-
"نمی دانم چه کسی وطن را فروخت؟ اما دیدم چه کسی تاوانش را داد"
یکشنبه 1 خرداد 1401 13:20
کُنّا نُریدُ وطناً نَموتُ مِن أجلِهِ وَ صارَ لنا وطناً نَموتُ علی یَدِهِ ************************* ما وطنی می خواستیم که به خاطرش بمیریم و وطنی نصیبمان شد که به دستش می میریم "احلام مستغانمی ترجمه ی خودم" * عنوان پست از محمود درویش * در کشوری که زندگی، تلاشی ست برای بقا، زیبایی وطن دردآور است/"هرتا...
-
جویند همه هلال و من ابرویت/ گیرند همه روزه و من گیسویت/ از جمله ی این دوازده ماه تمام/ یک ماه مبارک است و آن هم رویت"
دوشنبه 12 اردیبهشت 1401 21:18
البَدرُ یَکملُ کُلَّ شهرٍ مَرّةً وَ هلالُ وَجهِکِ کُلَّ یومٍ کاملٌ... ********************************* قرص قمر، هر ماه یک بار کامل می شود امّا هلای روی تو هر روز ماهی کامل است... "طرفة بن العَبد ترجمه ی خودم" * عنوان پست از واعظ خوانساری * این را هم بخوانید از ترجمه های سابقم هست: أحیاناً اللَّیلُ...
-
"من در آغوش تو از خود متولّد شده ام/ روزه بر مؤمن دور از وطنش واجب نیست"
شنبه 10 اردیبهشت 1401 19:37
وَ یبعثُ اللّهُ مَن یَحتضِنُکَ فی قلبهِ کوطنٍ صغیرٍ بعیداً عن تفاهةِ هذا العالمِ وَ سوءِ الّذی یَسکُنُهُ فی کلِّ زاویةٍ ************************************ و خداوند کسی را می فرستد که تو را همچون وطنی کوچک در قلبش به آغوش می کشد به دور از زشتی های این جهان و شرارتی که در هر گوشه و کنارش برقرار است "رضوی عاشور...
-
"من چگونه بروم در ورق سال جدید؟/ که همه بودن تو مانده به تقویم قدیم"
یکشنبه 29 اسفند 1400 09:39
إنّی أُحِبُّکَ فی بِدایاتِ السَّنةِ وَ أنا أُحِبُّکَ فی نَهایاتِ السَّنَةِ فَالحُبُّ أکبرُ مِن جَمیع الأزمِنَةِ وَ الحُبُّ أرحُبُ مِن جَمیعِ الأمکِنَةِ وَ لِذا أُفضِّلُ أن نَقولَ لِبعضِنا حبٌ سعیدٌ ماذا أریدُ إذا أتى العامُ الجدیدُ کم أنتَ طفلٌ فی سؤالک کَیفَ تَجهَلُ یا حبیبی ما أُریدُ إنّی أریدُکَ أنتَ وَحدَک أیُّها...
-
"تاریخ هیچ جنگی را فراموش نمی کند/ من هم چشم های تو را"
دوشنبه 23 اسفند 1400 10:31
لَو خَرَجَ المارِدُ مِن قُمقُمَةٍ وَ قالَ لی: لَبَّیک دقیقةٌ واحدةٌ لَدَیکَ تَختارُ فیها کُلَّ ما تُریدُهُ مِن قِطَعِ الیاقوتِ و الزُّمُرُّدِ لَإختَرتُ عَینَیکِ بِلاتَرَدُّدٍ ***************************** اگر غول چراغ جادو از چراغ بیرون می آمد و به من می گفت آرزو کن تا برآورده کنم یک دقیقه فرصت داری تمام یاقوت و...
-
"سیگاری نیستم/ امّا به تو که فکر می کنم مزرعه ی بزرگی از توتون/ در سرم آتش می گیرد"
پنجشنبه 19 اسفند 1400 21:05
أینَ کُنتَ ذلکَ المساءَ حینَ شاهَدتُ آخِرَ عودِ ثِقابٍ یَنطَفِیءُ فی العالمِ وَ کُنتُ وَحدی؟... *********************** تو کجا بودی آن شب وقتی که دیدم آخرین چوب کبریت در دنیا خاموش می شود در حالی که تک و تنها بودم؟ "غادة السمّان ترجمه ی خودم" * عنوان پست از جلیل صفربیگی * این را هم بخوانید: إن ضاقت بِکَ...
-
"هنرسنجی کند سنجیده ی عشق/ نبیند عیب هرگز دیده ی عشق"
پنجشنبه 19 اسفند 1400 16:33
کُن جمیلاً فی کُلِّ شیءٍ: صداقتِکَ حُبِّکَ أخلاقِکَ تعاملِکَ حتّی فی البُعدِ کُن جمیلاً.... ************************* در همه چیز زیباش باش در دوستی ات عشقت اخلاقت رفتارت حتّی در دوری زیبا باش... "غسّان کنفانی ترجمه ی خودم" * عنوان پست از وحشی بافقی. عاشق یار را سراپا خوبی می داند. اگر هم در معشوق کاستی و...
-
" گفتم که بانگ هستی خود باشم/ امّا دریغ و درد که زن بودم"
سهشنبه 17 اسفند 1400 12:24
لیستِ الدّیمقراطیةُ أن یقولَ الرّجلُ رأیَه فی السّیاسةِ دونَ أن یعترضَهُ أحَدٌ الدِّیمقراطیةُ أن تقولَ المرأةُ رأیَها فی الحُبِّ.. دونَ أن یقتُلَها أَحَدٌ !! . *********************** دموکراسی این نیست که مرد نظر سیاسی اش را بگوید و کسی به او معترض نشود دموکراسی آن است که زن نظرش را پیرامون عشق بگوید، بدون اینکه کسی...
-
"آقای فرمانده قلب تو از سنگ است/ جنگ آخرش خوش نیست / جنگ آخرش جنگ است"
یکشنبه 8 اسفند 1400 17:38
الرابحُ الوحیدُ فی الحَربِ بائعُ الاقمشةِ السَّوداءِ... ****************** تنها پیروز جنگ، فروشنده ی پارچه های سیاه است... "عبدالله سامی ترجمه ی خودم" * عنوان پست از محمد شریف * هر سربازی/ در جیب هایش/ در موهایش/ و لای دکمه های یونیفورمش/ زنی را به میدان جنگ می برد/ آمار کشته های جنگ/ همیشه غلط بوده است/ هر...
-
"از ما بپرس تا که بگوییم درد چیست؟/ مُشتی صغیر، مصلحتِ عام می کنند"
سهشنبه 3 اسفند 1400 20:51
أتَعرفینَ ما هو الوطنُ یا صَفیّةُ؟ الوطنُ هو ألّا یَحدث ذلکَ کُلَّهُ!» ********************* می دانی وطن چیست صَفیّه خانم؟ وطن یعنی این که نباید همه ی این ها اتفاق می افتاد! "غسان کنفانی" * عنوان پست از حسین جنتی * الا ایران من منظومه ی غم ها و زاری ها/ بمیرم دوره ات کردند إسترها و گاری...
-
"خدا نخست مرد را آفرید/ بعد فکر بهتری به سرش زد"
جمعه 1 بهمن 1400 21:01
أنا وَحدی .. دُخانُ سَجائری یضجرُ وَ منّی مَقعدی یضجرُ وَ أحزانی عصافیرٌ .. تفتشُ بَعدُ عَن بیدرٍ عَرفتُ نساءَ أوروبا .. عَرفتُ عواطفَ الإسمنت وَ الخَشبِ عَرفتُ حضارةَ التعب .. وَ طُفتُ الهندَ، طُفتُ السِندَ، طُفتُ العالمَ الأصفرَ وَ لم أعثر .. على إمرأةٍ تَمشطُ شَعری الأشقرَ وَ تَحملُ فی حَقیبتِها إلیَّ عَرائسَ...
-
" اگر دریا و زن نبود ما یتیم می ماندیم/ این دو به ما نمکی می زنند که از فساد مصونمان می دارد"
جمعه 1 بهمن 1400 15:03
اوّل از همه کلیپ را برایتان ترجمه کنم: توی کلیپ کاظم الساهر خطاب به دوستش می گوید: صادقانه بهت بگم؟ واقعاً بدون وجود زن نه حسشو داری شعر بنویسی نه آهنگی بسازی و نه حتّی به خودت اهمیّت بدی و نه بری باشگاه 24 ساعته بدوای و ماهیچه هات رو از دست می دی... کاظم الساهر خواننده ی اشعار نزار قبّانی است آهنگی هم که توی کلیپ پخش...
-
"من / بر درت/ از روزی که درخت بود کوبیده ام"
چهارشنبه 22 دی 1400 21:45
أنا لَم أکُن أدری بِأنَّ بِدایَةَ الدُّنیا لَدَیکِ وَ أنَّ آخِرَها إلیکِ وَ أنَّ لقیانا قَدَرٌ... ******************* من هرگز نمی دانستم دنیا از تو شروع می شود و با تو پایان می یابد و دیدار ما دو نفر تقدیر است... "فاروق جویده ترجمه ی خودم" * عنوان پست از ضیف فهد: لَقَد طَرَقتُ علی بابِک مُنذُ أن کانَ شجرَةً/...
-
"شب است و آنچه دلم کرده آرزو اینجاست/ ز عمر نشمرم آن ساعتی که او اینجاست"
سهشنبه 30 آذر 1400 15:50
فإذا وَجدتَ الحُبَّ لاتَحرِم فُؤادَکَ ما یُریدُ فَالعُمرُ یا وَلَدی سِنینٌ وَ الهَوی یومٌ وحیدٌ ******************* پس آنگاه که عشق را پیدا کردی قلبت را از خواسته اش محروم نکن چرا که ای فرزندم عمر چندین سال است و عشق تنها یک روز است... "فاروق جویده ترجمه ی خودم" * عنوان پست از ملک الشعرای بهار * این را...
-
"زخم ها حافظه دارند/ پس از خوب شدن هم به یاد می آورند"
دوشنبه 22 آذر 1400 09:23
إنَّ الذّاکِرَةَ وَ الألمَ توأمانِ... لاتستَطیعُ قَتلَ الألَمِ دونَ سحقِ الذّاکِرَةِ... *********************************** به راستی که حافظه و درد همراه همند... نمی توانی درد را بُکُشی بدون اینکه حافظه را لِه کنی... "غادة السّمان ترجمه ی خودم" * عنوان پست از مورات حان مونگان * پیرو پست بالا این را هم...
-
"از قید خط و زلف، امید نجات هست/ بیچاره عاشقی که شود مبتلای چشم"
یکشنبه 14 آذر 1400 21:01
اُحِبُّکِ عشراً ثَمانٍ لَکِ وَ واحِدَة لِضَحکَتِکِ و الاُخری لِصَوتِکِ امّا عیناکِ فَعَجَزَ الکلامُ عنِ الکلامِ ********************************* ده تا دوستت دارم هشت تا برای تو و یکی برای خنده ات و دیگری برای صدایت امّا چشمانت... پس کلام از گفتن ناتوان است... "محمود درویش ترجمه ی خودم" * عنوان پست از صائب...
-
" تو آن نه ای که چو غایب شوی ز دل بروی/ تفاوتی نکند قُربِ دل به بُعدِ مکان"
جمعه 5 آذر 1400 20:02
لَن تَستطیعَ سنینُ البُعدِ تَمنَعُنا إنَّ القلوبَ بِرَغمِ البُعدِ تَتَّصِلُ... ************************* سال های دوری هرگز نمی تواند مانع ما شود چرا که قلب ها با وجود دوری به هم متّصل هستند... "عبدالعزیز جویده ترجمه ی خودم" * عنوان پست از سعدی * به سعدی گفتند: سعدی چو جورش می بری نزدیک او دیگر مرو/ سعدی هم...
-
"هر طایفه با قومی خویشیّ و نَسَب دارد/ من با غم عشق تو خویشیّ و نَسَب دارم "
جمعه 5 آذر 1400 16:56
إذاً إتَّهَمونی بِحُبِّکَ! وَ ها أنا اُقسِمُ بِأنّنی مُذنِبَةٌ بِالتُّهمةِ بِکُلِّ فَخرٍ وَ اَؤَکِّدُ لِمُدَّعی العامِّ أسوَأَ شُکوکةٍ وَ اشهَرُ حُبّی لَکَ علی رِماحِ القبیلةِ َ لِیَحکُموا عَلیَّ بالسِّجنِ المؤبدِ داخلَ شرایینِ قلبِکَ أو بالنّفیِ إلی عَینَیکَ... *************************** مرا به دوست داشتن تو متّهم...
-
"شک ندارم، تو نیمهی دیگر منی!/ همان نیمهای که باد با خود برده است"
یکشنبه 30 آبان 1400 19:56
مَن تُحِبُّ لیسَ نصفَکَ الآخَرَ هُوَ أنتَ فی مکانٍ آخَر فی الوقتِ نفسِهِ ****************************** کسی که تو دوستش داری نیمه ی دیگر تو نیست او تویی در همان زمان در جایی دیگر... "جبران خلیل جبران ترجمه ی خودم" * عنوان پست از نسترن وثوقی * کاظم بهمنی شعری دارد که در آن معشوقش را به روح خودش تشبیه می کند و...
-
"اگر از عشق می پرسی بگویم عشق غمگین است/ ولی در خود غمی دارد که آن غمواره شیرین است"
دوشنبه 24 آبان 1400 22:06
عَلَّمَنی حُبُّکِ ..أن أحزَنَ وَ أنا مُحتاجٌ مُنذُ عُصورٍ لِإمرَأةٍ تَجعَلُنی أحزن عَلَّمَنی ..أخرُجُ مِن بَیتی.. لِأمشِطَ أرصِفَةَ الطُّرُقاتِ وَ أُطارِدَ وَجهَکِ فی الأمطارِ.. وَ فی أضواءِ السَّیّاراتِ.. وَ أُطارِدَ ثَوبَکِ فی أثوابِ المَجهولاتِ أدخَلَنی حُبُّکِِ.. سَیِّدتی مُدُنَ الأحزانِ.. وَ أنا مِن قَبلِکِ لم...
-
"آنچنان جای گرفتی تو به چشم و دل من/ که به خوبان دو عالم نظری نیست مرا"
جمعه 7 آبان 1400 12:40
أحلُمُ بشیءٍ واحدٍ أو أکثرَ قلیلاً أن ألِفَّ ذراعی الیُسری حولَ کتفِکَ وَ الیُمنی حولَ کتفِ العالَمِ وَ أقولُ لِلقَمَرِ صَوِّرنا.... **************************** یک رؤیا دارم یا کمی بیشتر اینکه دست چپم را دور شانه ی تو بگذارم و دست راستم را دور شانه ی دنیا و به ماه بگویم از ما عکس بگیر... "ریاض الصالح الحسین...
-
"دقیقا همینه"
سهشنبه 27 مهر 1400 08:51
-
"منم آن زخم که بِه می شود از زخم دگر/ دردِ بی منّت عشق است که درمان من است"
جمعه 23 مهر 1400 19:48
أذکُرُکَ بِإتقانٍ فَلیسَ فوقَ هذهِ الارضِ إمرأةٌ تَنسی جُرحَها الاوَّلَ ************************ تو را خوب به خاطر دارم زنی روی این زمین نیست که زخم اوّلش را فراموش کند... "غادة السمّان ترجمه ی خودم" * عنوان پست از شفایی اصفهانی * من زخم های بی نظیری به تن دارم امّا/ تو مهربان ترین شان بودی/ عمیق ترین شان/...
-
"دین و دل و حُسن و هنر و دولت و دانش/ چندان که نگه می کنمت هر شِشی ای عشق"
دوشنبه 12 مهر 1400 19:34
لاتسألنی عن إسمی فَقَد نَسَیتُهُ عِندَما أحبَبتُکِ... ***************************** از من نامم را نپرس وقتی شروع به دوست داشتنت کردم نامم را فراموش کردم... "نزار قبّانی ترجمه ی خودم" * عنوان پست از هوشنگ ابتهاج * مثل یک معجزه ای، علّت ایمان منی/ همه هان و بله هستند و شما جان منی/" امیرحسین گرمابی"...
-
"عشق حتّی با تماشا هم سرایت می کند/ من پریشان تو و جمعی پریشان من است"
جمعه 9 مهر 1400 10:00
لی فی مَحَبَّتِکُم شُهودٌ أربعةٌ وَ شُهودُ کُلِّ قضیَّةٍ اثنان خفقانُ قلبی وَ إضطرابُ جَوارحی وَ نحولُ جسمی وَ انعقادُ لِسانی ********************** برای اثبات عشقم به تو چهار شاهد دارم در حالی که هر قضیهای دو شاهد لازم دارد تپش قلبم و لرزش اندامم و ناتوانی جسمم و لُکنت زبانم "قیس بن مُلَوَّح (مجنون) ترجمه ی...
-
"اینجا که منم قیمت دل هر دو جهان است/ آنجا که تویی در چه حساب است دلِ ما؟"
دوشنبه 8 شهریور 1400 14:53
لاتُحِب بِعُمقٍ قَ بلَ أن تَتَأکَّدَ أنَّ الطَّرَفَ الآخَرَ یُحِبُّکَ بِنفسِ العُمقِ فَعُمقُ حُبِّکَ الیَومَ فَهُوَ عُمقُ جُرحِکَ غَداً *********************** قبل از اینکه مطمئن شوی طرف مقابلت عمیقا تو را دوست دارد، عمیقا دوستش نداشته باش چرا که عمق عشق امروزت همان عمق زخم فردای توست... "نزار قبّانی ترجمه ی...
-
"به دست کیسه ی غم را گرفته ام بروم/ دلم گرفته دلم را گرفته ام بروم"
شنبه 6 شهریور 1400 21:40
أنا المَرأةُ الّتی غَرَقَت بِها المَراکِبُ کُلَّها وَ خَذَلَتها وَ حینَ لَم یَبقَ لَها مِنَ الأشرِعَةِ غَیر جِناحَیها تَعَلَّمَت کَیفَ تَتَحَوَّلُ مِن إمرأةٍ إلی نورسٍ *********************************** من زنی هستم که تمام کشتی ها در او غرق شدند و تنهایش گذاشتند و وقتی که دیگر هیچ بادبانی برایش باقی نمانده بود به جز...
-
"عشق داغی ست که تا مرگ نیاید نرود/ هر که بر چهره از این داغ نشانی دارد"
سهشنبه 2 شهریور 1400 09:40
أخبِرنی أینَ یُباعُ النِّسیانُ وَ أین أجدُ مَلامِحی السابقةَ وَ کیفَ لی أن أعودَ لِنَفسی ؟ *********************************** به من بگو فراموشی کجا خرید و فروش می شود و کجا چهره ی قبلی ام را پیدا کنم و چگونه به خود باز گردم ؟ "محمود درویش ترجمه ی خودم" * عنوان پست از سعدی * این را هم بخوانید : نحنُ لا نَنسی...
-
"در حشر چو پرسند که سرمایه چه داری؟/ گویم که غمِ یار و غمِ یار و دگر هیچ"
یکشنبه 24 مرداد 1400 17:41
وَ ها أنا أنتَهی کَالعادةِ مَعَ رَجُلَینِ رَجُلٌ خَذَلَنی وَ رَجُلٌ خَذَلتُهُ کِلاهُما أنتَ... رَجُلٌ قَتَلَنی وَ رَجُلٌ قَتَلتُهُ کِلاهُما أنتَ... رَجُلٌ أحبَبتُهُ وَ رَجُلٌ کَرِهتُهُ کِلاهُما أنتَ.... ********************** و این منم که طبق معمول از دو مرد دل کندم مردی که تنهایم گذاشت و مردی که تنهایش گذاشتم هر دوی...
-
"دیدمش/ گفتم منم/ نشناخت او"
شنبه 2 مرداد 1400 18:29
أمسِ إلتَقَیتُ بِالرَّجُلِ الّذی أَقسَمتُ لَهُ مَرَّةً مِن زمانٍ أنَّنی سَأُحِبُّهُ إلى الأبدِ وَ لَن أنساهُ.. إلتَقَیتُهُ وَ لَم أتَعَرِّف عَلیهِ ! نَسَیتُهُ ... ********************************* دیروز با مردی روبه رو شدم که زمانی قسم خورده بودم تا ابد دوستش خواهم داشت و هرگز فراموشش نخواهم کرد با او روبه رو شدم و...