"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

" ز من مپرس که چونی ؟ دلی نشسته به خونی / ز اشک پرس که افشا نموده راز درونی "


خَبّئینی بِداخِلکِ

 دعی مَن یَنظُر لِعیناکِ

 یَرانی فَیَبتَعِد

 *****************

مرا درونت پنهان کن

 بگذار کسی که به چشمانت نگاه می کند

 مرا ببیند و دور شود

"دیوارنوشته ی عربی ترجمه ی خودم"


* عنوان پست از عارف قزوینی

* این دیوار نوشته ی بالا مرا به یاد شعر نزار قبانی انداخت : من چیزی از عشق مان به کسی نگفته‌ام! ولی آنها تو را هنگامی که در اشک های چشمم تن می‌شسته ای دیده اند...

 * انتِ جمیلةٌ کوطنٍ مُحررٍ/ و انا مُتعَبٌ کوطنٍ مُحتَلٍ// تو زیبایی شبیه وطنی که آزاد شده و من خسته ام به مانند وطنی که اشغال شده../ "دیوارنوشته ی عربی ترجمه ی خودم"

* با لحن محسن چاوشی بخوانید "خرابم مثل خرمشهر ولی تو خرم آبادی...!"

 * ناله را هرچند می خواهم که پنهان برکشم/سینه می گوید که من تنگ آمدم فریاد کن/ "امیرخسرو دهلوی"

* ز وحشت می پرم از خواب/ تنم بوی تو را دارد/ تو اینجا بوده ای شاید/ خیالت حرف ها دارد/ "نیلوفر علمی"

تفال می زنم امروز تا حافظ برقصاند/ به اعجاز کلامش دامن خیرالعمل با تو/ "سید مهدی نژاد هاشمی"

 چیست در فلسفه ی عشق که دور از درک است؟/یک نظر دیدن و یک عمر به فکرش بودن/ "امیر اکبرزاده"

* هر کسی در دل من جای خودش را دارد/ جانشین تو در این سینه، خداوند نشد/ "فاضل نظری"

* اجمل ما فی اللون البنیّ عیناک و القهوه/ زیباترین چیزی که در مورد رنگ قهوه ای وجود دارد یکی چشم های توست و دیگری قهوه/ "دیوارنوشته ی عربی"

 * چشم هایش قهوه ای بود و به حق فهمیده ام/ قهوه از سیگار و قلیان اعتیادآور تر است/ "احمدمهدی درویش زاده"

 * در حسرت دیدار تو کردیم سفید / این ریش پریشان ِ به اشک آلوده/ "هوشنگ ابتهاج"

 * در آن دنیا برای دیدنت شاید مجالی شد/ همانا مرگ، پایان سرورآمیز دلتنگی ست/ "سجاد سامانی"

 * چشم خود بستم که دیگر چشم مستش ننگرم/ ناگهان دل داد زد دیوانه! من می بینمش/ "شهریار"

* نبینمت که غریبی بیا در آغوشم/ کدام خانه سزاوار توست جز وطنت// "فاطمه معصومی"

 * نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را/ تا خون بدل به باده شود در رگان من/ "حسین منزوی"

 * سؤال کرد دل من که دوست با تو چه کرد؟/ چرات بینم با اشکِ سرخ و با رخِ زرد؟/ جفا نمود و نبخشود و دل ربود و نداد/ وفا بگفت و نکرد و جفا نگفت و بکرد/ "سنایی"

 * با دوستانی که گرسنه بودند نانمان را قسمت کردیم چون سیر گشتند دشمن شدند/ "یلماز گونای"

 * هرچه لب هایت فشرده یادگیری بهتر است/ بوسه را کی بر لبم قفل ِکتابی می کنی؟/"شهراد میدری"

 * در کنارم در امانی از گزند روزگار/ گل میان بازوان خار باشد بهتر است/ " اصغر عظیمی مهر" 

* سهمم از زیبایی ات تنها تماشا کردن است/ کشوری هستم که گیر افتاده در تحریم ها/" حسین دهلوی"

 * آدم نباید روح خود را دو دستی تقدیم کسی کند که قصد ندارد روحش را تقدیم کند، کسی که هدیه نمی دهد قدر هدیه را نمی داند/" اوریانا فالاچی" 

* مرگ عادلانه ترین چیز تو این دنیاست. هیچ کس تا حالا نتوانسته از دستش فرار کند. زمین همه را می گیرد. مهربان ها ، ظالم ها و گناهکارها را. همه را. اما غیر از این هیچ عدالتی روی زمین نیست/ "سوتلانا الکسیویچ"

* و عمقِ عشق هیچ گاه شناخته نمی شود مگر زمان جدایی/" جبران خلیل جبران"

* با چشم های بی قرارم/ روی نقشه جست و جویت می کنم/ شهرها را یکی یکی سیل می برد/" حسین هادی نژاد"

 * با خاطرات زیادی زندگی می کنیم که اگر به خودشان بود تا حالا هزار بار از خاطرمان رفته بودند اما ما نگهشان می داریم. مدام مرورشان می کنیم. همان یک لحظه ی کوچک که روزی قلبمان را به نفس نفس انداخته. همان خاطره های ناچیز دوست داشتنی که مسکن ِ زخم های روزمرگی اند/ "سید محمد مرکبیان"

 * دیگرم گرمی نمی بخشی عشق! ای خورشید یخ بسته.../ "فروغ فرخزاد"

 * خواب دیدم ما را بریدند/ و به کارخانه ی چوب بری بردند/ آنکه عاشق بود پنجره شد/ آنکه بی رحم بود چوبه ی دار/ از من اما دری ساختند برای گذشتن/ "مهدی باجلان"

* گفتی که مستت می کنم/ پر زآنچه هستت می کنم/ گفتم چگونه از کجا؟/ گفتی که تا گفتی خودآ/ گفتی که درمانت دهم/ بر هجر پایانت دهم/ گفتم کجا کی خواهد این؟/ گفتی صبوری باید این/ "مولانا"

 * خفته ها ! زنگ چیز خوبی نیست/ شیشه ها !سنگ چیز خوبی نیست/ وصله ها را به من بچسبانید/ به شما انگ چیز خوبی نیست/ های! عاشق نشو نمی دانی/ که دل ِ تنگ چیز خوبی نیست/ کَری از پیش یک سه تار گذشت/ گفت آهنگ چیز خوبی نیست/ گفته بودی شهید یعنی چه؟/ پسرم جنگ چیز خوبی نیست/ "امیرحسین الله یاری"

 * یوسفی هستم که غیر از نابرادرهای خویش / با زلیخایی هماوردم که کارش دشمنی ست/ من گناهی تازه می خواهم که در وسع تو نیست/ دل به تو بستن گناهش سخت و نابخشودنی ست/ "امید صباغ نو"

 * تو وجود هر آدمی رگه هایی از دگر آزاری و سادیسم وجود داره و می دونی چه وقت این حس بیدار میشه؟ وقتی می فهمی یه نفر وابسته ات شده./ " رومن پولانسکی"

 * اصلا بحث چرا؟ سکه می اندازیم/ خط آمد بمان، شیر آمد نرو/ "نرگس نوروزپور"

 * حتی نفرت از حقارت نیز، آدم را سنگدل می کند. حتی خشم بر نابرابری هم صدا را خشن می کند. آخ ، ما که خواستیم زمین را برای مهربانی مهیا کنیم خود نتوانستیم مهربان باشیم/ " برتولت برشت"

 کودکان را دوست بدارید، کودکان کار را بیشتر. چرا که از آن ها کودکی شان را دزدیده اند/ "جوزف گوبلز"

* چه زخم ها که نخوردیم از تو ناغافل/ بیا و رحم کن ای شاه از خدا غافل/ غم فراق چه کرده ست با جوانی من؟/ نمی شود نفسی دستم از عصا غافل/ "حسین دهلوی"

 * زندگی ترکیب شادی با غم است/ دوست می دارم من این پیوند را / گرچه می گویند شادی بهتر است/ دوست دارم گریه با لبخند را/ "قیصر امین پور"

 * خاطرات مثل آفتاب هستند، گرمتان می کنند، حس خوبی می دهند، اما نمی توانید آن ها را نگه دارید/ "کلر وندرپول"

 * راهی ام سوی سفر با نابرادرهای خود/ ترس دارم از کنار چاه باید بگذریم/"محمد شیخی"

 ما می توانیم خیلی چیزها به آدم های اطرافمان هدیه کنیم. مثل عشق ، لذت و محبت اما لیاقت ِ داشتن اینها را ما نمی توانیم به آنها بدهیم/ "ماشادو دِ آسیس"

 * او که همدردم شده گویا خودش هم درد بود/ او خودش زخم همان مرهم که می آورد بود/ "سید سعید صاحب علم"

* آمدم یاد تو از دل به برونی فکنم/ دل برون گشت ولی یاد تو با ماست هنوز/"مهدی اخوان ثالث"

 * همه بر سر زبانند و تو در میان جانی/ "سعدی"

* وسواسی باشید در انتخاب کتابی که می خوانید ، فیلمی که می بینید صوتی که گوش می کنید آدمی که با او معاشرت می کنید موضوعی که به آن فکر می کنید و ... اینها غذای روح شما هستند

بهر آرام دلم ، نام دلارام بگو/ "مولانا"

 * دوستانی که در مورد کانال تلگرام از من پرسیده اند من کانال تلگرام ندارم در جای دیگری غیر از اینجا هم نمی نویسم هرچه هست همینجاست. خوشحالم که هنوز اینجا را دوست دارید و می خوانید. من کامنت های پر مهر شما را می خوانم. باور کنید به روز کردن اینجا در خوش بینانه ترین حالت ممکن دو ساعت وقت مرا می گیرد هر وقت که فرصت داشته باشم اینجا را به روز می کنم...