"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"اگرچه اشک مداوم به گونه ام جاری ست/ هنوز معتقدم عاشقی، خودآزاری ست"


أن تَفتحَ قلبَک لِأحدهم یعنی أن تقولَ لَهُ:

تَفَضَّل هذا مِفتاحُ دَمعی 

وَ هذهِ کلمةُ مُرورِ أوجاعی...

**************************

اینکه قلبت را به روی کسی باز کنی معنایش این است که به او بگویی:

بفرما این کلید اشک هایم

و این پسورد دردهایم...

"فواز اللعبون ترجمه ی خودم"



این را هم قبلا برایتان نوشته بودم خواندن دوباره اش خالی از لطف نیست: 

الحبُّ هُوَ أن تَختارَ مَن یُدَمِّرُکَ...

***************

عشق یعنی انتخاب کنی که چه کسی ویرانت کند...

"دیوارنوشته ی عربی ترجمه ی خودم"

* عنوان پست از احمدرضا امینی: اگرچه اشک مداوم به گونه ام جاری ست/ هنوز معتقدم عاشقی خودآزاری ست/ میان قرص و مسکّن بدان که بودن تو/ دوای درد و علاجی برای بیماری ست/ تو را میان زمین و هوا بغل کردم/ که بوسه مرز میان خیال و بیداری ست/ بخوان که نامه ی تازه نوشته ام امّا/ به گوش تو همه ی حرف هام تکراری ست/ درون کوه بمیرم بدان که شیرین است/ تمام مزّه ی این رابطه به دشواری ست/ تمام فکر من آن بوسه ای که وقت نشد/ تمام فکر تو درگیر آبروداری ست/ اگرچه جای تو خالی تر از همیشه شده/ لبان سرخ تو در عمق زیر سیگاری ست...

* تو وجود هر آدمی رگه هایی از دگرآزاری وجود داره... این حس زمانی بیدار میشه که میفهمی یه نفر عاشقته.../"دیالوگ فیلم bitter moon"

* احمد شاملو می گوید: حوصله ات که سر می رود با دلم با دوست داشتنم بازی نکن! من در بی حوصلگی هایم با تو زندگی ها کرده ام...

* گفته بودم بی تو می میرم ولی این بار نه/ گفته بودی عاشقم هستی ولی انگار نه/ هرچه گویی دوستت دارم به جز تکرار نیست/ خو نمی گیرم به این تکرار طوطی وار نه/ تا که پابندت شوم از خویش می رانی مرا/ دوست دارم همدمت باشم ولی سربار نه/ دل فروشی می کنی ، گویا گمان کردی که باز/ با غرورم می خرم آن را ، در این بازار نه/ قصد رفتن کرده ای تا بازهم گویم بمان/ بار دیگر می کنم خواهش ولی اصرار نه/ گه مرا پس می زنی گه باز پیشم می کشی/ آنچه دستت داده ام نامش دل است افسار نه/ می روی اما خودت هم خوب می دانی عزیز/ می کنی گاهی فراموشم ولی انکار نه/ سخت می گیری به من با این همه از دست تو/ می شوم دلگیر شاید نازنین بیزار نه/"پریناز جهانگیر عصر" با صدای محسن جان چاوشی هم که فوق العاده ست...

* این جمله ی سهراب سپهری بهترین تعریفی ست که از انسان شده: آدمیزاد این حجم غمناک...

* خنجرش ناز است، تیرش غمزه، شمشیرش نگاه/ در جهان ای دوستان دشمن که دارد همچو من؟/"طالب آملی"

* شور شراب عشق تو آن نفسم رَوَد ز سر/ کاین سرِ پُر هوس شود خاکِ درِ سرای تو/ "حافظ" منظور حافظ از این بیت این است که هیجان و شور سرمستی عشق تو زمانی از سر من بیرون می رود که من بمیرم و سر پر شورم خاک درگاه تو شود. عاشق در این بیت امیدوار است. اصلا امید توشه ی راه عشق است. عاشق باید صبور باشد تا زمانی که بخت او بیدار شود و یار با او یار شود. عاشق حقیقی سرسخت است و تا جان دارد دست از طلب یار نمی کشد. حتّی حافظ پس از مرگ نیز از دامان معشوق دست نمی کشد و می گوید :" ندارم دستت از دامان مگر در خاک و آن دم هم/ که بر خاکم روان گردی به گِردِ دامنت گردم" یعنی تا زنده ام دست از دامانت نخواهم کشید و پس از مرگ هم اگر بر مزارم بگذری خاک وجودم که حاصل متلاشی شدن جسم من است از مزارم بلند می شود و به دور دامانت خواهد گشت و بر آن می نشیند و ماندگار می شود...

* ما پراکندگان مجموعیم/ یار ما غایب است و در نظر است/"سعدی"

* گوشه گیران زود در دل ها تصرّف می کنند/ بیشتر دل می برد خالی که در کنج لب است/ "صائب تبریزی" منظور صائب از این بیت این است که ما درون گراها جذّاب تر هستیم فهمیدید یا بیشتر توضیح بدهم دلیل جذّابیتمان را؟ 

* نباید به هر کسی در زندگی خوشامد گفت به عبارتی طبق توصیه ی کنفوسیوس خودتان را با کسانی که به خوبی خودتان نیستند درگیر نکنید/" لیلیان گلاس".. مولانا هم بیتی دارد با همین مضمون که می گوید: هر کس به جنس خویش درآمیخت ای نگار/ هر کس به لایق گُهَر خود گرفت یار....

* جمله یاران چون خیال از پیش ما برخاستند/ ما خیال یار خود را پیش خود بنشاندیم/ "مولانا"

* همین.....