"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"منتظر می مانم/ تا عصایت شوم/ سوی چشمانت/ یادآور قرص هایت/ هم بازی نوه هایت/ من جوانی ام را برای پیری ات کنار گذاشته ام"


فکیفَ أخافُ مِن شیءٍ؟

وَ أنتِ الأمنُ لَو یأتی زمانُ الخَوفِ...

*****************************************

چگونه از چیزی بترسم؟

در حالیکه اگر زمان ترس فرا برسد تو خود امنیتی...

"فاروق جویده ترجمه ی خودم"



* عنوان پست از علی قاضی نظام

* تصویر متعلّق به احمد شاملو و همسر سوّمش آیداست...

* جادوی نخستین عشق این است که نمی دانیم هرگز پایان نخواهد یافت/"دیزرائلی"

* وقتی دو انسان پخته و معنوی به هم دل می بازند، یکی از بزرگترین پارادوکس های زندگی اتّفاق می افتد. یکی از زیباترین پدیده های جهان هستی رخ می دهد. آن ها با هم هستند و در عین حال به شدّت مستقل و تنها هستند. آنقدر به هم نزدیکند که انگار هر دوی آنها یک نفرند امّا در عین حال با هم بودنشان، فردیّتشان را نابود نمی کند، با هم هستند و تنها هستند. با هم بودنشان کمک می کند که تنها باشند. دو انسان پخته و معنوی اگر عاشق هم شوند، بدون حسّ مالکیّت بدون سیاست، بدون ریاکاری به هم کمک می کنند که آزاد باشند/" مردن از عشق- فرانک پورسل"

* عاشق که می شوی/ تمام جهان نشانه ی معشوقه ات دارند/ یک موسیقی زیبا/ یک فنجان قهوه ی تلخ/ یک خیابان خلوت و ساکت/ به آسمان که نگاه می کنی کبوترانی که پرواز می کنند همه تو را امید می دهند/ حتماً که نباید هدهد خبر بیاورد/ گاهی کلاغی هم از معشوقه ات پیام دارد/ جهان عاشقی زیباست/ آنقدر زیباست که آواره شدنش هم زیباست/ مُردن در عاشقی زیباست/"محمود درویش"

* هزار کاکلی شاد در چشمان توست/ هزار قناری خاموش در گلوی من/ عشق را ای کاش زبان سخن بود/"احمد شاملو"

* گرما یعنی نفس های تو/ دست های تو/ آغوش تو!/ من به خورشید ایمان ندارم/"احمد شاملو"

* وام کردم نُه هزار از زَر گزاف/ تو کجایی تا شود این دُرد صاف/ تو کجایی تا که خندان چون چمن/ گویی بِستان آن و دَه چندان ز من/ تو کجایی تا مرا خندان کنی/ لطف و احسان چون خداوندان کنی/"مولانا"( دُرد یعنی مواد ناخالص ته نشین شده ی مایعات غالباً ته نشین شده ی شراب را می گویند)

* در کوی تو عاشقان درآیند و روند/ خون جگر از دیده گشایند و روند/ ما بر درِ تو چو خاک ماندیم مُقیم/ ورنه دگران چو باد آیند و روند/"فخرالدین عراقی"

* گفته بودم که اگر غم بتراشی هستم/ عمر من را همه دم درد بپاشی هستم/ نشود عشق تو محدود به دنیا یارا/ پای عشقت بشوم هم متلاشی هستم/ سَمتِ موجی نرود ساحل ساکن هرگز/ گر نباشد ز تو هم سعی و تلاشی هستم/ آسمان ماه خودش را به غنیمت ندهد/ با تو با رنجش هر زخم و خراشی هستم/ عشق، عقل از سر من بُرد، از این بدتر که/ به تو گفتم که اگر هم تو نباشی هستم؟/"ماهان یوسفی"

* آیا کسی آنقدر دوستت دارد که از جهان نترسی؟/"شمس لنگرودی"

* به یاد ندارم زندگی را پیش از عشق/"نزار قبّانی دوست داشتنی من دوستت دارم دوووووستتتت دارم :-)

* امروز در راه برگشت از بابل ماشینم واشر سرسیلندر سوزاند زنگ زدم جرثقیل آمد و ماشینم را حمل کرد و به نمایندگی رساند فقط سوار جرثقیل نشده بودم که آن هم به حول قوّه ی الهی محقّق شد وقتی به نمایندگی رسیدم همه داشتند با تعجّب مرا نگاه می کردند مکانیکم با تعجب پرسید: ماشین شماست؟ گفتم بعله گفت: پس چرا انقدر خوشحالی؟ من که همیشه ماشینم یک خرابی کوچک داشت لب و لوچه ام آویزان میشد امروز آنقدر خندیدم اشک میریختم....

* دوستانی که با موبایل اینجا را می خوانند در خواندن اشعار مربوط به پایان نامه ام در پست قبل دچار مشکل شدند برای همین چینش ابیات اشعار را از افقی به عمودی تغییر دادم.

* همین...