"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"من نمی دانم چه باید کرد امّا دوستان/ هر چه افزون شد مصیبت، دوستی افزون کنید"

یا أصدقاء!

لَشَدَّ ما أخشى نهایةَ الطریقِ

وَ شَدَّ ما أخشى «تَحیَّةَ المَساءِ» «إلى اللّقاء»

ألیمةٌ «إلى اللّقاءِ» وَ «أصبِحوا بِخَیرِ!»

وَ َکلُّ ألفاظِ الوِداعِ مُرَّةٌ

وَ المَوتُ مُرَّةٌ

وَ کُلُّ شَیءٍ یَسرُقُ الإنسانَ مِن إنسانٍ!...

*****************************************

ای دوستان!

من از پایان راه به‌ شدت می‌ ترسم

و از «شب به‌ خیر» و «به امید دیدار»

«به امید دیدار» و «شب به‌ خیر» دردناک اند

همه ی واژه‌های خداحافظی تلخ اند

مرگ هم تلخ است

و هر آنچه که انسانی را از انسانی بدزدد...

"عبدالمعطی حجازی ترجمه ی خودم"



* عنوان پست از سمانه کهرباییان

* ز تندباد حوادث نمی توان دیدن/ در این چمن که گلی بوده ست یا سمنی/ از این سموم که بر طرفِ بوستان بگذشت/ عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی/مزاجِ دَهر تَبَه شد در این بلا حافظ/کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی؟/ "حافظ"

* تو امّا وارد رگ هایم شدی و همه چیز تمام شد/ خیلی سخت است بخواهم از تو شفا یابم/"غسان کنفانی"

* امروز در رگ هایم خون تو جاری ست/ جریانی لطیف ساده و ابدی../ "پابلو نرودا"

* ذکر تو از زبان من، فکر تو از خیال من/ چون برود که رفته ای در رگ و در مفاصلم/ "سعدی"

* اندر دل من درون و بیرون همه اوست/ اندر رگ من جان و تن و خون همه اوست/""مولانا"

علّت بوسیدن اجبار, می دانی که چیست!/ تو موافق نیستی، این کار می دانی که چیست!؟/ این جنون هر وقت می بینم تو را سر می زند/ بوسه می خواهد دلم، اصرار می دانی که چیست!؟/ مثل داروهای کم پیدا، نبودت فاجعه ست/ من پر از درد توام، بیمار می دانی که چیست!؟/ دست هایم را بگیر و چشم هایم را ببین/ لااقل یک مرتبه، یک بار می دانی که چیست!؟/ بی جوابی، پاسخ دردآور چشمان توست/ از سکوتت خسته ام، بیزار می دانی که چیست!؟/ من فقط بوسیدمت اینقدر نفرینم نکن/ منطقی رفتار کن، رفتار می دانی که چیست!؟/ آمِرانه، ظالمانه، جاهلانه، هرچه هست/ دوستت دارم تو را، بسیار می دانی که چیست!؟/ "مجتبی سپید"

بار سنگین، ماه پنهان، اسب لاغر نابلد/ ره خطا بود و علامت گنگ و رهبر نابلد/ ما توکّل کرده بودیم این ولی کافی نبود/ نیل، تر بود و عصا خشک و پیمبر نابلد/ از چه می خواهی بدانی؟ هیچ یک از ما نماند/ دشمن از هر سو نمایان ما و لشکر نابلد/ از سرم پرسی؟ جز این در خاطرم چیزی نماند/ تیغ چرخان بود و گردن نازک و سر نابلد/ مُشت هامان را گره کردیم اما ای دریغ/ مُشتی از ما سست پیمان مُشت دیگر نابلد!/ گاه غافل سر بریدیم از برادرهای خویش/ دید اندک بود و شب تاریک و خنجر نابلد/ نامه ها بستیم بر پاشان دریغ از یک جواب/ باز و شاهین تیزچنگال و کبوتر نابلد/ کشتی ما واژگون شد تا نخستین موج دید/ ناخدای ما دروغین بود و لنگر نابلد/ "حسین جنّتی"

* زندگی می گذرد و هر کس سهمی از عمر دارد/ تا آنجا که از دست بر آید باید چنان زندگی کرد که تلخ نباشد و برای دیگران هم تلخی نیاورد/که زندگی همه اش شوخی است/"احمد محمود"

* بیا بنشین بر  روبه رویی ترین صندلی/ بگذار کافه چی بداند دختری که با خودش حرف می زند/ دیوانه نیست/"سیما قربانی"

* عشق/ امری کاملا باطنی و ذاتی و مربوط به نفس خود ماست/ و ما موجوداتی را که حقیقی باشند، دوست نداریم/ بلکه موجوداتی را دوست داریم که خود، آنها را  آفریده ایم/"مارسل پروست"

* دین: خوشگلی زن ها با دیوونگی شون ارتباط مستقیم داره! هرچقدر خوشگل ترن دیوونه ترن! سیندی: توهین قشنگی بود خوشم اومد.../ "دیالوگ فیلم Blue valentine"

* عشق دنیای مرا سوزاند، اما پیشکش/ داد از این دارم که دینم سوخت، دنیا پیشکش/ ای که می‌ گویی طبیب قلب‌ های عاشقی!/ کاش دردم را نیفزایی، مداوا پیشکش/ دشمنانت در پی صلح اند اما چشم تو/ دوستان را هم فدا کرده‌ ست، آنها پیشکش/ بس‌ که زیبایی اگر یوسف تو را می‌ دید نیز/ چنگ بر پیراهنت می‌ زد، زلیخا پیشکش/ ماهیِ تنهای تنگم، کاش دست سرنوشت/ برکه‌ ای کوچک به من می‌ داد، دریا پیشکش !/ "سجاد سامانی"

* پادشاهی را گفتند: شخصی در روستا شباهت زیادی به شما دارد، دستور داد که او را حاضر کنند. او را آوردند شاه با تمسخر از او پرسید: با این شباهت زیاد آیا مادرت در کاخ پدرم کنیز بوده؟ گفت: خیر امّا پدرم باغبان کاخ مادرتان  بوده../"عبید زاکانی"   :-)

* وقتی نتیجه ی انتخابات اعلام شد یعنی رأی بالاترین مرجع اعلام شده است/"ویکتور هوگو"

* چون موسی به وعده گاه آمد عرض کرد: پروردگارا "أرِنی" معشوق فرمود: "لن تَرانی"( أرِنی: یعنی خودت را به من نشان بده- لن تَرانی یعنی هرگز مرا نخواهی دید) حالا تفاوت دیدگاه شاعران را نسبت به این ماجرا ببینید:

+ سعدی با دیدگاهی عاقلانه به ماجرا نگاه کرده و گفته: چو رسی به کوهِ سینا "أرنی" مگو و بگذر/ که نیرزد این تمنا به جوابِ "لن ترانی"

+ حافظ هم طبق معمول عاشقانه دیده این قضیه را و گفته: چو رسی به طورِ سینا "أرنی" بگو و بگذر/ تو صدای دوست بشنو نه جوابِ "لن ترانی"

+ و اما مولانا هم که به قضیه عارفانه نگاه کرده و گفته:"أرنی" کسی بگوید که تو را ندیده باشد/ تو که با منی همیشه چه "تری" چه " لن ترانی"

* من سر به تنم زیاد بود از اوّل/ شالوده ام از تضاد بود از اوّل/ ابعاد مرا عشق به هم ریخته بود/ روحم به تنم گشاد بود از اوّل/"جلیل صفربیگی"

* همینجا لازم دانستم که هفتم اسفند_ روز وکیل _ را به همه ی وکلای کشورم مخصوصا به همسرم تبریک بگویم و البته کاش می شد به پدر همسرم _ که همیشه به من می گفت تو دختر بی پروای منی _ هم تبریک بگویم امّا متاسفانه دیگر در میان ما نیست و خاطرنشان شوم که من به عنوان کسی که دارد با یک وکیل زندگی می کند، خیلی خوب می دانم که چه کار پرمسؤولیت و پراسترسی دارند ... آرزو دارم همیشه برقرار باشند و  جانب حق را نگه دارند و دادخواه و مدافع حقوق مظلومانی باشند که حقی از ایشان ضایع شده است...

* از ویروس کرونا که بگذریم جالب است بدانید قرار گرفتن ایران در لیست سیاه FATF  در زمان ریاست چین اتفاق افتاد و این کشور هیچ تلاشی برای جلوگیری از آن نکرد. اینجاست که شعر نظامی بیشتر معنا می گیرد: زِ چینی به جز چینِ ابرو مخواه/ ندارند پیمانِ مَردم نگاه/ سخن راست گفتند پیشینیان/ که عهد و وفا نیست در چینیان...

* یک چیز دیگری که لازم دانستم اینجا توضیح دهم این است که لطفا بوتیمار نباشید. بوتیمار در افسانه های ایرانی پرنده ای است که بر لب دریا می نشیند و از آب آن نمی نوشد مبادا که کم شود. بوتیمار مدام غصه ی کم شدن آب را می خورد و به همین دلیل نام دیگرش را غم خورک نهاده اند. این روزها همه ی مردم عصبی اند، همه نگران و مضطرب اند و توی صورت هم چنگ می اندازند و مدام غصه ی این را می خورند که آب دریا کم می شود. جوکر در یک قسمت از دیالوگ فیلم می گفت: وقتی یک وضعیت بحرانی پیش بیاید، همین مردم به ظاهر متمدن حاضر می شوند حتی همدیگر را بخورند. با همه ی این اوصاف من به شما می گویم خودتان را کمتر آزار بدهید، کتاب بخوانید، در همان خانه کمی ورزش کنید، اگر ضرورتی ندارد از خانه بیرون نروید، اگر بیرون می روید فاصله تان را با افراد حفظ کنید، یک چای دم کنید، یک کتاب تازه را برای خواندن انتخاب کنید، یک فیلم خوب ببینید، چند ساعتی در روز از اینستاگرام و خبرهای راست و دروغش _که اغلب برای جذب فالوور به بزرگنمایی حوادث می پردازند _ فاصله بگیرید. نظافت شخصی تان را رعایت کنید، مدام دستتان را با آب و صابون بشویید، نیاز به هیچ محلول ضدعفونی کننده ی دیگری نیست. صابون بافت های چربی ویروس را از بین می برد، آب فراوان بنوشید. انقدر خودتان را اذیت نکنید، از زندگی لذت ببرید، از آنچه مانده از زندگی تان از همین ته مانده هایش حتی اگر چند ساعت باشد، با بدترین شرایط. زندگی تنها چیزی است که ما دست به نقد داریم، بقیه نسیه است. لطفا بوتیمار نباشید...( امیدوارم دفعه ی بعد از قرنطینه برایتان پست نگذارم آخر همه ی آنهایی که دلداری دادند و گفتند جای نگرانی نیست کمتر از 48 ساعت بعد از قرنطینه با مردم سخن گفتند)  :-)

* خود را شکفته دار به هر حالتی که هست/ خونی که می خوری به دلِ روزگار کن/"صائب تبریزی"

* من شیفته ی خوشی های ساده ام/ آنها تنها پناهِ جان های محزون اند/"اسکار وایلد"

* دوست داشته نشدن تنها یک بداقبالی محسوب می شود/ امّا دوست نداشتن، بدبختی است/ امروز همه ی ما از این بدبختی در حال جان دادنیم/ خون و نفرت، قلب را می خشکاند/"آلبر کامو"

* یک آیه از آیات قرآن را نمی فهمد/ آنکس که درد یک مسلمان را نمی فهمد/"مهدی صحّتی"

* هستی اثری زِ نرگسِ مستِ تو بود/ آبِ رُخِ نیستی هم از هستِ تو بود/ گفتم که مگر دستِ کسی در تو رسد/ چون به دیدم که خود همه دستِ تو بود/"مولانا"

* رُخ قبله ام کجا شد که نماز من قضا شد/ ز قضا رسد هماره به من و تو امتحانی/"مولانا"

* کامنت های شما را تا جایی که آدرس ایمیل و وبلاگتان را درست نوشتید، پاسخ دادم. شرمنده ی محبتتان هستم. خیلی ممنونم از اینهمه لطف شما به این صفحه. امّا آنهایی که جوابی نگرفتند، باید بگویم یا آدرسشان اشتباه بوده یا پیامی بوده که در خور پاسخ نبوده. همه ی آنهایی که اینجا را دنبال می کنند، یک غم مشترک دارند و یک دغدغه ی مشترک، دغدغه ی شان ادبیات است امّا آنهایی که دغدغه های دیگری دارند، می توانند به کسان دیگر و به شبکه های اجتماعی دیگر مراجعه کنند... نه اینجا جای این کارهاست و نه من آن آدم هستم. . کمی بزرگ شوید...

* اگر جایی غلط تایپی دیدید، بدانید سر فرصت که دوباره به بازخوانی آنچه نوشتم پرداختم، غلط ها را اصلاح می کنم. معمولا چون همیشه ضیق وقت دارم، سریع تایپ می کنم و در این بین اشتباهات تایپی هم رخ می دهد..