لایُقلقُنی الثلجُ
وَ لایُزعِجُنی حِصارُ الصَّقیعِ
فَأنا اُقاوِمُهُ
حیناً بالشِّعرِ
وَ حیناً بِالحُبِّ
فَلیسَ عِندی وسیلةٌ اُخری لِلتَدفِئَةِ
سِوی أن اُحِبَّکِ
أو اَکتُبَ لَکِ قصیدَةَ حُبٍّ
******************************
برف نگرانم نمی کند
محاصره ی سرما به ستوهم در نمی آورد
من در برابر آنها ایستادگی می کنم
گاهی با شعر
و گاهی با عشق
که برای گرم شدن وسیله ی دیگری ندارم
جز آنکه دوستت داشته باشم
یا برایت شعری عاشقانه بنویسم...
"نزار قبانی دوست داشتنی من ترجمه ی خودم"
* عنوان پست از هخا هاشمی
* آغوش تو برای زمستان من بس است/ من زیر بار هیچ بهاری نمی روم ../"فرامرز عرب عامری"
* چه زمستان غم انگیز بدی خواهد شد/ ماه دی باشد و آغوش کسی کم باشد/"انسیه آرزومندی"
* زمستان نام کوچک تو بود/ چگونه ای که هر بار صدایت می زنم گرمم می شود/"ریحانه جهانی"
* بوی عطرت که شِنُفتَم به لبم جان آمد/ منم آن گل که نچیدی و زمستان آمد/"مریم قهرمانلو"
* یلدا چه دارد؟/ جز اینکه یک دقیقه بیشتر از شب های قبل دلم برایت تنگ می شود/"نسترن وثوقی"
* ای لعل لبت به دلنوازی مشهور/ وی روی خوشت به ترکتازی مشهور/ با زلف تو قصهایست ما را مشکل/ همچون شب یلدا به درازی مشهور/"عبید زاکانی"
* حرف یلدا شد که او دستی به موهایش کشید/ نرخ تعیین می کند گویا میان معرکه/ "سجاد شهیدی"
* امشب به پایان می رسد اندوه پاییز/ فردا زمستان می شود فردا چه سخت است/"محمد شیخی"
* من که خود زاده ی سرمای شب دی ماهم/ بی تو با سردی بی رحم زمستان چه کنم؟/"علیرضا آذر"
* فرض بر اینکه میان من و تو هیچ نبود/ تو نباید شب یلدا به دلم سر بزنی؟/"امید احسان زاده"
* افسانه شده ورد زبان ها شده بی تو/ این نامه که با خون دل امضا شده بی تو/ ربطی به سجل و گذر عمر ندارد/ پشت من و این خانه اگر تا شده بی تو/ احساس غریبی به فراگیری ِدنیا/ در بقچه ی تنهایی من جا شده بی تو/ حوضی که نشد پُر شود از ماهی قرمز/ با اشک من اندازه ی دریا شده بی تو/ شاکی شده خورشید هم از دست نبودت/ روز است ولی روز مبادا شده بی تو/ شب ها به چه جان کندنی از نیمه گذشتند/ تقویم ، سراسر شب یلدا شده بی تو/ این مسأله مبهم شده و حل شدنی نیست/ دل بوده زمانی و معمّا شده بی تو/"حسنی محمدزاده"
* تو که کوتاه و طلایی بکنی موها را/ منِ شاعر به چه تشبیه کنم یلدا را؟/ مثل یک کودک مبهوت که مجبور شود/ تا به نقاشی اش آبی نکشد دریا را/ حرف را می شود از حنجره بلعید و نگفت/ وای اگر چشم بخواند غمِ نا پیدا را/ عطر تو شعر بلندی است رها در همه سو/ کاش یک باد به کشفت برساند ما را/ تو همانی که شبی پر هیجان می آیی/ تا فراری دهی از پنجره ها سرما را/ فال می گیرم و می خوانی و من می خندم/ بنشین چای بخور خسته نباشی یارا!/ "مهدی فرجی"
* نظر به روی تو هر بامداد نوروزی ست/ شبِ فراقِ تو هر شب که هست یلدایی ست/"سعدی"
* یلدای آدم ها همیشه اوّل دی نیست/ هر کس شبی بی یار بنشیند شبش یلداست/" مهدی فرجی"
* هنوز با همه دردم امیدم درمان است/ که آخری بُوَد آخر شبان یلدا را/"سعدی"
* شب هجرانت، ای دلبر، شب یلداست پنداری/ رُخَت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری/"اوحدی مراغهای"
* شام هجران تو تشریف به هرجا ببرد/ در پس و پیش هزاران شـب یلدا ببرد/" وحشی بافقی"
* این را هم بخوانید:
أنا وَ الشتاءُ نُحِبُّکِ
فَابقَ اذاً مَعَنا...
*****************
من و زمستان دوستت داریم
پس با ما بمان...
"محمود درویش ترجمه ی خودم"
*********************************
* حال نگاهی بیندازیم به تاریخچه ی واژه ی یلدا:
یلدا واژه ی سُریانی به معنای تولّد و زایش است.سُریانی زبان باستانی از شاخه ی سامی و هم خانواده ی عربی ست. امّا زایش چه کسی را جشن می گیریم؟ "مِهر (میثره یا میترا) که ایزدِ روشنایی و پیمان بوده است و پیشینه ی 8 هزار ساله در فرهنگ و تمدّن ایرانی دارد." حال چرا آخرین شب پاییز؟ این شب بلندترین شب سال است. طبق علم نجوم و کیهان شناسی، از آغاز زمستان( یک دی ماه) طول روزها بلند و بلندتر می شود، یعنی غلبه ی روشنایی بر تاریکی یا به تعبیر ایرانیان باستان، شبِ زایش ایزدِ مهر و مبارزه ی او با تاریکی و پلیدی.../"فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست"
* حق تعالی به بایزید گفت: که یا بایزید چه خواهی؟ گفت: خواهم که نخواهم.../"فیه ما فیه مولانا"
* گر چرخ و هزار چرخ در کینه ی ماست/ غم نیست چو مِهر یار در سینه ی ماست/"مولانا"
* شمایی که به مرغا دل سپردین/ دل و دین از خروس کوچه بردین/ رسیده آخر پاییز امّا/ ببینم جوجه هاتونو شمردین؟/"علیرضا آذر"
* عکس را دوست دارم خیلی. از آن عکس هاست که ممکن است بارها استفاده کنم. مُردم برایش. کسی زنده ماند؟ :-)
* مشکل کلیپ حل شد پی نوشت مربوط به آن قسمت را حذف کردم...
* دیرم شده باید بروم فعلا همین...