"تغییر آدرس"

دیگر تحمل اداهای بلاگفا و علیرضا شیرازی و حذف پست هایم را ندارم زین پس مرا اینجا   بخوانید

 

"دیکتاتوری هم بد نیست/ اگر تمام جغرافیای بدنم مستعمره ی تو باشد/"

 

 

انت مختلفة عن النساء الاخریات...

حتی فستان الذی ترتدینه...

الورد المرسوم علیه

لایذبل..!

 

***********

 

تو با زنان دیگر فرق می کنی...

حتی پیراهنی که می پوشی...

گلی که بر آن نقش بسته

پژمرده نمی شود...

 

"فارس کامل ترجمه ی خودم"

 


 

 

* عنوان پست از ابرهیم ضیاء

 

* هر زن شعری ست که جهان را لطیف تر می کند/ "رضا دستجردی"

 

* چشم بستم که شدم غرق خیالی الکی/ قصه ی عاشقی و شوق وصالی الکی/ فرض کردم که تو هم عاشق چشمم شده ای/ همه ی دلخوشی ام فرض محالی الکی/ پر کشیدیم چه نقاشی زیبایی شد/ آسمانی الکی با پر و بالی الکی/ درس خواندی؟ چه خبر؟ حال شما؟ خوبی که؟/ عشق پنهانی من پشت سوالی الکی/ روز هجران و شب فرقت یار آخر شد/ ما رسیدیم به هم آخر فالی الکی/ "مجید ترک آبادی"

 

* دلم شکست کجایی؟ که نوش خند زنی/ به یک اشاره دلم را دوباره بند زنی/ "علیرضا بدیع"

 

 

* عشق آزمونی روحی است/ ربطی به جنسیت ندارد و با کالبدها بیگانه است/ عشق با درونی ترین کانون وجود سرو کار دارد/ اما تو هنوز حتی به معبد خود قدم نگذاشته ای/ ابدا نمی دانی که کیستی؟/  و با اینحال در پی آنی  که چگونه عشق بورزی؟/  نخست خود باش/ خود را بشناس/ و دل خوش دار که عشق را پاداش خواهی گرفت/" اُشو"

 

 

* هی نگو که قار قار می کند/ تو زبان زاغ را نخوانده ای/ عاشق است و یار یار می کند/ "محمد شریف سعیدی"

 

 

* برگشت گاهی مشکلی را حل نخواهد کرد/ وقتی بدانی در دلش احساس سابق نیست/ "محمد شیخی"

 

 

* اختلاف سنی ما گر برایت مشکل است/ می روم تا ثبت احوال و کمی خواهش کنم/ "علی حیدری زاده"

 

 

* آدم هایی که دوست ندارند بروند/ وقتی می روند مسیری خلوت را انتخاب می کنند/ و آرام قدم برمی دارند/ به تو فرصت می دهند تا صدایشان کنی/ اگر در چارچوب در ایستاده ای و محبوبت دارد اینگونه می رود صدایش کن/ "رسول یونان"

 

 

* احساس می کنم کسی که نیست/ کسی که هست را از پا در می آورد/ "گروس عبدالملکیان"

 

 

* تو اهل کدام شهری؟/ من اهل دوست داشتنم/ "مهدی اخوان ثالث"

 

* رنگ اشکم بی تو دارد ارغوانی می شود/ سرفه هایم تازگی ها آن چنانی می شود// انتظارت کار دارد دست چشمم می دهد/ رفته رفته عینکم ته استکانی می شود// هرچه غم بود از دلم با اشک بیرون شد ولی/خاطراتت پشت پلکم بایگانی می شود// کوه طاقت هم که باشی عشق آبت می کند/شانه های مرد عاشق استخوانی می شود// گاه مثل بیژن و یوسف به چاهت می کشد/گاه جسمت مثل عیسى آسمانی می شود// شب به شب جنگ ست بین عقل من با عشق تو/ نقش من هم این وسط پا در میانی می شود// چشم و ابروی خشن از بس که می آید به تو/ گاهی آدم عاشق نامهربانی می شود// صفحه ای از دفترم را باد با خود برد و رفت/ داستان عشق ما فردا جهانی می شود// بی تو اطرافم پر از ارواح سرگردان شده/ بر نگردی شاعرت قطعن  روانی می شود// کار و بار آدم عاشق ندارد اعتبار/ مردنش هم مثل اشکش ناگهانی می شود// "مرتضى خدمتی " 

 

* اگر با جمله خویشانم/ چو تو دوری پریشانم.../ "مولانا"

 

 

"در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست/ می روم با تو به خانه از خیابانی که نیست"

 

تلک الخطوط التی سترینها یوما علی وجهی

لیست تجاعید

انا فقط کنت اعد ایام غیابک 

باظافری

 

****************

 

آن خطوطی که یک روز بر چهره ام خواهی دید

چین و چروک نیستند

من فقط روزهای نبودنت را با ناخن هایم می شمردم

 

"فارس کامل ترجمه ی خودم"

 


 

 * عنوان پست از بیتا امیری 

 

*ابر و باد و مه و خورشید و فلک، عاشق او/ سخت بیهوده به کارند که او آن ِ من است/"آرش شفاعی"

 

* نمی گویم به این دیوانه بازیهام عادت کن/ فقط مثل گذشته با دل تنگم رفاقت کن/ "امید صباغ نو"

 

* زندگی شاید آسان تر می بود اگر هرگز تو را ندیده بودم/" اریش فروید"

 

* دست خطی دارم از او بر دل خود یادگار/ عشق کاری کرد با قلبم  که چاقو با انار/ "علیرضا بدیع"

 

* من تصور می کنم بهترین تعریفی که می توان از انسان کرد این است: انسان عبارت است از موجودی که به همه چیز عادت می کند/ "داستایفسکی"

 

* شیفتگی آن است که شما چشمان زنی را دوست بدارید بی آنکه رنگ آن  را به یاد آورید/ "گوته"

 

* بخوابان چشم شاید یار را این بار هم دیدی/ و حتی شاید او را با کمی اصرار بوسیدی/ تو که از دست دل عمری ست شب تا صبح می گریی/ به لطف چشم شاید لحظه ای در خواب خندیدی/ "غلامرضا طریقی"

 

* وقتی انسانی از درد دیوانه می شود دیگران دردش را نه، فقط دیوانگی هایش را می بینند/ "مورات منتِش"

 

* هرقدر مردی زنی را دوست داشته باشد اگر احساسات خود را بروز ندهد آن زن پی به احساسش نمی برد/ "الیزابت لانکفورت"

 

* خاطرات/ همان سرباز مفقودالاثری ست/ که تا مردنش را باور میکنی/ زنگ درب را می فشارد/ "حمیده هاشمی"

 

* بر زبان بود مرا آنچه تو را در دل بود/ "حافظ"

 

"دوای درد مرا هیچ کس نمی داند/ فقط بگو به طبیبان ، دعا کنند مرا"

 

قال الطبیب: انت تهمل الدواء

قلتُ بل هی

تحرمنی من قبلة المساء

 

*********

 

پزشک گفت: به دارویت اهمیت نمی دهی

گفتم: اوست

که مرا از بوسه ی شبانه محروم می سازد

 

"بنده یوسف ترجمه ی خودم"

 


 

* عنوان پست از  مهرانه جندقی

 

* طبیب عشق مسیحادم است و مُشفق لیک/ چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟/ "حافظ"

 

* دردم نهفته به ز طبیبان مدعی/ باشد که از خزانه ی غیبش دوا کنند/ "حافظ"

 

* همیشه هستند افرادی که تو را می آزارند/ با اینهمه باز به مردم اعتماد کن/ فقط مراقب باش به کسی که یک بار تو را آزرده دیگر اعتماد نکنی/ "گابریل گارسیا مارکز"

 

* باور کن همان چیزی که از دست دادنش برای انسان سخت ترین کارهاست/ سرانجام همانی است که دیگر رغبتی به آن ندارد!/ "آلبر کامو"

 

* ز فرق و امتیاز کعبه و دِیرم چه می پرسی/ اسیر عشق بودم هرچه پیش آمد پرستیدم/ "بیدل دهلوی"

 

* گه شکایت از گُلی، گه شِکوه از خاری کنم/ من نه آن رِندم که غیر از عاشقی کاری کنم/ "رهی معیری"

 

 * برون نمی رود از خاطرم خیال وصالت/ اگرچه نیست وصالی، ولی خوشم به خیالت/ "رهی معیری"

  

* خاطر نگیرد تیرگی هرگز اگر ما/ خود مسپریم آسان به دست تیرگی ها/ "جعفر مزروقی"

 

* عاشقی دین من و سوختن آیین من است/ مایه ی گریه ی شب ها دل غمگین من است/ همچو فرهاد بگریم همه شب در دل کوه/ وین همه دربدری از غم شیرین من است/ "مجید شفق"

 

* تا چشم تو دیدیم ز دل دست کشیدیم/ ما طاقت تیمار دو بیمار نداریم/ "کلیم کاشانی"

 

* پیوسته دلم ز جور خویشان، ریش است/ وین جور و جفای خلق از حد بیش است/ بیگانه به بیگانه ندارد کاری/ خویش است که در پی شکست خویش است/ "شیخ بهایی"

 

* دیده رخسار تو را دیده و خواسته است/ حق گواه است در این حادثه ما بی گنهیم/ "ادیب برومند"

 

* من اختیار نکردم پس از تو یار دگر/ به غیر گریه که آنهم به اختیارم نیست/ "شهریار"

 

* قسمت این بود که کامم ز تو حاصل نشود/ ورنه زین بیش شب و روز دعا نتوان کرد/ "مجمر اصفهانی"

 

* زبانم لال میترسم به غیر از من یکی دیگر/ یکی معقول تر، معشوق تر، کلا یکی بهتر/ تو که می دانی از تو دل بریدن کار ماها نیست/ چرا هر روز بهتر می شوی؟ هر روز زیباتر؟/ "وحید خضاب"

 

* نیا/ کمتر که باشی/ عزیزتر می شوی/ "افشین صالحی"

 

* فقیر منم که ندارمت/ "افشین صالحی"

 

* فکر کن/ به ماجرای مردی/ که تمام ساعت های دنیا را دزدید/ تا معشوقه اش پیر نشود/ "مهدی اشرفی"

 

* گاهی برای کسی که همه چیزش را از دست داده اتفاق می افتد که خودش را هم از دست بدهد/"اوریانا فالاچی"

 

* همه ی چیزهای از دست رفته یک روز برمی گردند/ اما درست وقتی که یاد می گیریم/ چطور بدون آنها زندگی کنیم/ "ژوزه ساراماگو"

 

* به هر کس می رسم نام تو را با ذوق می گویم/ شبیه اولین تکلیف یک طفل دبستانی/ "سید تقی سیدی"

 

* عشق، قابیل است؛/ قابیلی که سرگردان هنوز/ کشته ی خود را نمی داند کجا پنهان کند!/ "نجمه زارع"

 

* گویند چرا ، تو دل بدیشان دادی/ والله ، که من ندادم  ایشان بردند. / "ابوسعید ابوالخیر"

  

* به دست آور دل من را چه کارت با دل مردم !/ تو واجب را بجا آور رها کن مستحب ها را/ "نجمه زارع"

 

* ﻋﻘﻞ ، ﺩﺭﺱ ﺣﺬﺭ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ، ﺑﻪ ﺩﻝ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ/ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﮔﻔﺖ ﺩﻟﻢ : ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺒﺎﺷﯿﺪ ﺍﺳﺘﺎﺩ  !!!/ "سعید سلیمانپور"

 

* شک ندارم مادرم فهمیده من  « میخواهمت ».../ سجده های آخرش ، اینروزها طولانی است .../ "عباس رزاقی"

 

* گفتم به هیچ کس دل خود را نمی دهم/ اما دلم برای همان هیچ کس گرفت/ "فاضل نظری"

 

* باز هم کشته و بازنده ی این جنگ منم/ که تو با لشکر چشمانت و ... من یک نفرم !/"محسن نظری"

 

* سر به راه بودم و یک عمر نگاهم به زمین/ آمدی سر به هوا چشم به راهم کردی ....../"پانته آ صفا"

 

* پنجره را باز کن/ همه چیز را به باد گفته ام/ "کامران رسول زاده"

 

*  آقای پلیس یکی همه چیز را برداشته و رفته/ عکسش را/ عطرش را/ همه چیز را اقای پلیس همه چیز را!!/ "رضا یار احمدی"

 


 

 

این دو شعر را هم بخوانید :

 

الفقراء صادقون

و إن کذبوا

فی ایام المدرسة

حین کان موضوع الانشاء

(کیف مضت عطلتک الصیفیة؟)

 

*********

 فقرا انسان های راستگویی هستند

و اگر دروغی گفته باشند در روزهای مدرسه بوده

آنگاه که موضوع انشاء این بوده:

( تعصیلات تابستانت چگونه گذشت؟)

 

******************

 

الفقر یفتح افواها کثیرة

افواه الاحذیة ایضا...

 

************

 

فقر دهان های زیادی را باز می کند

دهان کفش ها را هم...

 

هر دو شعر از فارس کامل ترجمه ی خودم

 


* تعطیلات تابستان خود را چگونه گذرانده اید؟  چه نوستالژی قشنگی :-) به قول آرتور شوپنهاور ما چنان زندگی می کنیم که گویی همواره در انتظار چیز بهتر هستیم حال آنکه اغلب آرزو می کنیم که ای کاش گذشته بازگردد و بر آن حسرت می خوریم...

 

* خودپرستی نامبارک حالتی ست... "مولانا"

 

"اینجا جواب نامه ی عاشق تغافُل است/ بیهوده انتظار خبر می کشیم ما"

 

صد نامه فرستادم

صد راه نشان دادم

یا راه نمی دانی

یا نامه نمی خوانی

 

*****************

 

بعثت مئة رسالة لک

دللت علی مئة طریق

إما انک لاتعرفین الطریق

او لا تقرأین الرسالة 

 

"مولانا برگردان به عربی از خودم"

 


 

 

* عنوان پست از بیدل دهلوی

 

*روحم به تو صد نامه نوشت و نفرستاد/ ترسید که دیوانه کنی نامه رسان را/ "غلامرضا طریقی"

 

* ما دیگران را دیر می شناسیم خودمان را دیرتر/ "نادر ابراهیمی"

 

* روزِ مرا دیدن تو/ شب غمِ بُبریدن تو/ "مولانا"

"من کزین فاصله غارت شده ی چشم توام/ چون به دیدار تو افتد سروکارم چه کنم؟"

 

 

از تو فقط چشم هایت را دیده ام

 همین کافی ست...

 

**************

ما رأیت منک الا عینیک

فهذا حسبی

 

رضا کاظمی برگردان به عربی از خودم

 


 

 * عنوان پست از سید حسن حسینی

 

* عشق چیست؟ جز آنکه زن همدمی باشد برای مرد و مرد تکیه گاهی برای زن، یعنی فهم و اجرای این نیم خط آنقدر سخت است که همه تنهایند/ "گلی ترقی"

 

* قرار زندگانی، آن نگارست/ کز او آن بی قراری برقرار است/ "مولانا"

 

* یک دیالوگ عالی از فامیل دور: سه نوع دور داریم: اونی که دستت بهش نمیرسه، اونی که چشمت بهش نمیرسه، اونی که حتی فکرتم بهش نمی رسه...

 

"خیالت تخت پیدایت می کنم / خیال که راه را گم نمی کند/ "

 

 لا النثر نثرٌ

 و  لا الشعر شعر

 اذا ما همستِ :

 احبک!

 

*****************

 

 نه نثر، نثر خواهد بود

 و نه شعر، شعر

 اگر آهسته زیر لب بگویی:

 دوستت دارم ...

 

"محمود درویش ترجمه ی خودم" 

 


 

 

* عنوان پست از "افشین صالحی"

 

* ابرهای روی خانه ات/ پرنده های روی بام ات/ همان گیلاس های به درختِ روبه پنجره ات/ من از حسادت همین ها خواهم مُرد/ "محمد برقعی"

 

* من مست تو هستم تو اگر دولت عشقی / با ضربه ی شلاق مسلمان نگهم دار/ "غلام رضا طریقی"

 

* آن کس که می بایست با من همسفر باشد/ باید کمی هم از خودم دیوانه تر باشد/ "غلامرضا طریقی"

 

* آغوش من برای همیشه از آن توست/ سلول تنگ سینه ی من انفرادی است/ "غلامرضا طریقی"

 

* پس از مرگ پدرِ اسپینوزا، خواهر او در صدد برآمد که با اغفال او، از ارثیه محرومش سازد. اسپینوزا این قضیه را به دادگاه کشید و پس از پیروزی بر خواهر،همه ی اموال را داوطلبانه به او بخشید و با پاره کردن حکم دادگاه گفت: بگذار عدالت وظیفه ی خود را ایفا کند ولی محبت و عشق بر آن پیروز گردد.

 

* می توانی از دوست داشتنم برگردی؟ دوست داشتن که خیابان نیست تاکسی بگیری بنشینی پیشانی ات را به شیشه بچسبانی آه بکشی و برگردی به پیش از آن. .. نه!.. نمی شود! با دوست داشتنم کنار بیا مثل پیرمردها که با لرزش دست هایشان.../ "رویا شاه حسین زاده"

 

* عکس ها بیانگر روزهایی هستند که دیگر تکرار نمی شوند/" بهاره باقری"

 

* خیلی از چیزهای بی اهمیت برای زندگی ضروری ست... اصلا مجموعه ای از چیزهای به ظاهر  بی اهمیت زندگی را تشکیل می دهد زندگی یعنی همین.../ "احمد محمود / کتاب زائری برای باران"

 

* آب است ولی شراب را می خواهد/ بر موی تو پیج و تاب را می خواهد/ ای وای به حال آن بسیجی که دلش/یک دختر بدحجاب را می خواهد/ "محمود شهرستانی"

 

* بین گیسوی تو هم گل های شب بو لازم است؟/ توی دستان تو هم آیا النگو لازم است؟/ تا شود توصیف چشم و گونه و لب های تو/ باغی از بادام و سیب و آلبالو لازم است/ چشم زن های عرب هم مثل چشمان تو نیست/ در رقابت با نگاهت چشم آهو لازم است/ شاعرک ها چشمشان لال است از توصیف تو/ بهر تو صد منزوی مرد غزلگو لازم است/ تُرش رویی هم بکن شیرین عسل بانوی من/ گاه گاهی قاطی فالوده لیمو لازم است/" کنعان محمدی"

 

* به کسی که نبود می گویم/ به خودت بی اجازه نامه نده/ عشق من! عشق چیز خوبی نیست/ تو به این ماجرا ادامه نده/" سید احمد حسینی"

 

* احمقانه ترین اشتباهی که امکان دارد یک آدم در زندگی اش بکند این است که پیش خودش فکر کند کسی که یک بار به او ضربه زده دوباره اینکار را نخواهد کرد/" آل پاچینو"

 

* مرا با آبرو داری چه کار؟ ای اشک راحت باش/ که صدها ماجرا دارند با هم عشق و رسوایی/ "مهدی مظاهری"

 

* بی شعوری مرضی است که می تواند هر کسی را در هر زمانی بی هیچ هشداری آلوده کند/ بی شعورها اصولا نسبت به همه چیز حالت تهاجمی دارند/ در جنگ حالت تهاجمی دارند / در صلح حالت تهاجمی دارند/ و حتی در گفتن دوستت دارم هم حالت تهاجمی دارند/ "خاویر کرمنت"

 

* فکر می کنم هنر اصلی، هنر فاصله هاست/ زیاد نزدیک به هم می سوزیم/ و زیاد دور یخ می زنیم/ باید یاد بگیریم جای درست و دقیق را پیدا کنیم و همان جا بمانیم/" کریستین بوبن"

 

* اگر کسی بخواهد بخشی از زندگی شما باشد حتما خواهد بود/ برای کسی که هیچ تلاشی برای ماندن نمی کند خودتان را به زحمت نیندازید تا جایی برایش نگه دارید/ "خورخه بورخس"

 

* دروغ های زنانه یا از سر عشق است یا از سر ترس/ چرا که هیچ کس به یاد نمی آورد زنی در طول تاریخ ادعای پیامبری کرده باشد/ "نیلوفر لاری پور"

 

* یک شلوار سفید دوست داشتنی داشتم که یک روز ابری پوشیدمش و موقع بازگشت به خانه، باران گرفت و گلی شد و من بی خیال پی اش را نگرفتم به هوای اینکه هر وقت بشویم پاک می شود ولی نشد بعدها هرچه شستمش پاک نشد حتی یک بار به خشک شویی دادم که بشویند ولی فایده نداشت. آقایی که توی خشک شویی کار می کرد گفت: این لباس چرک مرده شده. گفت: بعضی لکه ها دیر که شود می میرند باید تا زنده اند پاک شوند. چرک، مرده شد و حسرت دوباره پوشیدنش را به دلم گذاشت. بعید نیست اگر بگویم دل آدم هم کم ندارد از لباس سفید، حواست که نباشد لکه می شود وقتی لکه شد اگر پی اش را نگیری می شود چرک. به قول صاحب خشکشویی لکه را تا تازه است تا زنده باید شست و پاک کرد." احمد شاملو"

 

* زندگی کتابی است پر ماجرا/ هیچ گاه آن را به خاطر یک ورقش دور نینداز/ "شکسپیر"

 

* خامُش باش و معتمد، محرم راز نیک و بد/ آنکه نیازمودیش راز مگو به پیش او/ "مولانا"

 

* همین..

 

"من صورت چون ماه تو را دیده ام امشب/ دیگر چه نیازی است به اعلام مراجع؟"

 

سیر نمی شوم ز تو

نیست جز این گناه من

 

*****************

 

انا لا اشبع منک 

لا ذنب لی الا هذا

 

مولانا برگردان به عربی از خودم

 


 

 

* عنوان پست از انسیه آرزومندی

 

* گفتم چگونه می کشی و زنده می کنی؟/ از یک نگاه کشت و نگاه دگر نکرد/ "امیرخسرو دهلوی"

 

* رغبتم سوی بُتان است ولیکن دو سه روز/ از پی مصلحتی چند مسلمان شده ام/ "عبید زاکانی"

 

* دیروز پریشانی خود را به تو گفتم/ امروز پریشان تر از آنم که توان گفت/ "علایی آشتیانی"

 

* هر کسی را سر چیزی و تمنای کسی ست/ ما بغیر تو نداریم تمنای دگر/ "سعدی"

 

* ز بزمِ دوش نه او را خیال رفتن بود/ بهانه جویی او بهر رفتن من بود/ "واقفی مشهدی"

 

* دوره ی سعدی و حافظ صحبت از زلف تو بود/ نوبت دوران من شد روسری سر کرده ای؟؟/ "احسان پرسا"

 

* گر بی تو یک دو روز صبورم عجب مدار/ چون شاخ نو بریده ندارم خبر هنوز/ "مسیح کاشانی"

 

* اسرار غمش گفتم در سینه نگه دارم/ رسوای جهانم کرد این رنگ پریدن ها/ "یغمای جندقی"

 

* شعله دارم میکشم در تب، نمی فهمی چرا؟/ تاب بی ماهی ندارد شب، نمی فهمی چرا؟/ اهـل  آه  و  نالـه  کردن نیستم جان من است/ اینکه هر دم می رسد برلب نمی فهمی چرا؟/ ذوب دارم می شوم  هر روز می بینی مگر؟/ آب دارم می شوم هرشب نمی فهمی چرا؟/ آنچه من پای بدست آوردن چشمت زدم/ قید دینم بود  لامذهب نمی فهمی چرا؟/ بین  مردم  مثل  من  پیدا  نخواهد  شد  نگرد/ "یک"  ندارد جز خودش مضرب نمی فهمی چرا ؟/ بارها  گفتم  دل  دیوانه  گرد  عشق  نه!/ نیش خواهی خورد از این عقرب نمی فهمی چرا ؟/ "حسین زحمتکش"

 

* هر آدمی می تواند بگوید دوستت دارد ولی آدم های محدودی می توانند ثابت کنند دوستت دارند/ "آل پاچینو"

 

* وقتی بخواهی بمانی حتی اگر چمدانت پر از دلخوری باشد خالی اش می کنی و باز هم می مانی وقتی بخواهی بمانی نم باران را رگبار می بینی و بهانه اش می کنی برای نرفتنت/ "فروغ فرخزاد"

 

* روز اول که دیدمش گفتم/ آنکه روزم سیه کند این است/ "فخرالدین عراقی"

 

* بیهوده خروس لعنتی می خواند/ شب می رود و دوباره شب می آید/ "سید مهدی موسوی"

 

* شاید گره نخورد و از این دورتر شدیم / مگسل همین دو رشته نخی را که بین ماست/ "مژگان عباسلو"

 

* نیست به تار و پود من جز تو نشان ز بود ِمن/ در همه ی وجود من مرده منم زنده تویی/ "ابوالحسن ورزی"

 

* بعد از این مرگ ، نفس های مرا می شمرد/ فقط از این نگرانم که تو تنها بشوی/ "مهدی فرجی"

 

* گاه دلسوز است و گاهی سخت می سوزاندم/ عشق گاهی مادر است و گاه هم نامادری/ "حسین دهلوی"

 

* لازم است گاهی در زندگی، بعضی آدم ها را گم کنید تا خودتان را پیدا کنید/ "ژان پل سارتر"

 

* اندکی غرور به آدم کمک می کند که فاصله اش را حفظ کند/"آلبر کامو"

 

* لذت خیلی از اتفاق ها فقط با افتادنشان با یک نفر خاص است آن ها را بگذارید برای کسی که مطمئن هستید ارزشش را دارد...

"کجا ز نیش زبان می توان پناه گرفت؟ / دهان خلق نگر ! حفره های ماران است"

 

اللسان لیس فیه ای عظم

ولکنه من القوة یستطیع ان یکسر القلب

لذلک راقبوا کلامکم

 

***************

 

زبان هیچ استخوانی ندارد

اما آنقدر قوی هست که بتواند دلی را بشکند

پس مراقب حرفهایتان باشید...

 

"حکمت/ ترجمه ی خودم"

 


 

 

* عنوان پست از حسین جنتی

* ندارد

"ای کاش کسی باشد و کابوس که دیدی/ در گوش تو آرام بگوید خبری نیست"

 

 بی تو هم می شود زندگی کرد

 قدم زد،

 چای خورد،

 فیلم دید سفر رفت

 فقط بی تو نمی شود به خواب رفت

 

************ 

 

 من دونک یمکن العیش ایضا

 یمکن التنزه،

 ارتشاف الشای

 مشاهدة الفلم  و الرحیل

 فقط من دونک لایمکن الخلود الی النوم...

 

"رضا کاظمی برگردان به عربی از خودم"

 


 

 

* عنوان پست از مهدی فرجی

 

* اگه با تو بودن عذابه بیا/ منو مبتلا کن به دردی که نیست/ به هرچی ندارم به هرچی کمه/ به آغوش آروم مَردی که نیست/ "مهسا پهلوان"

 

* تو عجب تنگه ی عابرکُشی ای معبر عشق / که به جز کشته ی عاشق نکند از تو عبور/ "هوشنگ ابتهاج"

 

* دنبالِ عشق گشتم و چیزی نیافتم/ جوینده‌ای که گم شده، یابنده‌ی تو نیست!/ "فاضل نظری"

 

* بی قرارم مثل وقتی مادری با یک شماره/ می رود تا باجه ها اما سوادش را ندارد/ "سعید صاحب علم"

 

* ارزش یک احساس به شدت آن نیست به مدت آن است/" نیچه"

 

* وجودِ عشق برای آن نیست تا ما را خوش حال کند، من اعتقاد دارم وجود دارد که به ما نشان دهد، چقدر می توانیم تحمل کنیم!/"هرمان هسه"

 

* من همیشه به تصمیم اول احترام می گذارم/ تصمیم اولی که به ذهنت می رسد با همه جان گرفته می شود/ تصمیم دوم با عقل و تصمیم سوم با ترس/ از تصمیم اول که رد شدی باقی اش مزه ای ندارد/ "رضا امیرخانی"

 

* اگر از کسی متنفری از قسمتی از خودت در او متنفری/ چیزی که از ما نیست نمی تواند ما را آشفته سازد/ "هرمان هسه"

 

* با مشاهده ی  ابزاری که دشمنتان برای ترساندن شما به کار می گیرد می توانید بفهمید از چه چیزی بیشتر از چیز دیگر می ترسد/ "اریک هوفر"

 

* آن یار نکوی من بگرفت گلوی من/ گفتا که چه می خواهی؟ گفتم که همین خواهم/  "مولانا"

"شــک نــدارم تــو نيمــه‌ی دیگــر منــی!/  همــان نیمــه‌ای  کــه بــاد بــا خــود بــرده اســت"

 

نه آدمم نه گنجشک

اتفاقی کوچکم

هر بار می افتم

دوتکه می شوم

نیمی را باد می برد

و نیمی را مردی که نمی شناسم

 

********************


أنا لست إنساناً و لا عصفورة

بل حادث صغير 

كلما أقع 

أنشق شقين 

شقاً تأخذه الريح 

و شقاً يأخذه رجل مجهول

 

"گراناز موسوى برگردان به عربی از خودم"

 


 

 

* عنوان پست از نسترن وثوقی

 

* گفتی مرا به خنده خوش باد روزگارت/ کس بی تو خوش نباشد رو قصه ی دگر کن/گفتی ملول گشتم از عشق چند گویی/ آن کس که نیست عاشق گو قصه مختصر کن/ "مولانا"

 

* آدم ها به اندازه ی "ناگفته هایشان" از هم دور می شوند نه به اندازه ی "قدم هایشان" / "علیرضا اسفندیاری"

 

* ای عشق، پیشِ هر کسی نام و لقب داری بسی/  من دوش نامِ دیگرت کردم که : دردِ بی‌دوا!/  "مولوی"

 

* عشق داغی‌ست که تا مرگ نیاید، نرود/ هر که بر چهره از این داغ نشانی دارد!/ "سعدی"

پُرم از بغض و مانده ام عاجز در میان گذشت و خودخواهی/ مثل آن کودکی که میخواهد ماهیش را به رود بسپارد

 

 

 القلم لم یستطع ان یصف لک حدود آلامی

 لا قلب یدرک اوجاعی

 و لیس هنالک شیئ یخفف من انین الحنین

 الا رویتک کما کنت فی السابق

 

*********************

 قلم نتوانست مرز دردهایم را برای تو توصیف کند

 قلبی نیست که دردهایم را بفهمد

 و هیچ چیز از ناله های دلتنگی ام نمی کاهد

 به جز دیدار تو آنگونه که قبلا بوده ای

 

 "ﺳﺮﻭﺭ أﺣﻤﺪ ترجمه ی خودم"

 


 

 * عنوان پست از رویا باقری

 

* مثلِ یک بچه‌ی ده ماهه که لیوان‌ها را/ عشق گاهی به زمین می‌زند، انسان‌ها را.../  "حامد امیرنژاد"

 

* وقتی که دیگر دلواپس آن نباشیم که در چشم محبوبمان چگونه دیده شویم معنایش این است که دیگر عاشق نیستیم/ "میلان کوندرا"

 

* ندارد..

"اتفاقی به نام آمدنت/ می تواند به شهر جان بدهد"

 

 

  شاخه های درختم من

 به آمدنت معتادم.

 

 ها أنذا أغصان شجرة

 أدمنت بمجيئك.

 

 "شمس لنگرودی برگردان به عربی از خودم"

 


 

 

* عنوان پست از محمد شریف

 

* در شهر من این نیست راه و رسم دلداری / باید بفهمم تا چه حدی دوستم داری /هركس نگاهت كرد چشمش را درآوردم / شد قصه ی آقا محمدخان قاجاری! / آسوده باش، از این قفس بیرون نخواهم رفت / حتی اگر در را  برایم  باز  بگذاری .../"فاطمه سلیمان پور"

 

 

"چمدان دست تو و ترس به چشمان من است/ این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است"

 

الحبّ هو اثنان یضحكان للأشیاء نفسها،

 یحزنان فی اللحظة نفسها،

 یشتعلان وینطفئان معاً بعود كبریت واحد، 

دون تنسیق أو اّتفاق. 



***************************

عشق؛ یعنی دو نفر باهم به یک چیز بخندند، 

در یک لحظه غمگین شوند،

با یک چوب کبریت با هم روشن و خاموش شوند، 

بدون اینکه هماهنگی یا توافقی وجود داشته باشد.

"احلام مستغانمی ترجمه ی خودم"

 


 

* عنوان پست از علیرضا آذر

 

* مواقعی هم هست که آدم چمدان هایش را برای رفتن نمی بندد؛ بلکه می خواهد طرف مقابل را بترساند. زن ها، همۀ زن ها برای یکبار هم که در زندگانیشان شده چمدان هایشان را بسته اند. آدم این کار را می کند که نگهش دارند./ "دریانورد جبل الطارق / مارگارت دوراس"

 

* گاه آن کس که به رفتن چمدان می بندد/ رفتنی نیست دو چشم نگران میخواهد/" آرش شهیرپور"

 

* ای بی‌تو حرام زندگانی / خود بی‌تو کدام زندگانی/ بی روی خوش تو زنده بودن/ مرگ است به نام زندگانی/ پادزهر تویی و زهر دنیا / دانه تو و دام زندگانی/ گوهر تو و این جهان چو حقه/ باده تو و جام زندگانی/ بی آب تو گلستان چو شوره / بی جوش تو خام زندگانی/ بی خوبی حسن باقوامت/ نگرفته قوام زندگانی/ با جمله مراد و کام بی‌تو/ نایافته کام زندگانی/ تا داد سلامتی ندادی/ کی کرد سلام زندگانی/ خامش کردم بکن تو شاهی/ پیش تو غلام زندگانی/ "مولانای مان"

 

* در غم یار یار بایستی/ یا غمم را کنار بایستی/ به یکی غم چو جان نخواهم داد/ یک چه باشد هزار بایستی/ دشمن شادکام بسیارند/ دوستی غمگسار بایستی/ در فراقند زین سفر یاران/ این سفر را قرار بایستی/ تا بدانستی ز دشمن و دوست/ زندگانی دوبار بایستی/ "مولانا"

 

* ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﻋﯿﻨﮏ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ/ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﻫﻤﻪ/ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﯿﺮ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﺮﺩ../ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ، ﮐﺴﯽ ﺑﻮﯾﯽ ﻧﻤﯽ ﺑﺮﺩ/ ﺍﮔﺮ ﺭﻧﮓ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯾﻢ/ ﭼﯿﺰﯼ ﻟﻮ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺩ .." ﺯﻫﺮﺍﻃﺮﺍﻭﺗﯽ"

 

* دلتنـــــگی مثل آتش زیر خاکستر است گاهی فکر می کنی تمام شده امــــــا یک دفعه همه ات را آتش می زند...! "حسین پناهی " 

 

* منتظرم/ شبیه یک آهنگ غمگین قدیمی/ در آرشیو رادیو/ زنگ بزن/ بگو که می خواهی مرا بشنوی/ "آزاد نوروزی"

 

* مرا کیفیت چشمِ تو کافیست/ "باباطاهر"

 

* پشت سر تو خیلی ها مُردن/ تو شیفته ی کشتن و کشتاری/ چیزی شبیه قتل عام های / آقامحمدخان قاجاری/"محمدحسین موسوی"

 

* می‌دانی دلبری چیست؟ راهی‌ست برای گرفتن جواب «بله» بدون اینکه سوال مشخصی پرسیده باشی/" سقوط - آلبر کامو"

 

* ﺑﺮﺧﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ ﻣﺎ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻳﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ/ ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻳﯽ ﻧﻴﺰ ﻳﺎﻓﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻛﻪﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﻣﺎ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ/ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻳﻢ ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻳﻢ/ ﺍﻣﺎ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﮔﻢ ﻣﯽ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭیم ./ " ﺷﻞ ﺳﯿﻠﻮﺭ ﺍﺳﺘﺎﯾﻦ"

 

* هرگز فوراً بدبختی کسی را باور نکنید! بپرسید می تواند بخوابد یا نه؟ اگر جواب مثبت باشد، همه چیز رو به راه است.همین کافی ست./ " فردینان سلین"  

 

* نقص یا کمبود زیبایی در چهره یک فرد را اخلاق خوب تکمیل میكند...اما کمبود یا نبود اخلاق را، هیج چهره ی زیبایی نمی تواند تکمیل کند... پایه و بنای شخصیت انسان ها بر کردارشان میباشد، و زیباترین شخصیت ها متعلق به خوش اخلاق ترین انسان هاست..."نلسون ماندلا"

 

* آنتیگونه: تو تا حالا عاشق شدی؟ تیرسیاس: عشق خطرناکه خانوم! آنتیگونه: چرا؟ تیرسیاس: چون نمی ذاره از چیزای خطرناک بترسی/ "سوفوکل / آنتیگونه" 

 

* ما با پولی که به سختی بدست میاد چیزهایی رو میخریم که بهشون نیاز نداریم تا آدمهایی رو تحت تاثیر قرار بدیم که از اونها خوشمون نمیاد/

"fight club"

 

* بخند,دنیا با تو خواهد خندید...گریه کن,تنها خواهی گریست...

Oldboy-2003

 

* فیبى: فقط بهم بگو موهاشو بو كردى یا نه؟

راس: موهاشو بو كرده باشم خب مثلا اگه كرده باشم چى؟!

فیبى: نود درصد فرومون هاى یه زن از سرش خارج میشه.واسه همینه كه زنا كوتاهترن! كه وقتى مردا بغلشون میكنن عاشقشون بشن!

FRIENDS

شون ( رابین ویلیامز )

 

* تو در مورد دلتنگی واقعی چیزی نمیدونی چون این تنها زمانی اتفاق می افته که کسی رو بیشتر از خودت دوست داشته باشی ...

Good Will Hunting

 

* گاهی باید جنگید، با کسی که دوستش داری/ باید بداند آن چه را که می پسندی و آن چه که آزارت می دهد./ اگر هر آن چه که می خواهد، بپذیری/ رفته رفته رابطه رو به نابودی کشیده می شود …/" پل استر "

 

* آنجا که ازدواجی بدون عشق صورت می گیرد/ حتما عشقی بدون ازدواج در آن رخنه خواهد کرد./ "بنجامین فرانکلین"

 

* چقدر دلم برای اینجا تنگ شده بود حیف آن همه پستهای قشنگ که حذف شد حیف آن همه زحمت سالهای 93 و 94 حیف آن همه ترجمه، حیف.. حتی دات ای آر هم نتوانست مانع این فاجعه شود...و من نمی دانم که آیا می شود دوباره به تو اعتماد کرد بلاگفا؟

 

* غمگینم اما با اینهمه در من زنی است که خوشحال است از بودن دوباره در اینجا.

 

 *  به خدا ندارد...

 

"دَم ِ چشم هایت گرم/ با آن دوستت دارم های عاشقانه اش/ از زیر زبانت که نمی توان حرف کشید"

 

 زلال ترین حرف عاشقانه

 همین یک جمله است: بگذار دوستت داشته باشم

 نه بیشتر...

 

****************

 

 الأكثر صفاء من كلام الحب

 هذه الجملة وحدها : دعیني أحبك

 لا أكثر...

 "محمود معتقدى برگردان به عربی از خودم"

 


 

 

* عنوان پست از حسن منصوری

 

* چشم های دخترک داخل عکس را دوست دارم برق می زند می خندد...

 

* چیزی از این بهار در آغوش من کم است/ تو نیستی و یکسره اردی جهنم است.../ "فاطمه شمس"

 

* این روزها با هر چه دمخور می شوی/ با هر که می جوشی/ تکثیر تنهایی ست/ "سید علی میرافضلی"

 

* ایهام و استعاره و تمثیل و نقطه‌چین/ آسان که نیست شاعرِ چشمانِ او شدن.../ "محمدعلی بهمنی"

 

* ﻫﻤﻴﺸﻪ بر آنم ﺗﺎ ﺩِﻝ ﻛﺴﻰ ﺭﺍ ﻧﺸﻜﻨﻢ / ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﻰ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ ، ﺗﻜﻪ ﺗﻜﻪ ﺍﻡ .../  "ﺍﻳﻠﻬﺎﻥ ﺑﺮﻙ"

 

* پزشکان اصطلاحاتی دارند/ که ما نمی فهمیم/ ما دردهایی داریم که آنها نمی فهمند/ نفهمی بد دردی است خوش به حال دامپزشکان !/ "اکبر اکسیر"

 

* تو ماه بودی و بوسیدنت، نمی‌دانی/ چه ساده داشت مرا هم بلند قد می‌کرد.../ "کاظم بهمنی"

 

* قوی‌ترین مردان جهان/ پستچی‌ها هستند که نمی‌دانند/ چه حجم عظیمی از درد و اندوه را/ با خود حمل می‌کنند/ از آنها قوی‌تر/ تویی/ که می‌توانی تنها با چند کلمه/ کمر مرا بشکنی.../ "مژگان عباسلو"

 

* می‌کَنم الفبا را، روی لوحه‌ی سنگی/ واو مثل ویرانی، دال مثل دلتنگی../ "حسین منزوی"

 

* اينکه مغروريد اصلن اشکالی ندارد/ اينکه فکر مي کنيد فقط خودتان غرور داريد بد است/ "پائولو کوئلیو"

 

* کسي که عذرخواهي بلد نيست مريض است ولي مريضي کسي که از عذرخواهي ديگران لذت مي‌برد، وخيم تر است/"دکتر فرهنگ هلاکویی"

 

* آخرین نامه ی ارنستو چگوآرا به معشوقه اش. خیلی زیباست بخوانید. چقدر بعضی ها شعورشان بالاست چقدر می فهمند!

لایق تو کسی نیست جز آنکسی که

تو را انتخاب کند ، نه امتحان ...

تو را نگاه کند ، نه اینکه ببیند ...

تو را حس کند ، نه اینکه لمست کند ...

تو را بسازد ، نه اینکه بسوزاند ...

تو را بیاراید ، نه اینکه بیازارد ...

تو را بخنداند ، نه اینکه برنجاند ...

تو را دوست بدارد و بـدارد و بــدارد ...

ﺳﺎﺩﻩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ

ﺍﻣﺎ ﺳﺎﺩﻩ ﻋﺒﻮﺭ ﻧﮑﻦ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺍﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ !

ﺳﺎﺩﻩ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩ

ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﻧﮕﺮﺩ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ کسی که ﺑﻪ ﺯﺧﻢ ﺯﺩﻧﺖ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩ !

ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺷﺎﻫﺮﮒ ﺣﯿﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ یافتی ...

ﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ باش که

ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺍﺭﺯﺵ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ !

ﮔﺎﻫﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ. 

 

* همراه من بمان كه به ناباوران عشق/ ثابت كنیم شاكله‌ی عشق، شادی است/ ثابت كنیم گسترش عشق در جهان/ واجب‌تر از مبارزه با بی‌سوادی است.../ "غلامرضا طریقی"

"مراجع و فقها بوسه را خطا خواندند/ من آن زمان که نبوسیدمت خطا کردم"

 

  مرا ببوس

  روزهای سختی در پیش است

  بگذار

  تو را کمی پس انداز کنم

 

 ****************

  قبِّلینی

  إنّ امامَنا ایاماً صعبة

  دَعینی

  اُدَخِّرکِ قلیلا

 

 "رضا کاظمی برگردان به عر بی از خودم"

 


 

* عنوان پست از انسیه آرزومندی

 

* نیمی از زندگی ست معشوقی که بوسیدن را خوب بلد باشد/ "مورات جان مونگان"

 

* پِیِ یک بوسه گردِ پایه ی حوض/ بسی گشتم تو دل دریا نکردی/ "خاقانی"

 

* تو عمر گم شده ی من به بوسه باز آور/ "خاقانی"

 

* نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم/ "حافظ"

 

* مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم/ کنار بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد؟/ "حافظ"

 

* گوشی دستت باشد/ بوسه هایم با تاخیر می رسند/ اینجا زمان چند ساعت جلوتر است/ هر وقت خورشید را بالای سرت دیدی بدان در غروبی دلگیر به تو می اندیشم/ "علی اسداللهی"

 

* جهنمی بدتر از این نیست/ که مدام به یاد آوری/ بوسه ای را که هیچوقت اتفاق نیفتاده ../ "ریچارد براتیگان"

 

* هر کس که روی ماه تو را دیده ،دیده است/ فرقی که بین دیده و بین شنیده ها ست/ "حامد عسگری"

 

 * تحمل کردن قهر تو را یک استکان بس نیست/ تسلی دادن این فاجعه میخانه می خواهد/ "سجاد رشیدی پور"

 

* دهخدا تجربه ی عشق ندارد ورنه/ معنی  مرگ و جدایی به یقین هر دو یکی ست/ "کاظم بهمنی"

 

* شعر همیشه یک جایش می لنگد/ وقتی حرف از نبودن تو باشد/ "سید پویا نجات فر"

 

* آنکه باورت دارد یک قدم جلوتر از کسی است که دوستت دارد/ "گوته"

 

* چقدر دوست داشتنی اند آدم هایی که شبیه حرفهایشان هستند/ "میلان کوندرا"

 

* بهترین جا برای آزمودن تربیت یک آدم وسط دعواست/ "جورج برنارد شاو"

 

* وقتی نیکی می کنم حس شادمانی دارم و هنگامی که بدی می کنم حس شرمساری این تمام دین من است/ " آبراهام لینکلن"

 

* تو این دنیا عاشق که باشی به عقلت شک می کنن/ عاقلم که باشی به عشقت/ "تام هنکس"

 

* منتظر آمدن همه نباش یک نفر هیچ وقت نمی آید/ "ازمیر آصاف"

 

* یکی از بدترین روزهای زندگیم/ روزی بود که تو انبار عروسکهای کلاه قرمزی رفتم/ و تمام عروسک ها رو بی جون دیدم/ "شهاب حسینی"

 

* در یک رابطه ی دو نفره/ وقتی دو نفر هیچ مشکلی با هم ندارند/ حتما یکی از آنها تمام حرف های دلش را نمی زند/ "شکسپیر"

 

* اگه کسی شمارو بخواد حتما جایی براتون باز میکنه/ خودتون رو مجبور نکنید که به زور برای خودتون جا باز کنید/ خودتـــونو به کسی که قــدرتـــونو نمی دونــه تحمیــل نکنید/ توهم اعجوبه بودن به سرش میزنه و با احساستون بازی میکنه/ نه عروسک بـــاش و نه عروسک گـردان/ فـقـط خودت بـاش ...!/ "الهی قمشه ای"

 

* ضعیف النفس‌ ترین شخص/ مردی است که عشق را در زنی‌ بیدار کند/ بدون آنکه قصد دوست داشتن آن زن را داشته باشد/ "باب مارلی"

 

* به یکدیگر دروغ نگویید/ آدم است / باور می کند / دل می بندد / "سید علی صالحی"

 

* انسان بودن تنها دینی است که پیروان چندانی ندارد/ "اُشو"

 

* انسان هر چه پاک تر/ غمــگین تر/ "آنتوان چخوف "

 

* پرهیز از نگاه کردن به کسی که شوق دیدن اش کلافه ات کرده/ تردید مبهم ات را به یقینی روشن تبدیل می کند:/ عاشق شده ای./  "مصطفى مستور"

 

* ﻣﺴﺌﻠﻪ ﯼ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ "ﻋﻤﻼ " ﺣﻞ ﮐﺮﺩ: ﺁﯾﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻮﺩ؟/ " آلبر کامو"

 

 * جان فدای آنکه ناپیداست باد/ "مولانا"

 

* ندارد باور کنید...

"تو پیرتر شده ای این که عیب نیست عزیز / شرابِ کهنه که گیرایی اش شدیدتر است"

 

 

 مگر تولد توست امروز

 که اطلسی ها گل داده اند؟

 

**********************

 

 تفتحت زهور بتونیا

 أ لیس الیوم عید میلادکِ؟

 

"رضا کاظمی برگردان به عربی از خودم"

 


 

* عنوان پست از "بنیامین دیلم کتولی"

 

* شناسنامه ی من یک دروغ تکراری ست/ هنوز تا متولد شدن مجالم هست/ "محمدعلی بهمنی"

 

* فصل بهار آمد و رنگ بهار نیست/ اردی جهنم است زمانی که یار نیست/ "علیرضا بدیع"

 

* سرد مثل روزهای زمستان شده ای/ اردیبهشت هایت کو؟/ "سارا شاهدی"

 

* راه می روی و شهر اردیبهشت می شود/ کمی رحم کن لامصّب/ اینگونه که راه می روی به ناز/ شهر بیچاره می شود/ "رضا کاظمی"

 

* مراقب شمعدانی هایت باش/ اردیبهشت/ ماه عاشقی های بی ملاحظه ست/ "مجتبی تقوی زاد "

 

* چمن حکایت اردیبهشت می گوید/ "حافظ"

 

* می فهمی داری پیر می شوی/ وقتی قیمت شمع های روی کیک از خود کیک بیشتر است/ "باب هاپ"

 

* ققنوس من دردا که پرپر، پرپرت کردم/ وقتی به دنیا آمدم خاکسترت کردم/ قول بهشت زیر پا نقل جهنم بود/ آتش شدم دامن گرفتم مادرت کردم/ نُه ماه کامل از دل ِ خون تو خون خوردم/ تو ماه کامل بودی و من لاغرت کردم/ با تاء تانیث ته اسمم سند خوردم/سی سال محکوم عذاب دیگرت کردم/ ای رفته از خود سال ها تا آمده با من/ تنهاتر و تنهاتر و تنهاترت کردم/ آتش گرفتم زیر خاکستر حلالم کن/ افتادم از پای نفس دیگر حلالم کن/ حرفی نمانده جز حلالم کن حلالم کن/ صدبار بخشیدی مرا از سر حلالم کن/آه این نهنگ مرده قصد خودکشی دارد/ آبی اقیانوس پهناور حلالم کن/ آغوش می خواهم برای گریه ی سی سال/ هق هق تر از آنم که آرامم کنی مادر/ من زهر مارم تلخ کردم روزگارت را/با بند نافم کاش اعدامم کنی مادر/ "طاهره خنیا"

 

* تولد تنها روزی ست که مادر در برابر گریه های شما لبخند می زند/ "دکتر عبدل"

 

* راستش اینه که آدم هیچ وقت نمی دونه چی می خواد آدم فکر می کنه یه جور آدم مشخصو می خواد و بعد یکیو می بینه که هیچی از چیزهایی که می خواسته رو نداره و بدون هیچ دلیلی عاشقش میشه/ "وودی آلن"

 

* ساعتی میزان ِ آنی، ساعتی موزونِ این/ بعد از این میزان خود شو تا شوی موزون خویش/ "مولانا"

"هر که به من می رسد بوی قفس می دهد/ جز تو که پر می دهی تا بپرانی مرا"

 

 

عندما تبكي الانثى هي لا تبكي لضعفها

انّ دموعها تعني عمق مشاعرها

لذا ... عليك أن تعشق أنثاك ألف عام

بكل دمعه تذرفها!

 

****************

 

وقتی زن گریه می کند اشک هایش دليل ضعفش نيست

اشكهاى او عمق احساساتش را نشان می دهد

بنابراين در ازاى هر قطره اشكى كه زنت مى ريزد 

بايد که او را به اندازه ی هزار سال عاشق شوى !

"خليل عواوده ترجمه ی خودم"

 


 

 

* برای مادرم که عطوفت را به من آموخت...

 

* به بهشت نمی روم اگر مادرم آنجا نباشد/ "حسین پناهی"

 

* من منم، من یک زنم، آزادگی پیراهنم/ عشوه از پا تا سرم، لیکن ز سنگم، آهنم/ من منم، من مادرم، دوستم، رفیقم، همسرم/ شیره ی جانت ز من، چادر مینداز بر سرم/ روبهک من شیر زنم ، خاموش تو ، من روشنم/ با سلاح دین دگر آتش مزن بر خرمنم/ تاب گیسویم سرابی بیش نیست/ نقش بیهوده بر آبی بیش نیست/ این لب لعل و حدیث چشم مست/ بر لب مست خرابی بیش نیست/ وصف ابروی کمان و تیر مژگان سیاه/ حربه و افزار جنگ شعر نابی بیش نیست/ من منم، من یک زنم، عطر هوس دارد تنم/ نطفه ی هستی درم از جان و از دل می تنم/ تا بدانی چیست جان و جوهرم/ دستی انداز و تو دریاب گوهرم/ نیمه ی تنها، مرا از خود بدان/ من برابر با تو، جنس دیگرم/ بال و پر بگشا که اندر راه عشق/ بال پرواز گر تویی من شهپرم/ من منم، من یک زنم، آزادگی پیراهنم/ عشوه از پا تا سرم، لیکن ز سنگ، آهنم./ "زیبا شیرازی"

 

* ندارد...

"از تـــــــمـــــام شـــعـــــرهـــــای جـــــهــــــــان/ مـــــن/ تــــو را حــــفـــــظــــم"

 

 

 اعتيادي على غيابك صعب

 و اعتيادي على حضورك أصعب

 كم أنا … كم أحبك …

 يسكن الشعر في حدائق عينيك

 فلولا عينيك...

 لا شعرَ يُكتب...

 

***************

 

 عادت به نبودنت سخت است

 و عادت به بودنت سخت تر

 چقدر من... چقدر دوستت دارم..

 شعر در باغ چشمانت خانه دارد

 و اگر چشمانت نبود... 

 هیچ شعری نوشته نمی شد...

 

 "نزار قبانی ترجمه ی خودم"

 


 

 

* عنوان پست از  رضا یار احمدی

 

* عید بیاید رَوَد/ عید تو ماند ابد/ "مولانا"

 

* شادند جهانیان به نوروز و به عید/ عید من و نوروز من امروز تویی/ "مولانا"

 

* آن شب که تو در کنار مایی روز است/ وان روز که با تو می رسد نوروز است/ "سعدی"

 

* آن حرف که از دلت غمی بگشاید/ در صحبت دلشکستگان می باید/ هر شیشه که بشکند ندارد قیمت/ جز شیشه ی دل که قیمتش افزاید/"شیخ بهایی"

 

* می گفتند تنها چیزی که همه ی دردها را دوا می کند عشق است/ پیدا بود که هنوز مبتلا نشده بودند/ "رومن گاری"

 

* یک رابطه ی دوست داشتنی رابطه ای است که در آن معشوق آزاد است/ خودش باشد و با من بخندد/ اما به من هرگز/ با من بگرید اما به دلیل من هرگز/ زندگی را دوست داشته باشد/ خودش را دوست داشته باشد/ چنین رابطه ای بر آزادی استوار است و حسادت هیچ گاه در آن رشد نمی کند/ "لئو بوسکالیا"

 

* اگر تخم مرغ با نیروی بیرونی بشکند/ پایان زندگی است/ ولی اگر با نیروی داخلی بشکند/ آغاز زندگی است/ بهترین چیزها و بزرگترین تغییرات/ همیشه از درون آغاز می شوند/ "جیم کویک"

 

* ما جز "گفتن" هیچ چیز نیستیم/ عشق نوعی گفتن است/ و عالی ترین نوع گفتن/ "نادر ابراهیمی"

 

* آرامش ذهنی/ محصولِ پرهیز از تلاش برای تغییر دیگران است/ "جرالد جی چامپولسکی"

 

* عشق دروغ نیست/ چیز وحشت آوری نیست/ به خلاف آنچه می گویند/ به فیلم های ترسناک هم شباهت ندارد/ حقیقت دارد/ قشنگ غرقتان می کند/ "رومن گاری"

 

* تنهایی/ هزاران بار بهتر است از بودن با کسی که حتی حواسش هم به تو نیست/ و فقط در آن هنگام با توست که کسی را در کنارش ندارد/ "آلن بولیو"

 

* همه ی آدم ها مانند ماه هستند/ قسمت تاریکی دارند که به کسی نشان نمی دهند/ "مارک تواین"

 

* دست پرورده ی ذوقیم و به فتوای بهار/ گوش را وقف نواخوانی بلبل کردیم/ "محمد قهرمان"

 

* سرانگشتش گره می زد به گیسو/ دلم می رفت و آنجا گیر می کرد/ "سایه"

 

* خسته ام از جماعت معذور / از همه وعده های دورادور/ از شبی که تورو می خوام و به جات/ اس ام اس می زنه رییس جمهور/ "یغما گلرویی"

 

* بهار/ بی حضور خنده ی تو/ شبیه شعری است/ که شاعرش را گم کرده باشد/ "مهدی یوسفی نژاد"

 

* از تو تنها وصف دیدارت نصیب ما شده/ برف تجریش است و سوزش می رود پایین شهر/ "محمد شیخی"

 

* نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی/ به در میکده شادان و غزل خوان بروم/ "حافظ"

 

 * در روزگاری که عشق دچار محاسبه شده / نه عشق های با صداقت هست/ نه صداقت در عشق/ باید دلباختگانی تازه نفس به دنیا بیایند/ شاعران باید شعر نو بگویند/ آغوش ها را باز باید کرد/ غزل پشت غزل/ بهار پشت بهار/ لبخند/ فقط لبخند و عشق/ عشق را باید از نو آموخت/ "نیکی فیروزکوهی"

 

* تقویم ها/ بهار را نشان می دهند/ برای من اما/ بدون گل روی تو/ اینجا زمستان همچنان ادامه دارد .../ "فاطمه ضیاء الدینی"

 

* می دانی؟ ما زن ها فرق دام و خانه را خوب می دانیم. زنی را که با دانه پاشیدن هایت به دست بیاوری به زودی از دامت می رهد پر می گشاید و دیگر دستت هم به او نخواهد رسید قدر زنی را بدان که بی دعوت مهمانِ خانه های خیالت شده حتی خودت هم نمی دانی چرا درگیرش هستی؟ چرا به او فکر می کنی؟ زن ها خوب می دانند در دام، عشق نیست.

 

* همین.

"دلــــــم/ بـــــهـــــار مــی خـــواهـــد/ عــــاشـــقـــم شــــو..."

 

 

   مـنّــی رســالَـةُ حُــبّ

  و مـنـکِ رِسـالَــةُ حُـبّ

  و یَتَـشَـکَّـلُ الـرَّبـیـع

 

***********************

 

  از نامـه‌ ی عاشقانه ي من

  و از نامه ی عاشقانه ي تو 

   بهــار شکــل می گیرد...

 

  "نزار قبانی ترجمه ی خودم" 

 


 

*عنوان پست از کامران رسول زاده

 

*بس که بد می گذرد زندگی اهل جهان/مَردم از عمر چو سالی گذرد عید کنند/ "صائب تبریزی"

 

* اگر تمام گل ها را از شاخه بچینید/ نمی توانید جلوی آمدن بهار را بگیرید/" پابلو نرودا"

 

* هیچ یاری به کم آزاریِ تنهایی نیست/ دلنشین تر مگر از کنج قفس جایی هست؟/ "قصاب کاشانی"

 

* مپرس از روزگارم، مهربان، حال مرا تنها/ عقیق اصل داند کنج بازار بدل کاران/ "حسین جنتی"

 

* غمگین نشو/ وقتی کسی تلاشت را نمی‌بیند/ و هنرت را درک نمی‌کند/ طلوع خورشید منظره‌ای تماشایی است/ اما بیشتر مردم/ همیشه‌ی خدا/ آن موقع صبح خواب هستند./  "جان لنون"

 

* آموخته ام که با پول می شود خانه خرید، ولی آشیانه نه/ رختخواب خرید، ولی خواب نه/ ساعت خرید، ولی زمان نه/ می توان مقام خرید، ولی احترام نه/ می توان کتاب خرید، ولی دانش نه/ دارو خرید، ولی سلامتی نه/ خانه خرید، ولی زندگی نه/ و بالاخره می توان قلب خرید/ ولی عشق را نه .../ "چارلی چاپلین"

 

* اگر کسی را دوست داری به او بگو / زیرا قلبها معمولا با کلماتی که ناگفته می مانند/ می شکنند ./ "جرج آلن" 

 

* ما به پسرهامون یاد دادیم " مرد گریه نمیکنه " اشتباه کردیم ، شما به پسرهاتون یاد بدین : مرد اشک زنشو در نمیاره/ " عسل بدیعی"

 

* میدانی؟ مردم انگار خیلی از سوال پرسیدن خوششان می آید،انگار تمام معاشرت های ما خلاصه شده است در سوال پرسیدن و جواب دادن ، انگار جز سوال و جواب کردن چیز دیگری از معاشرت بارمان نیست !

روزمره هایمان و معاشرت هایمان بوی تعفن همین سوال و جواب های تمام نشدنی را می دهد ، مدت هاست من با همه ی این ها کنار آمده ام ، تقریبا برای همه ی سوالات ، درون ذهنم یک جواب چند کلمه ای کوتاه دارم که از سر اجبار در جواب بگویمشان و قال قضیه سریع تر کنده شود !

جواب های حاضر و آماده ی مفتی که مثل غذا های فست فود، شکم پر کن است، نه مجالِ کش دادن صحبت را می دهد و نه فرصت ادامه دادن سوال های بعدی را ..

برای کسی که مرا ماه ها یا سال هاست ندیده چه فرقی می کند که درسم را چه کار کرده ام ؟

یا اصلا دارم چه غلطی با زندگی و کارم می کنم ؟

برایش چه فرقی می کند که من می خواهم ازدواج کنم یا نه ؟

بنظرم ما آدم ها معاشرت مان به شدت عذاب آور و خسته کننده شده است ، همدیگر را سوال جواب می کنیم که بفهمیم کداممان از آن یکی عقب تر است ، کجای زندگی فلانی دارد می لنگد و برای من ردیفِ ردیف است !

برای همین است ...

برای همین است که سال هاست جواب های تلگرافی ام را حاضر و آماده دارم ،

برای همین است که از هر سه سوال، یکی را جواب می دهم.

برای همین است که آدم ها را الک می کنم و آن دانه درشت ها را نگه می دارم.

برای همین است که قدر آدم هایی که سوال نمی کنند را می دانم

برای همین است که روز به روز تنها تر می شویم.

 

* ای آنکه طبیب دردهای مایی/ این درد ز حد رفت چه می فرمایی؟/ "مولانای مان"

 

* به احتمال زیاد این پست، آخرین پست سال 93 بود پیشاپیش نوروزتان مبارک... 

 

"اين لب ِ بوسه  فريبي كه تو را داده خدا / ترسم  آئينه  به ديدن ز تو  قانع  نشود"

 

 

     بوسه های ما..

  نه گزاف بود..

  نه دروغ

  پناه بود...

 

****************

  لم تكن قُبُلاتنا

  عبثاً..

  و لا كِذباً

  بل كانت ملجأ...

 

  "احمدرضا احمدی برگردان به عربی از خودم"

 


 

 

* عنوان پست از صائب تبریزی

 

* آنكه در آئينه دارد بوسه را از  خود  دريغ / كي به عاشق وا گذارد اختيار بوسه را؟/ "صائب تبریزی"

 

* جان من بوسه بده عذر ميار /ديدن روي تو عيد است مرا/ "دكتر خانلري "

 

* اشکش به گونه بود كه آورد سوي من/ بار  دگر  لبان خود از بهر بوسه پيش/ "نوراني وصال"

 

* دارد  لب  من   تشنگي  بوسه ی  بسيار/چون  مزرعه ی خشك كه دارد غم باران/ "هدي سهيلي" 

 

* سه بوسه كز دو لبت كرده‌اي وظيفه ی من/ اگر  ادا نكني   قرض دار من باشي/ "حافظ" 

 

* بوسه‌اي زان دهن تنگ  بده  يا  بفروش/كاين متاعي است كه بخشند و بها نيز كنند/ "سعدي"

 

* بوسه كي گردد از آن لب هاي جان پرور جدا؟ /كي به افسون مي‌شود شيريني از شكر جدا؟/ "عبدالعال نجات"  

 

* بوسه‌اي كردم ز رخسارش تمنّا دوش گفت/ديدن‌اين‌ گلستان‌ خوب‌است‌ و گل‌ چيدن‌ خطا‌ست/"هادي رنجي"

 

* چه آيتي تو مگر ساحري كه شاه و گدا/هر آنكه  ديد لبت  بوسه‌اي  گدائي  كرد/ "محسن ملك آرا"

 

* شنيده‌ام كه به جان بسته يار قيمت بوس/هزار جان به تنم نيست صدهزار افسوس/ "فتحعلي شاه"

 

* به چه عضو تو زنم  بوسه  نداند چه  كند/بر  سر سفره ی سلطان چو نشيند درويش/ "مجمر زواره" 

 

* هرچند  شكسته پر به كنج قفسم/يك بوسه بود از   لب  لعلت هوسم/ و آن بوسه چنان است كه لب بر لب تو/آن قدر بماند كه نماند نفسم/ "فريدون مشيري"

 

* توبه كردم كه نبوسم لب ساقي و كنون/مي‌گزم دست چرا گوش به نادان كردم/ "حافظ"

 

* يك  بار  بوسه‌اي  ز لب  تو ربوده‌ام/ يك ‌بار ديگر آن  شكرستانم آرزو است/ "عراقي" 

 

* جان به بهاي بوسه ات دادم ولب گزيده‌ام/با تو در اين معاملت  هيچ  زيان نديده‌ام/ "نقي كمره‌اي"

 

* بعد از عمري ز تو يك بوسه طلب كردم ليك/ لب گزيدي و  مرا  غرق  خجالت كردي/ "عندليب" 

 

* مبوس جز لب معشوق و جام مِي‌ حافظ/ كه دست زهد فروشان خطاست بوسيدن/ "حافظ"

 

* گر ميسّر نشود بوسه زدن پايش را/ هر كجا پاي نهد بوسه زنم جايش را/ "كليچه پز "

 

* خنده به لب، بوسه طلب، مست/ در دامنِ  پندارِ منِ مِي ‌زده بنشست/ "لعبت والا "

 

* ز غنچه ی دهنت بوسه‌اي به خواب گرفتم/ نمُردم و ز گل آرزو گلاب گرفتم/ "زنيل بيك"

 

* گفتمش : بوسه  دهي؟ گفت: هنوز/ موسم آن نرسيده  است مرا/ "دكترخانلري" 


* بوسه خواهم ز تو امروز دهي وعده ی فردا/ كو من دل شده را عمر كه فردات ببوسم؟/ "فرصت شيرازي"

 

* تلاش  بوسه نداريم چون هوس ناكان/ نگاه ما به نگاهي ز دور خرسند است/ "صائب تبریزی" 

 

* خرم آن روز كه مستم ز در حجره در آئي/ وز لبت بوسه شمارم به شماري كه تو داني/ "خواجوي كرماني"

 

* من بسته‌ام لب طمع امّا نگار من/ دارد دهانِ بوسه فريبي كه آه از او/ "صائب تبریزی"

 

*بَزم شراب، بي‌مزه ی بوسه ناقص است/ پيش‌ آي و عيش ناقص ما را تمام كن/"صائب تبریزی"

 

* بوسيدنِ لب يار،اوّل ز دست مگذار/ كاخر ملول گردي از دست و لب گزيدن/ "حافظ" 

 

* به بوسه‌اي ز دهان تو آرزومنديم / فغان كه با همه حسرت به هيچ خرسنديم/ "فروغي بسطامي"

 

* نه تنها بوسه از لعل لبت‌ اي دلربا خواهم/ كه از جان بهر بوسيدن ترا سر تا به پا خواهم/"هادي رنجي" 

 

* آنكه بوسيد لب نوش  تو شكر نچشيد/ و آنكه خُسبيد در آغوش تو بيدار نشد/"فروغي بسطامي"

 

* نه بوسه‌اي نه شكر خنده‌اي نه دشنامي/ بهيچ وجه، مرا روزي از دهان تو نيست/ "صائب تبریزی"

 

* يك بوسه از رُخَت ده و يك بوسه از لبت/ تا هر دو  را چشيده بگويم كدام بِه؟/ "ميرفندرسكي"

 

* از غنچه ی لعلش هوس بوسه نمودم/ خنديد و به من گفت زياد از دهن توست/ "ماهر"

 

* اي پيرهن آهسته بزن بوسه بر اعضاش/ كان خرمن گل طاقت آزار ندارد/ "الفت"

 

* گر نرخ بوسه را لب جانان به جان كند/ حاشا كه مشتري سر موئي زيان كند/"فروغي بسطامي"

 

* از لب شكّرين او بوسه به جان خريده‌ام / زانكه حلاوتي بود جنس گران  خريده را/ "فروغي بسطامي"

 

* دزدي بوسه عجب دزدي پر منفعتي است/ كه اگر باز ستانند دو چندان گردد/ "صائب تبریزی" 

 

* بر سراپاي دل آويزت نمي‌پيچم چو  زلف/ قانعم زان هر دو لب يك بوسه بس باشد مرا/ "كليم كاشاني"

 

* دوش در خواب  لب نوش  ترا بوسيدم/ خواب ما بِه  بُوَد از عالم بيداري ما/ "فروغي بسطامي"

 

* از بهر بوسه‌اي كه لبت بر لبم دهد/ جان را هزار مرتبه برلب رسانده است/ "يگانه" 

 

* بوسه هرچند که در کیش محبت، کفر است/ کیست لب های تو را بیند و طامع نشود؟/ "صائب تبریزی"

 

* از شوق، دوصد بوسه زنم بر دهن خويش/ هرگاه كه نام تو برآيد به زبانم/ "جلال عضد"

 

* مُردم در آرزوي شبيخونِ بوسه‌اي/ يارب بخوابِ مرگ رود پاسبانِ تو/ "صائب تبريزي"

 

* بوسه را در نامه مي‌پيچيد براي ديگران/ آن كه مي‌دارد دريغ از عاشقان پيغام را/ "صائب تبریزی" 

 

* بر لبت چون يكي حباب شوم/ بوسم آن را ز شوق و آب شوم/ "ابوالحسن ورزي"

 

* تا بوسه‌اي به من ز لب دلستان رسيد/ جانم به لب رسيد و لب من به جان رسيد/ "صائب تبریزی" 

 

* طمع بوسه از آن لعل شكرخا دارم/ خير از خانه ی  در بسته تمنّا دارم/ "صائب تبریزی"

 

* تلخي مي به گوارائي دشنام تو نيست/ دزدي  بوسه  به شيريني  پيغام تو نيست/ "صائب تبریزی" 

 

* طلب بوسه دلم گه ز رخش  گه  ز  لبش/ هست اين خام طمع هرنفسي درهوسي/ "زرگر اصفهاني"

 

* گِردِ آن خانه بگردم كه بود محفل او/ پاي آن ناقه ببوسم كه كشد محمل او/ "رضايي كاشاني"

 

* گر زني تيغ زنم بوسه به دستت كه بزن/ نيست مَرد ِ ره عشق آن كه مزن مي‌گويد/ "شوريده شيرازي"

 

* زمستان بود/ بوسه آتش زدیم/ گرم شدیم/"غلامرضا بروسان"

 

* رضا کاظمی هم اشعار زیبایی در وصف بوسه دارد شاید بتوان رضا کاظمی را بیش از هر چیز شاعر بوسه نامید اینها را از او بخوانید:

 

** بوسه‌هایت/ مرگ را به تأخیر می‌اندازند/ مرا ببوس!

 

** نان و شراب/ در لب های توست/ مرا با بوسه ای تقدیس کن!

 

** مرا ببوس!/ بگذار جهان/ شعر تازه‌ای بخواند...

 

** حوّا هم که باشی/ من آدم نمی شوم/ پس بی خودی جای بوسه/ سیب تعارفَم نکن!

 

** مرا ببوس!/ روزهای سختی در پیش است/ بگذار تو را/ کمی پس‌انداز کنم.

 

** می‌بوسمت/ و کلمات/ خانه‌نشین می‌شوند.

 

** زیر پنجره‌ی اتاقم/ «مــرا ببوس» را می‌خواند/ آواز ‌خوان ِ کوچه‌های شب/ می‌بوسمت/ و طرح لب‌هایم می‌ماند روی غبار سرد شیشه!

 

** کوتاه ترین شعرم را برای تو سرودم: بوسه!

 

* اگر دریابیم که تنها پنج دقیقه برای بیانِ آنچه می خواهیم بگوییم فرصت داریم، تمامِ باجه های تلفن از افرادی پر می شد که می خواهند به دیگران بگویند آنها را دوست دارند/ "کریستوفر مورلی"

 

* ما به همراهِ آب و باد و خاك و آتش/ به اين سياره تبعيد شده ايم/ و اين جا زيباترين جا براى تنهايى ست/ "شهرام شیدایی"

 

* کسی را دوست بدار که "دوستت دارد", حتی اگر غلام درگاهت باشد/ و دست بکش از دوست داشتن کسی که "دوستت ندارد"،حتی اگر سلطان قلبت باشد/ فراموش نکن که "زمان" آدم وفادار را مشخص می کند نه "زبان"..../ "الهی قمشه ای" 

 

* آنکه با خود حرف می زند دیوانه نیست، او عاقلترین است "فیودور داستایفسکی" ( خُب خدا را شکر خیالم راحت شد تا امروز فکر میکردم دارم دیوانه می شوم از بس این روزها  با خودم حرف می زنم مخصوصا پشت فرمان)

 

* عشق انسان را داغ می کند و دوست داشتن انسان را پخته.../ هر داغی روزی سرد می شود ولی هیچ پخته ای دیگر خام نمی شود./ "منسوب به کورش کبیر"

 

* کلاه قرمزی:
آقای مجری از بس بداخلاق بوده تنها شده

پسرخاله:
نه چون تنها بوده؛ بد اخلاق شده

 

* دوست داشتن کسی که معنی دوست داشتن را نفهمد/ درست مثل توضیح دادن قانون نسبیت برای مادر بزرگت است!/  تو فک میزنی و او بافتنی اش را می بافد.../ "آلبرت انیشتین"

 

* آزمودم دل خود را به هزاران شیوه/ هیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکرد/ "مولانا"

 

* بگریز سوی عشق و بپرهیز از آن بتی/ کو دلبری نماید و خون جگر دهد/ "مولانا"

 

* از دیدن رویت دل آیینه فرو ریخت/ هر شیشه دلی طاقت دیدار ندارد/ "صائب تبریزی"

 

* گفتم بکنم توبه ز صاحب نظری/ باشد که بلای عشق گردد سپری/ چندان که نگه می کنم ای رَشکِ پری/ بار دومین از اولین خوب تری/ "سعدی"

 

* با احترام به همه ی مردان سرزمینم این پست را برای 17 اسفند نوشته بودم به مناسبت روز جهانی زن اما متاسفانه نشد که در وبلاگم ثبتش کنم این یکی از همان تلنگرهای گاه گاهی است که باید پیرامونش اندیشه کرد:

گنـاه از هیـچ کس نیسـت.زن همیشه تهـی از مــاهیت انسـانی اش بـــوده است. زن همیشه جنس علی البدل مرده بوده است و همیشه زنان را در زیر حباب اسارت،در حرمسرا،در خانه نگه داشته اند.حالا نگه داری زنان در حرمسرا رایج نیست.حالا حرمسرا و خواجه ی حرمسرا وجود ندارد.اما هست.حرمسرا همه جا هست.حباب اسارت همه جا هست.نگاه کن ، به فیلم های سینما نگاه کن.به عکس های مجله ها نگاه کن.کجا زن شیی تزیینی نیست؟

گفتم خود زنها را چه می گویی،خودشان می خواهند که زن به مفهوم متداول آن باشد.گفت درد همین جاست وقتی رشد آزاد انسانی زن را متوقف می کنند،وقتی او را مجبور می کنند ناهنجار و ناموزون رشد کند،چه کند؟ به اسارت عـادت می کــند به برده داری و حرمسرا نشینی خو می کند، برای دوام آوردن ،برای بقا،همه ی صفات عجیب و غریبش رشد می کند،به همین دلیل است اگر زنی بخواهد بار فرهنگ و تاریخ و مذهب را از دوشش بردارد،ممکن است نابود شود به همین دلیل است که زن باید دوباره خودش را بیافریند...

"شب هول..هرمز شهدادی..صفحه..242"

 

* پی نوشت بالا مرا به یاد این شعر غادة السمان انداخت بیانش خالی از لطف نیست:

من هميشه حرفهايم اشکهايي بود/ که بهانه ي بغض تو بود/ نمي توانستم سخني بگويم/ پشت اين روزهاي تنهايي/ تو مرا ياد زن بودنم انداختي/ و مرا با عشق خود به آسماني بردي/ که ابرها احاطه اش کرده بودند براي باريدن/ نه من باريدم نه تو/ زيرا که ما حرفهايمان را هميشه باريده بوديم/ به من مرد بودنت را  اثبات کن/ من که زن بودنم را هرشب به تو هديه داده بودم/ به من سقفي نشان بده/ من که هميشه خودم را سايبان تو کرده بودم / "غادة السمان" 

 

 

"گفت که دیوانه نه ای/ لایق این خانه نه ای/ رفتم و دیوانه شدم"

 

 

     كُن مجنوناً لأجلهآ ...

  فالأنثى

  لا يُغريها حُبُّ العُقلاء .. !

 

***************

 

  به خاطرش دیـــوانه شو !

  چـرا که عشق عاقلانه

  هیــچ زنــی را وسوسه  نمی کند!!

 

 "نزار قبانی ترجمه ی خودم"

 


 

 

* عنوان پست از مولانا

 

* با دلبر دیوانه بگویید بیاید/ دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید/ "خیام"

 

* گاه دلسوز است و گاهی سخت می سوزاندم/ عشق گاهی مادر است و گاه هم  نامادری/ "حسین دهلوی"

 

تلفن هنوز ادای تو را در می آورد/ می رقصد و صدای تو را در می آورد/ تلفن کبوتری ست که از راه می رسد/ و از سرم هوای تو را در می آورد/ ما دو عروسکیم نخ جفتمان یکی ست/ اعضای من ادای تو را در می آورد/ یک روز شوهر تو مرا حدس می زند! / از جیبم عکس های تو را در می آورد.../ تو نیستی و من به خودم زنگ می زنم/ اما زنی صدای تو را در می آورد.../"شهرام میرزایی"

 

 

* تا روی نکو دیدم آرام ز کف دادم/ سرمایه ی عمرم شد صاحب نظری عمری/ "سیمین بهبهانی"

 

* از تو وفا نخیزد، دانی که نیک دانم/ وز من جفا نیاید، دانم که نیک دانی/ "خاقانی"

 

* بس که این زندگی تلخ مرا داد عذاب / بخدا ای اجل  از حسرت مُردن ،مُردم !/ "ابوالقاسم حالت"

 

* با نگاهی , تبسمی , حرفی.../ در بیاور مرا از این تردید/ ای نگاهت محصل شیطان!/ اخم هایت معلم دینی!/ "غلامرضا طریقی"

 

* شتابت چیست ای جان , از تنم خواهی برون رفتن؟/ دمی از جسم من بیرون مرو , شاید که یار آید.../ "هاتف اصفهانی"

 

* به لبم رسیده جانم، تو بیا که زنده مانم/ پس از آن که من نمانم، به چه کار خواهی آمد؟/ "امیر خسرو دهلوی"

 

* شد ز تو زهر خوردنم مایه ی رشک عالمی/ بس که به شوق میکشم این مِی ناگوار را/ "وحشی بافقی"

 

* شدی به خواب و بهم ریخت خیل مژگانت/ گشای چشم و جدا کن سپاه ناز از هم../  "عباس صبوحی قمی"

 

* دو چشم مست تو ، خوش می کشند ناز از هم/ نمی کنند دو بد مست ، احتراز از هم/ تو در نماز جماعت مرو که می ترسم/ کُشی امام و بپاشی صف نماز از هم/  "عباس صبوحی قمی"

 

* روزی حکایت دل می گـویمش سـراسـر/ گرخواندَمَ کند لطف , ور رانَدَم چه زیباست/ "عابرطالقانی"

 

* چه خوش است در فراقی همه عمر صبر کردن / به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی/ "سعدي"

 

* امشب از پیش من شیفته دل، دور مرو / نور چشم منی، ای چشم مرا نور،مرو/ دیگری از نظرم گر برود باکی نیست / تو، که معشوقی و محبوبی و منظور، مرو/ خانه‌ی ما چو بهشتست به رخسار تو حور / زین بهشت، ار بتوانی، مرو، ای حور، مرو/ امشب از نرگس مخمور تو من مست شوم / مست مگذار مرا امشب و مخمور مرو/ عاشق روی توام، خسته‌ی هجرم چه کنی؟ / نفسی از برِ این عاشق مهجور مرو/ دل رنجور مرا نیست به غیر از تو دوا/ ای دوای دل ما، ار سرِ رنجور مرو/ اوحدی چون ز وفا خاکِ سر کوی تو شد/ سرکشی کم کن و از کوی وفا دور مرو/ "اوحدی مراغه ای"

 

* عطرها بی رحم ترین عناصر زمینند. بی آنکه بخواهی، تو را می برند تا قعر خاطراتی که برای فراموشیشان ،تا پای غرور جنگیدی.../ " آنا گاوالدا" 

 

* سعی كنید آنچه را كه دوست دارید به دست آورید./ وگرنه زمانی خواهد رسید كه ناچارید آنچه را به دست آورده اید،دوست داشته باشید.../ "جورج برنارد شاو"

 

* فکر می کردم آدم ها همان طور که آمده اند، می روند. نمی دانستم که نمی روند، می مانند. اثرشان می ماند حتی اگر همه چیزشان را هم با خودشان بردارند و بروند.../ "فریبا وفی / رویای تبت"

 

* مردم مي گويند كه درد كشيدن آدم را شريف و پاك ميكند؛اين يك دروغ است،درد فقط آدمي را بي رحم ميكند!!/ "كتاب پيروزي عشق- سامرست موام"

 

* صداقت ممکن است دوستان زیادی به تو ندهد اما همیشه نوع درستش را به تو می دهد/ جان لنون.

 

* ندارد...

نه تنها من/ نه تنها او/ نه تنها شاعران حتی / غزل را/ بیت ها را / واژه ها را عاشقت کردی!

 

 لانی احبُّکَ

 عادت الالوانُ الی الدنیا

 بعد ان کانت سوداء و رمادیة

 کافلام القدیمة الصامتة المهترئة

 

 ****************

 

 چون من دوستت دارم

 رنگها به دنیا برگشتند

 بعد از آنکه سیاه و خاکستری بود 

 مثل فیلم های قدیمیِ بی صدا و برفکی 

 

 "غادة السمان ترجمه ی خودم"

 


 

 

* عنوان پست از مهدی عابدی

 

* عشق داغی است که مرهم نکند پنهانش/ چند بر چهره ی خورشید بمالی گِل را؟"صائب تبریزی"

 

* گرفتم سهل سوز عشق را اول، ندانستم / که صد دریای آتش از شراری می شود پیدا/ "صائب"

 

* عشق را همان اندازه می توانی پنهان کنی که سرفه را/ "تون هرمانز"

 

* خودم کمتر از تو نفس می کشم/ که سهم هوامو ببخشم به تو/ "افشین مقدم"

 

* گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم/ هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است/ "سعدی"

 

* لب های تو لب نیست! عذابی ست الهی / باید که عذابی بچشم گاه به گاهی!/ "میثم قاسمی"

 

* زیباترین آدم هایی که می شناسیم کسانی هستند که شکست، رنج، مبارزه و خسران را شناخته و راه خود را از اعماق یافته اند. این افراد قدردان زندگی اند و نسبت به آن حساسیت و درکی دارند که آنها را از همدردی، مهربانی و عشقی عمیق سرشار می کند. آدم های زیبا اتفاقی به وجود نمی آیند/ "الیزابت کوبلر راس"

 

* تفاوت بین خیال و واقعیت؟ خیال حس بهتری به انسان می دهد/ "تام کلنسی"

 

* حقیقت، فاحشه نیست که بازوان خود را به گردن هر بی سروپایی بیاویزد، برعکس زیباروی مستوره ای است که حتی مردی که همه چیزی را فدای او کند باز نمی تواند از دست یافتن به او اطمینان خاطر داشته باشد./ "شوپنهاور"

 

* ظالمانه ترین کار در حق کسانی که وارد زندگیمان می شوند این است که بخواهیم با آنها جای خالی قبلی ها را پر کنیم/  "فریدون فرخزاد"

 

* وان کز تو بُوَد شورش/ می دار تو معذورش/ وز خانه مکن دورش/ من خانه نمی دانم/ "مولانا"

 

"تو آن بُتی که پرستیدنت خطایی نیست/ وگر خطاست مرا از خطا ابایی نیست"

*اشهد برجل لیس لي*

العنُ تلک اللحظة المبارکة

حین اصطدم مرکبي بجزیرتک

و تحطّم

اسعده حطامُه

و عشق شُطآنک

العنُ تلک اللحظة المبارکة

و انا اهرول کعادتی

في دروب مدینة لیست لي

لِاحلمَ برجل لیس لي

 

"گواهی می دهم به مردی که از آن من نیست" 

لعنت بر آن لحظه ی مبارک

آنگاه که کشتی من به جزیره ی تو برخورد کردو شکست

و از شکستنش خوشحال شد

و به سواحل تو عاشق شد

لعنت بر آن لحظه ی مبارک

که من از روی عادتم

سراسیمه وارد دروازه های شهری شدم که از آن من نیست

تا خواب مردی را ببینم که از آن من نیست

غادة السمان ترجمه ی خودم

 


 

* عنوان پست از فاضل نظری: تو آن بتی که پرستیدنت خطایی نیست/ وگر خطاست مرا از خطا ابایی نیست/ بیا که در شب گرداب زلف موّاجت/ به غیر گوشه ی چشم تو ناخدایی نیست/ درون خاک، دلم می تپد هنوز اینجا/ به جز صدای قدم های تو صدایی نیست/ نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون/ که هر کجا خبری هست ادعایی نیست/ دلیل عشق فراموش کردن دنیاست/ وگرنه بین من و دوست ماجرایی نیست/ سفر به مقصد سر درگمی رسید چه خوب/ که در ادامه ی این راه ردپایی نیست/... 

* این را خیلی دوست دارم:

دنیا بیستون است،اما فرهاد ندارد؛ و آن تیشه هزار سال است که در شکاف کوه افتاده است.مردم می آیند و می روند،اما کسی سراغ آن تیشه را نمی گیرد. دیگر کسی نقشی بر این سینه ی سخت و ستبر نمی کند. دنیا بیستون است و روی هر ستون، عفریت های فرهاد کش نشسته است. هر روز پایین می آید و در گوشت نجوا می کند که شیرین دوستت ندارد؛ و جهان تلخ می شود. تو اما باور نکن. عفریت فرهاد کش دروغ می گوید. زیرا که تا عشق هست، شیرین هست. عشق اما گاهی سخت می شود، آن قدر سخت که تنها تیشه از پس آن بر می آید. روی این بیستون ناساز و ناهموار گاهی تنها با تیشه می توان ردی از عشق گذاشت؛ و گرنه هیچکس باور نمی کند که این بیستون فرهادی داشت. ما فرهادیم و دیگران به ما می خندند. ما فرهادیم و می خواهیم بر صخره های این دنیا، جویی از شیر و جویی از عسل بکشیم؛ از ملکوت تا مغاک. عشق، شیر، عشق،... نه در دست شیرین که در دستان خسرو است. خسرو ما اما خداوند است/ "عرفان نظرآهاری"

* اگر "هنوز" فاصله ای هست میان من و تو/ بگو "هنوز" را بردارم/ "اگر" فاصله ای هست میان من و تو/ بگو "اگر" را بردارم/ "فاصله ای" هست میان من و تو/ بگو "فاصله" را بردارم/ تو بگو/ فقط بگو/ " مجتبی هاشمی زاده"

* جز من اگرت عاشق و شيداست ، بگو/ ور ميل دلت به جانب ماست، بگو/ ور هيچ مرا در دل تو جاست ، بگو/ گر هست بگو، نيست بگو، راست بگو/ "مولانا" 

"یلدا بلندترین شب چشم های توست"

 

 

یلدا

بلندترین شب چشم‌های تو است

تا صبح هم که نگاه‌شان کنم

وقت کم می‌آورم

 

"رضا کاظمی"

 


 

* نه شب‌چَره می‌خواهم/ نه گپ و ناردانه/ فقط ،/ یلداترین بوسه از لب‌هات ! "رضا کاظمی" 

 

* گاهی/ یک پیراهن چهارخانه ی مردانه هم حتا/ می تواند/ خانه ی آدم باشد/ که دلتنگی هایت را در جیبش بریزی/ و دگمه هایش را برای همیشه ببندی./ "رویا شاه حسین زاده". 

 

* تو رنگ می‌دهی/ به لباسی که می‌پوشی/ بو می‌دهی/ به عطری که می‌زنی/ معنا می‌دهی/ به کلمه‌های بی‌ربطی که شعرهای من می‌شوند …/ "ساره دستاران"

 

* خیلی وقت است که اینجا را به روز نکرده ام چقدر دلم برای صفحه ی بزرگ اینترنت لپ تاپ تنگ شده بود اینترنت گوشی هر چقدر هم که سهل الوصول باشد باز جای لپ تاپ را نمی گیرد.

 

* یکی از سخت ترین کارها این است  که بخواهی به پزشکت بفهمانی که دقیقا کجای جغرافیا ی اندامت درد می کند وقتی هر نفس درد است که می کشی. خودتان را خوب بپوشانید قدر دم و بازدم های بی دردتان را بدانید تا مانند من مجبور نشوید به خاطر یک سرماخوردگی هفت بار به پزشک مراجعه کنید وبعد از گذشت دو ماه همچنان با درد نفس بکشید.

 

* امروز که به شهر کتاب رفته بودم آقایی را دیدم که سه کتاب خریده بود وقتی به کتاب چاهارم نگاه می کرد در حالیکه خیلی دودل بود به فروشنده گفت: "نمی دونم ولی فکر کنم این کتابو تو خونه داشته باشم ولی اشکال نداره می خرمش شاید تو خونه نداشته باشم" با خودم گفتم به این می گویند کتابخوان واقعی. دقیقا درست گفته اند که تنها جایی که باید بدون حساب و کتاب خرج و حتی اسراف کرد موقع خرید کتاب است من هم با دیدن این صحنه جوگیر شدم و هرچقدر پول داشتم دادم  و چاهارتا کتاب خریدم و یادم نبود ته کیفم یک مقدار باقی بگذارم .

 

* نتیجه گیری اخلاقی: در هنگام جوگیر شدن اول ته کیفتان یک مقدار پول باقی بگذارید برای خرجهای پیش بینی نشده تا آخرش مثل من مجبور نشوید به خاطر پانزده هزار تومان پول بنزین در صف عابر بانک پشت ده نفر بایستید..

 

*به گمانم که دارم آلزایمر می گیرم پریروزها برای ثبت نمره ی بچه ها در سایت دانشگاه یوزر و پسورد صفحه ی کاربری ام را فراموش کردم و به چه دردسری افتادم برای بازیابی اش. تازه یوزر و پسورد لپ تاپ، یوزر و پسورد گوشی، یوزر و پسورد وبلاگ، وبگذر، ایمیل،هات میل، وی چت، رمز کارت های عابر، کارت سوخت، یک فکری برای تک تکشان باید بکنم به خاطر سپردنشان مرد می خواهد. مرد این بار گران نیست دلم :-)

 

* یلدایتان مبارک.