"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

" نقطه ی امن جهان/ شیبِ کمِ شانه ی توست"


لایَستَقیمُ العالَمُ 

إلّا بِرأسٍ مائلٍ علی کَتِفِ مَن نُحِبُّ

*********************

جهان استوار نمی ماند

مگر با سری خم شده بر روی شانه های کسی که دوستش  می داریم

"سوزان علیوان ترجمه ی خودم"



* عنوان پست از میثم بشیری

* من از تمام جهانی که غرق اندوه است/ به شانه های تو تکیه زدم که چون کوه است/"مهتا پناه"

* بدهم تکیه به تو شانه شدن را بلدی؟/ گرمی ثانیه ای خانه شدن را بلدی؟/ تو که ویرانه کننده است غمت می دانم/ خوردن غصّه و ویرانه شدن را بلدی؟/ آنقدر سوخته قلبم که قلم می سوزد/ شمع گریان شده، پروانه شدن را بلدی؟/ مرغ عشقی شده دل میل پریدن دارد/ بال و پر در قدمت لانه شدن را بلدی/ می نویسم من عاشق فقط از قصّه ی تو/ در غزل های من افسانه شدن را بلدی؟/ اشک شب های سحر سوخته ام پیشکِش ات/ تلخی گریه ی مردانه شدن را بلدی؟/ هر کسی دیده مرا شاعر "مجنون" خوانده/ تو بگو "لیلی" "دیوانه" شدن را بلدی؟ / این همه ناز کشیدم بشوم معتکفت/ بدهم تکیه به تو شانه شدن را بلدی؟/"علی نیاکوئی لنگرودی"

* پیدا بکن یک آدم آدم‌ تری را/ و شانه‌ های محکم و محکم‌ تری را/ آقای خوبی که دلش سنگی نباشد/ معشوق‌ های دوستت دارم‌ تری را/ من را رها کن، هرچه ‌می‌ خواهی تو داری/ از دست خواهی داد چیز کمتری را/ با گیسوانت باد بازی کرد و رقصید/ و زد رقم آینده‌ ی درهم‌ تری را/ تو آخر این داستان باید بخندی/ پس امتحان کن عاشق بی‌ غم‌ تری را/ من می‌ روم آرام آرام از همه‌ چیز/ هرروز می‌ بینی من مبهم‌ تری را/ من را ببخش، از این خداحافظ٬ خداحا .../ پیدا نکردم واژه‌ ی مرهم‌ تری را/"سیدمهدی موسوی"

* اعتقاد راسخ دارم که عشق، تکیه گاه جهان است. زندگی فقط آنجاست که عشق است و زندگی بی عشق مرگ است/"گاندی"

* چندی ست دلم به کوچه ی عقل زده ست/ دیوانه چه داند که چه خوب و چه بد است؟/ عشقِ تو به غیر درد سر نیست ولی/ قربانِ سری که درد کردن بلد است/"جلیل صفربیگی"

* موج رقص انگیز پیراهن چو لغزد بر تنش/ جان به رقص آید مرا از لغزش پیراهنش/"هوشنگ ابتهاج"

* تا حریمِ گرم آغوش تو تن پوشِ من است/ بیخودی دلواپسِ سوزِ زمستان نیستم/"هخا هاشمی"

* شالت تمام شد، بافتم/ نمی دانم چند گره دارد/ امّا هر بار که باد بوزد چندین هزار بوسه دور گردنت خواهد پیچید/"منیره حسینی"

* حتی ممکن است این شالگردن خوب از آب درنیاید/ و تو را گرم نکند/ اما هر رجی که ناشیانه می بافم/ قلب مرا گرم می کند/ و زندگی مان را/ من این صحنه را از بچگی دوست داشته ام/ زنی که در پاییز برای مردی در زمستان شالگردن می بافد/ "رؤیا شاه حسین زاده"

* تمام زنان دنیا/ برای مردی که دوست دارند/ شالگردن می بافند/ جز من/ که نشسته ام اینجا/ و برای تو شعر می بافم/"نسترن وثوقی"

* زینسان که رقص می کنم از شادی خیال/ در نعمت وصال گر اُفتم چه ها کنم؟/ "طالب آملی"

* بسی گفتند: دل از عشق او برگیر!/ که نیرنگ است و افسون است و جادوست/ ولی ما دل به او بستیم و دیدیم/ که او زهر است امّا نوشداروست!/"فریدون مشیری"

* دل دادم و بد کردم یک درد به صد کردم/ وین جرم چو خود کردم با خود چه توانم کرد/"عطّار نیشابوری"

* من با نگاه کردن به تو/ با عشق ورزیدن به تو زنده ام/"پابلو نرودا"

* اگر غفلت نهان در سنگ خارا می کند ما را/ جوانمرد است درد عشق، پیدا می کند ما را/ "صائب تبریزی"

* عقل پرسید که دشوارتر از کُشتن چیست؟/ عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است/"فروغی بسطامی"

* نازنینم نیک می دانم که عشق برای تو توی زیبای بی نقص نه آب می شود نه نان/ امّا برای من، منِ شیدای مجنون هم خون می شود هم جان/ "نزار قبّانی دوست داشتنی من"

* وجود عشق برای آن نیست تا ما را خوشحال کند. من اعتقاد دارم عشق وجود دارد تا به ما نشان دهد چقدر می توانیم تحمّل کنیم/"هرمان هسّه"

*  و آبان/ اردیبهشتی ست روی گل های پیراهنت/"حمیدرضا عبداللّهی"

* از رویای مهر به غربت آبان کوچ کرده ام/ بی آنکه بالی به سویت گشوده باشم/بی آنکه در هوایت پر زده باشم/" نسترن وثوقی"

* پاسبان حرمِ دل شده ام شب همه شب/ تا در این پرده جز اندیشه ی او نگذارم/ دیده ی بخت به افسانه ی او شد در خواب/ کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم/"حافظ"

* عشقت یک ساعت به ساعات شبانه روز اضافه کرد/ساعت بیست و پنج!/ عشقت یک روز به روزهای هفته افزود/ هشت شنبه!/ عشقت یک ماه به ماه‌های سال اضافه کرد/ ماه سیزدهم!/ عشقت یک فصل/ به فصول سال افزود/فصلِ پنجم ../ بدین‌سان عشقت/ به من روزگاری بخشیده است/ که یک ساعت و یک روز و یک ماه و یک فصل از زندگی تمام عُشّاق جهان اضافه‌تر دارد.../"شیرکو بیکس"

* من همچنین ام که کفِ دست! اگر کسی خوی مرا بداند، بیاساید... ظاهراً و باطناً/"شمس تبریزی"

* آنِ مایی همچو ما دلشاد باش/ در گلستان همچو سرو آزاد باش/"مولانا"

* دلم می خواهد همین الان سوار ماشین شوم بروم به جایی که غم نباشد وسطای راه آهنگ رضا صادقی هم پخش شود دقیقا آنجا که می گوید:" یه چیزی میشه دیگه... غصّه هاتو بس کن/ یه چیزی میشه دیگه... حالتو عوض کن/یه چیزی میشه دیگه/ به این روی سکّه چشامونو ببندیم/ یه روزی میرسه که به این روزا می خندیم/ یه چیزی میشه دیگه/ بجنگ واسه لبخندی که این روزا کمه/ دلتو میشکونن تو ریشه ت محکمه/ ما با همیم/" یه چیزی میشه دیگه :-)

* قبلا هم از این عکس استفاه کرده بودم شاید باز هم مناسبت داشته باشد استفاده کنم اصلا وبلاگ خودم است دوست دارم پنجاه بار دیگر هم استفاده کنم از آن عکس هاست که حسابی حال مرا خوب می کند چشمان دخترک داخل عکس را دوست دارم. شادمانی اش از فتح این شانه ها را دوست دارم... :-)