"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"نمی‌آید به چشمم هیچ‌کس غیر از تو این یعنی/ به لطف عشق تمرین می‌کنم یکتاپرستی را"



إعلَم أنَّ الحُبَّ لایَقبلُ الإشتراکَ

فَلایَصِح أن یُحبَّ المُحِبُّ إثنینِ أصلاً

لِأنَّ القلبَ لایَسِعُهما...

*********************

بدان که عشق شراکت نمی پذیرد

و عاشق هرگز نمی تواند دو نفر را دوست داشته باشد

چرا که قلب جای آن دو نفر با هم نیست...

"ابن عربی ترجمه ی خودم"



* عنوان پست از فاضل نظری: به رویم باز کن میخانه‌ی چشمی که بستی را/ ز رندی مثل من، پنهان نباید کرد مستی را/ نمی‌آید به چشمم هیچ‌کس غیر از تو این یعنی/ به لطف عشق تمرین می‌کنم یکتاپرستی را/ شُکوه آبشاران با غرور کوهساران گفت:/ فرو افتادن "ما" آبرو بخشید پستی را/ در این بازار بی‌رونق، من آن ساعت شدم محتاج/ که با "ثروت" عوض کردم غنای "تنگدستی" را/ به تن تبعید شد روحِ عدم‌پیمای من ای عمر!/ بگو بر شانه باید بُرد تا کی بار هستی را؟

* دردم این است که اینقدر مشوّق داری/ از نگاه همه زیبایی و منطق داری/ هیچ کس نیست خلاف تو شناور باشد/ مثل دریاچه فقط موج موافق داری/ چشم های تو مرا سخت به هم می ریزد/ زیر موهات دوتا آینه ی دق داری/ خنده ات سبز، لبت سرخ، نگاهت آبی/ بی سبب نیست اگر اینهمه عاشق داری/ شعر اگر وصف نگاه تو نباشد امروز/ بی نتیجه ست به هر سبک به هر مقداری/ خواستم با دو سه تا شعر "فروغ" م بشوی/ غافل از اینکه تو یک شهر "مصدّق" داری/"محمّد مبارکی"

* جان خوش ست امّا نمی خواهم که جان گویم تو را/ خواهم از جان خوشتری باشد که آن گویم تو را/ من چه گویم کآنچنان باشد که حدّ حُسن توست؟/هم تو خود فرما که چونی تا چنان گویم تو را/ بس که می خواهم که باشم با تو در گفت و شنود/ یک سخن گر بشنوم، صد داستان گویم تو را/ تا رقیبان را نبینم خوشدل از غم های خویش/ از تو بینم جور و با خود مهربان گویم تو را/"هلالی جغتایی"

* از میان تمام چیزهایی که دیده ام تنها تویی که دلم می خواهد به دیدنش ادامه دهم/ از میان تمامی چیزهایی که لمس کرده ام تنها تن توست که دلم می خواهد به لمس کردنش ادامه دهم/من لبخند نارنجی رنگت را دوست دارم/ من با دیدن تو که به خواب رفته ای از خود بیخود می شوم/چه باید بکنم ای عشق؟/ نمیدانم دیگران چگونه عشق می ورزیدند/ من با تماشای تو با عشق ورزیدن به تو زنده ام/ عاشق بودن در ذات من است/"پابلو نرودا"

* یک نکته فقط داشت قضایای زلیخا/ عاشق شدن ارزنده ترین لکّه ی ننگ است/"امیر عطاءاللّهی"

* ای دوست به دوستی قرینیم تو را/ هرجا که قدم نهی زمینیم تو را/ در مذهب عاشقی روا کِی باشد/ عالم تو ببینیم و نه بینیم تو را/"مولانا"

* من حساب کردم دیدم اگر یک روباه استخدام کنیم برود و بگردد و برایمان مرغ پیدا کند حق الزحمه ی روباه را هم جداگانه بپردازیم خانه پُرش مرغ برایمان میفتد به عبارتی کیلویی 28 هزار تومان. لعنتی ها چطوری حساب می کنید که کیلویی 35 هزار تومان در می آید؟ 

* من جور دیگری بلد نیستم عکس بگیرم ظاهر و باطن همین است که می بینید همیشه هم عکس را موقع برگشت به خانه می گیرم خسته و کوفته و درب و داغون...

* همین..