"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"گر در یمنی چو با منی پیش منی/ گر پیش منی چو بی منی در یمنی/ من با تو چنانم ای نگار یمنی/ خود در غلطم که من توام یا تو منی"


لا تسألَنَّ أحداً عن وُدِّهِ إیّاک

ولکن اُنظُر ما فی نفسِک لهُ

فَإنَّ فی نفسِه مثلَ ذلک

فَإنَّ الارواحَ جُنودٌ مُجَنَّدَةٌ

******************************

از کسی درباره ی دوست داشتنش نسبت به خودت نپرس

بلکه به حسّ خودت نسبت به او نگاه کن

که همانا در او هم همان حس نسبت به تو وجود دارد

چون جان ها همانند سربازان گردآمده هستند

"عبداللّه بن مسعود ترجمه ی خودم"



* عنوان پست از ابوسعید ابوالخیر

* مولانا هم در جواب ابوسعید ابوالخیر سروده: نی من منم و نی تو توئی نی تو منی/ هم من منم و هم تو توئی و هم تو منی/ من با تو چنانم ای نگار خُتَنی/ کاندر غلطم که من توام یا تو منی...

* نزار قبّانی دوست داشتنی من هم در این مضمون می گوید: عشق این است/ که مردم ما را با هم اشتباه بگیرند!/ وقتی تلفن با تو کار دارد، من پاسخ بگویم!/ و اگر دوستان به شام دعوتم کنند، تو بروی!/ وقتی هم شعر عاشقانه ای از من بخوانند، تو را سپاس بگویند!

* خلاصه اینکه:  چنان تنیده در منی که چون منی و با منی/"سپیده متولّی"  :-)

* خسته ام  فعلا فقط همین...