در یاد توام در سفرم/ "میلاد عرفان پور"

* در قیامت چون نمازها را بیارند در ترازو نهند و روزه ها را و صدقه ها را همچنین اما چون محبت را بیارند محبت در ترازو نگنجد پس اصل محبت است/"مولانا"

* قلب ما کفن کسانی می شود که علاقه ی خاصی به آن ها داریم/"انوره دوبالزاک"

* گره انداخت به ابرو و گره زد به دلم/ که گره در گره زد جان و همه آب و گلم/" مرتضی مزروعی"

* خوب که فکر می کنی می بینی تمام خداحافظی ها سخت است حتی خداحافظی از دیوارهای یک خانه ی قدیمی/ "پتر اشتام"

* تنها یک چیز خوب در زندگی وجود دارد و آن هم عشق است و چقدر در مورد آن دچار سوء تفاهم می شوید با آن مثل یک رسم دینی جدی یا چیز قابل خریدی مثل یک لباس برخورد کرده و چقدر آن را خراب می کنید/" گیدو موپاسان"

* اولش رنج می کشی یه خرده بیشتر یا یه خرده کمتر بعد جدایی ها برات عادی می شن. زندگی همینه. دیگه هی جدایی پشت جدایی. زندگی جمع شدن نیست، جدا شدنه/ "کارلوس فوئنتس"

* گفتند که او عاشق گیسوی کمند است/ موهای من از عصر همان روز بلند است/" نفیسه سادات موسوی"

* هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست/ هر کجا پا می گذارم دامنی دل ریخته/"فاضل نظری"

* نگاهت می کنم خاموش و خاموشی زبان دارد/ زبان عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد/ چه خواهش ها در این خاموشی گویاست نشنیدی؟/ تو هم چیزی بگو چشم و دلت گوش و زبان دارد/ "هوشنگ ابتهاج"

* تو با من حمل می شوی/ توده ای در گلوگاهم /که نه می توانم بالا بیاورم/ نه فرو دهم/ "پریسا قاسمی"

* خوش آن زمان که نکویان کنند غارت شهر/ مرا تو گیری و گویی که این اسیر من است/ "شهیدی قمی"

* رفتن کاری ساده است در حالی که فراموش کردن انقلابی است بزرگ/ "ناظم حکمت"

* ناگهان دور شدم از همه ی غم ها من/ از دعای چه کسی این همه خوبی با من؟/ "کاظم بهمنی"

* هر توقعی حتی توقع آرامش بیقراری می آورد/ "اُشو"

* بی مرز تر از عشقم و بی خانه تر از باد/ ای فاتح بی لشکر من خانه ات آباد/ تا کی بنویسم که تو می آیی و هر بار/ قولِ "سرِ خرمن بدهی" ، دست مریزاد/ حافظ به تمسخر به دلم گفت فلانی/ "دیریست که دلدار پیامی نفرستاد"/ دور از تو فقط طعنه خورِ مردمِ شهرم/ مجنونم و یک شاعرِ دیوانه ی دل شاد/ دستم به جدایی برسد ، رحم ندارم/ بد شد " گذرِ پوست به دبّاغ نیفتاد"/ با اینکه دلم گفته مدارا کنم اما/ ای داد از این دوری و از عشق تو بی داد/ تلخ ست اگر دوریِ شیرین به خدا شکر/ این قرعه ی عشق است که افتاده به فرهاد/"آرش مهدی پور"

روز اول بی‌ هوا قلب مرا دزدید و رفت/ روز دوم آمد و اسم مرا پرسید و رفت/ روز سوم آخ، خالی هم کنار لب گذاشت / دانه ی دیوانگی را در دلم پاشید و رفت/ روز چارم دانه‌اش گل داد و او با زیرکی/ آن غزل را از لبم نه، از نگاهم چید و رفت/ با لباس قهوه‌ای آن روز فالم را گرفت/ خویش را در چشم‌های بی‌قرارم دید و رفت/ فیل را هم این بلا از پا می‌اندازد خدا / هی لب فنجان خود را پیش من بوسید و رفت/ او که طرز خنده‌اش خانه خرابم کرده بود/ با تبسم حال اهل خانه را پرسید و رفت/ تا بچرخانم دلش را نذرها کردم ولی/ جای دل، از بخت بد، دلبر خودش چرخید و رفت/ زیر باران راه رفتن، گفت می‌چسبد چقدر/ با همین حالش به من حال دعا بخشید و رفت/ استجابت شد چه بارانی گرفت آن‌ شب ولی/ بی‌ من او بارانیش را پا شد و پوشید و رفت/ روز آخر بی‌ دعا، بی‌ ابر، هم باران گرفت/ دید اشکم را، نمی‌دانم چرا خندید و رفت/"قاسم صرافان"

* عطر موهایت قرار از شهر می گیرد بگو/ دل ربودن را کدام عطار یادت داده است؟/ "سجاد سامانی"

* گرچه احساس من از جنس زنان است ولی/ صحبت عشق که شد "مرد" حسابم بکنید/ "شیدا صیادپور"

* روز اگر با هم نشینان غم ز دل بیرون کنم/ شب که غیر از غم ندارم هم نشینی چون کنم؟/ "میر قوام الدین حسن"

* و چه شیرین است عشق وقتی که عذاب می دهد/ "محمود درویش"

* در عشق تو هر حیله که کردم هیچ است/ هر خون جگر که بی تو خوردم هیچ است/ از درد تو هیچ روی درمانم نیست/ درمان که کند مرا که دردم هیچ است؟/ "مولانا"

* دوتا جمله ی مقدس "به تو چه" و "به من چه" رو سرلوحه ی زندگیت قرار بده تا رستگار بشی/ "فامیل دور/کلاه قرمزی"

* وقتی رعد و برق می زند نترس/ نرو بغل او/ وقتی دلت می گیرد نخواه بغلت کند/ اجازه نده شب ها نزدیکت شود/ وقتی... وقتی .../ و اصلا چرا رفتی زنِ مردم شدی؟/ "کاظم خوشخو"

* دلم را بر می دارم/ سر قراری می آیم که با هم نداشتیم/ شاید آمدنت اتفاق افتاد/ عشق را دست کم نگیر/ "سوسن درفش"

* گویی که به تن دور و به دل با یارم/ زنهار مپندار که من دل دارم/ گر نقش خیال خود ببینی روزی/ فریاد کنی که من ز خود بیزارم/ "مولانا"