"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"شب ها گذرد که دیده نتوانم بست/ مَردم همه از خواب و من از فکر تو مست "


بَعدَ مُنتَصفِ اللیلِ
کُلُّ شیءٍ یُصبِحُ هادِیءً
إلّا قَلبی...

**********************

بعد از نیمه های شب
همه چیز آرام می گیرد
به جز قلبم...

"الشمری ترجمه ی خودم"


 * عنوان پست از سعدی:  شب ها گذرد که دیده نتوانم بست/ مردم همه از خواب و من از فکر تو مست/ باشد که به دست خویش خونم ریزی/ تا جان بدهم دامن مقصود به دست...

* حلّاج دلتنگ یار بود. به خانه ی یار رسید قدش به پنجره نرسید. سر خویش برید و زیر پا نهاد و قدش برسید معشوق تماشا کرد/"تذکرة الاولیاء عطار نیشابوری"

* سحرم روی چو ماهت، شب من زلف سیاهت/ به خدا بی رخ و زلفت نه بخسبم نه بخیزم/"مولانا"

* همین...