"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

" هنوز زنده ام از عشق و هفت جان دارم/ که می شود بروم هفت بار قربانت"

وحیداً فی الجُبِّ لا أخوةَ لی

لا یعقوبَ لِیَبکینی

وَ لا زُلیخةَ لِتُراودینی

وَحدکِ بِئری وَ ذِئبی

ذبیحُکِ أنا

وَ لا دَمَ علی قَمیصی

***************************

تنها در چاه نه برادرانی دارم

و نه یعقوبی که بر من بگرید

و نه زلیخایی که مرا به سوی خویش بخواند

تنها تو چاه من و گرگ منی

من قربانی توام

بی آنکه خونی بر پیرهنم باشد

"زاهی وهبی ترجمه ی خودم"



* عنوان پست از امیرحسین الهیاری

* می روم با پای خود قربان چشمانت شوم/ هر که عاشق شد به مسلخ دلبخواهی رفته است/"محمد فرخ طلب فومنی"

* رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد/ ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم/"میرنجات اصفهانی"

* درون دل، نهان نقشی ست از تو/ که لطفش را نهان ها برنتابد/"مولانا"