"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"کسان عتاب کنندم که ترک عشق بگوی/ به نقد اگر نکُشد عشقم، این سخن بکُشد"


أرضی إن مُتُّ حُبّاً أرضی

فأنا بِالحُبِّ اولَدُ وَ بِالحُبِّ أموتُ

ألوذُ بِه وَ ما عَرَفتُ طریقاً أعتَقَنی سِواهُ

أرضی فَالمَوتُ حُبّاً ولادةٌ

الموتُ حُبّاً وِلادةٌ

****************************

راضی ام اگر عاشقانه بمیرم راضی ام

چرا که من با عشق متولّد می شوم و با عشق می میرم

به عشق پناه می برم و جز عشق راهی برای رهایی نمی شناسم

راضی ام چرا که عاشقانه مردن تولّدی دیگر است

عاشقانه مردن تولّدی دیگر است

"ندی الحاج ترجمه ی خودم"



* پیرو پست بالا این شعر محمود درویش را هم بخوانید با ترجمه ی خودم

أنا مِن أولئکَ

مِمَّن یَموتون حینَ یُحِبّون...

***************************

من از آنهایم

همانها که می میرند وقتی عاشق می شوند...

///////////////////////////////////

* عنوان پست از سعدی

* منم آن زخم که بِه می شوم از زخم دگر/ درد بی منّت عشق است که درمان من است/"شفایی اصفهانی"

* عشق شهری ست که در وی نبوَد دل را مرگ/ عشق بحری ست که از وی نرسد جان به کنار/"سیف فرغانی"

* من مطّلع نیم که چه با من نموده عشق/ خوب است این قضیه سؤال از دلم کنید/"میرزاده ی عشقی"

* ما گنهکاریم، آری جرم ما هم عاشقی ست/ آری امّا آنکه آدم هست و عاشق نیست کیست؟/"قیصر امین پور"

* تا مِهر تو زد بر لب من مُهرِ خموشی/ آتش ز سرم شعله کشیده ست و خموشم/ گویند که در سینه غم عشق نهان کن/ در پنبه چه سان آتش سوزنده بپوشم؟!/" فروغی بسطامی"

* من فرار می کنم/ از فکرکردن به تو/ مثل رد کردن آهنگی که خیلی دوستش دارم/ خیلی.../ "مریم ملک دار"

* چیزی از عشق های ناب می دانی؟/ بدون بوسه/ و نه هیچ چیز اضافه ی دیگری/ خیلی ناب و خالص/ به همین خاطر است که خیلی بزرگ اند/ احساسات بیان نشده هیچ وقت فراموش نمی شوند/"آندری تارکوفسکی"

* ما را غم هجران تو بد واقعه ای بود/"اوحدی مراغه ای"

* یک سمت تویی و عشق، مرگی ساده/ یک سمت جهان به قتل من آماده/ می ترسم مثل بچّه گنجشکی که/ در دست دو بچّه ی شرور افتاده/"سیّد مهدی موسوی"

* اکثر درگیری ها، پیش داوری ها و دشمنی های این دنیا از زبان منشأ می گیرد. تو خودت باش و به کلمه ها زیادی بها نده. در دیار عشق زبان حُکم نمی راند...عاشق بی زبان است/"الیف شافاک"

* عشق و رنج دو روی یک سکّه اند و ارزش عشق به اندازه ی رنجی ست که آدم از بابت آن می کشد و اگر عشق همین طور مفت و مجانی پای آدم تمام شود در واقع عشق نبوده و فقط خودش را گول زده/"ویلیام فاکنر"

* عشق مثل دختربچّه ای می ماند که کفش های پاشنه بلند مادرش را پوشیده! هیجان زده ست ولی زمین خوردنش حتمی ست/"آرش ناجی"

* در پزشکی دردی وجود دارد به اسم درد فانتوم، به آن درد خیالی هم می گویند امّا خیالی نیست. واقعا درد می کند. بیمار واقعا درد می کشد ولی از جایی که دیگر نیست. دستی درد می کند که قطع شده. انگشتی درد می کند که جایش بین تمام انگشتانش خالی ست. آدمی که یادش هست امّا خودش نه. انگار نگاه می کند به جای خالی چیزی و درد می کشد، از نبودنش، از نداشتنش. از اینکه تنها خاطره ای برایش مانده و دردی که کسی نمی فهمد، جای خالی ای که کسی نمی بیند چون به خیالشان اینها همه دردی ست خیالی... به نظر من فراموش کردن و گذشتن از یک نفر می تواند بزرگ ترین زخم باشد برای او به قول پل الوار زخمی به او بزن عمیق تر از انزوا...

* یک چیز جالبی خواندم می گفت: می دونی کی رو نباید از دست بدی؟ "بالّذی یَنطِقُ إسمَک کأنّما یَصِفُ مکاناً آمناً" کسی که طوری اسمت را صدا می زند که انگار دارد یک جای امن را توصیف می کند...

* قاعده ی چهلم شمس تبریزی یک کلام ختم کلام: بی عشق سر مکن...

* هرکه اندر عشق یابد زندگی/ کفر باشد پیش او جز بندگی/"مولانای من"

* از لطف شما به این صفحه سپاسگزارم ....