"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

" تو از زمان تولد درون من بودی/ وگرنه عشق که اینقدر اتفاقی نیست "


وَشَمَتْکَ أُمّی على ذَاکِرتی

قَبلَ أنْ اولَدَ 

وَ تنَّبأتْ بأنْ تکونَ لی..

فَاسْتَعْجَلتُ الوِلادَةَ...

******************************

پیش از آنکه زاده شوم

مادرم نامت را بر حافظه ام حک کرد

و به من خبر داد

که تو مال منی

پس دلم خواست که زودتر به دنیا بیایم!

"سعاد الصباح ترجمه ی خودم"



* عنوان پست از فرامرز عرب عامری

* بگو دوباره به این جهان باز خواهیم گشت/ و مرا/ حتی اگر درخت گیلاسی آفریده شده باشم/ خواهی شناخت/"رویا شاه حسین زاده"

* مردی کنار پنجره تنها نشسته است/ مردی که بخش اعظم قلبش شکسته است/ مردی که روح زخمی او درد می کند/ مردی که تار و پود وی از هم گسسته است/ چیزی درون سینه ی او می خورَد تَرَک/ سنگی میان تُنگِ بلورش نشسته است/ مردم در انتظار نوای نی اند و مرد/ حتی نفس نمی کشد از بس که خسته است/ با احتیاط می کند از زندگی عبور/ مردی که مرگ بر سر او شرط بسته است/ پیچید بوی دوست در آن سوی پنجره/ نفرین به هرچه پنجره وقتی که بسته است/"احسان پرسا"

این را بخوانید:

أجلِسُ أمامَ النّافِذَةِ أخیطُ شارِعاً بِشارِعٍ و أقولُ: مَتی أصِلُک؟/ مقابل پنجره می نشینم خیابان ها را به هم وصله می کنم و با خود می گویم: کی به تو می رسم؟/ "عدنان صائغ ترجمه ی خودم"

* پیرو شعر بالا این را هم بخوانید: وعده ی وصلِ تو می پرورم اندر سرِ خویش/ می گذارم به سر خویش کلاهی گاهی/"محمد سهرابی"

این را هم بخوانید:

أعِدُکِ بأنّکِ سَتَبحَثینَ عَنّی فی کُلِّ الّذینَ سَتُقابلیهِم مِن بَعدی/ به تو قول می دهم که به دنبالم  خواهی گشت در تمام کسانی که بعد از من با آنها روبه رو خواهی شد/ "دیوارنوشته ی عربی ترجمه ی خودم"

* پیرو دیوارنوشته ی بالا این را هم بخوانید: دنبال من می گردی و دیگر، دیگر مرا پیدا نخواهی کرد/ از خاطرات مشترک حتی گم می شود نام و نشان من/"مهدی فرجی"

* یک شب نزدی سری به تنهایی هام/ تا باز شود دری به تنهایی هام/ هر روز اضافه می شود با هر شعر/ تنهایی دیگری به تنهایی هام/"جلیل صفربیگی"

* تنهایی/ از من هم تنهاتر است/ دستش را می گیرم/ با خودم می برم کوهی بیابانی/ رهایش می کنم/ بر می گردم خانه/ در می زنم/ باز تنهایی/ خودش در را به رویم باز می کند/"نسترن وثوقی"

* بی حوصله پر بهانه بر می گردد/ شب ها که به آشیانه بر می گردد/ تنهاتر و زخم خورده تر از هر روز/ تنهایی من به خانه بر می گردد/"جلیل صفربیگی"

* تختِ یک نفره/ پتوی یک نفره/ میز و تنها یک صندلی.../ اینها لوازم خانگی نیستند/ لوازم تنهایی اند/"مهدی اشرفی"

* تنهایی چه از نظر منطقی/ چه از نظر تجربی/ ربطی به تنها بودن ندارد/ آنچه درباره ی تنهایی مهم است/ شمار افرادی نیست که دور و بر آدم هستند/ بلکه احساسی است که آدم از رابطه اش با دیگران دارد/ ""لارس آسوندسن"

* گاهی اوقات زندگی حس طنز بی رحمانه ای دارد/ آن چیزی که همیشه به دنبالش بوده ای را در بدترین زمان ممکن به تو می دهد/ "لیزا کلیپاس"

* چندی پیش یادداشتی از انیشتین درباره ی خوشبختی 1/3 میلیون دلار فروخته شد! او در این یادداشت نوشته است: یک زندگی آرام و ساده، شادمانه تر از موفقیتی است که با تلاطم های زیاد به دست می آید. این یادداشت را انیشتین برای پستچی نوشت و گفت: روزی بیشتر از یک انعام ساده ارزش پیدا می کند... 

* لرز لرزان می شوند از دیدنت دیوارها/ بعد از آن تلّی به جا می ماند از آوارها/ حرف رسم قرصِ ماهِ صورتت تا می شود/ اشتباهی می روند از هولشان پرگارها/ از تو می گفتند حتی طبق تحقیقات من/ مردمان ابتدایی هم درون غارها/ از همان دوران به امید غذایی ناب تر/ لقمه ای پایین نرفت از حلق آدم خوارها/ گوشه ای کز کرده اند و لب به دندان می گزند/ چشم تو افزوده بر جمعیت بیکارها/ علت ناامنی خاورمیانه چشم توست/ این نگاه سرکشت، این جفتِ آتشبارها/ نقض قانون اساسی می کنی با هر قدم/ زیر پایت له شده مجموعه ی هنجارها/ من حسودی می کنم لطفا به خواب کس نرو/ چشمتان درویش باشد خواهشا بیدارها/ تا نبینم در کنارت می نشیند هر کسی/ نیمکت دیگر نسازید اصلاً ای نجّارها/"سونیا نوری"

گفته بودی همیشه خواهی ماند/ سنگ بارید شیشه خواهی ماند/ گفته بودی تَرَک نخواهی خورد/ دین و دل از کسی نخواهی برد/ گفته بودی عروسِ فردایی/ با جهانم کنار می‌آیی/ گفته بودی دچار باید بود/ مردِ این روزگار باید بود/ گفته بودی، ولی نشد انگار/ دست از این کودکانه‌ها بردار/ گفته بودم نفاق می‌افتد/ اتفاق، اتفاق می‌افتد/ گفته بودم شکست خواهم خورد/ از تو هم ضربِ شَست خواهم خورد/ گفته بودم در اوجِ ویرانی/ از من و خانه رو بگردانی/ هر چه بود و نبود خواهد مُرد/ مردِ این قصه زود خواهد مُرد/"علیرضا آذر"

* و این همه زیبایی و غم تقصیر تو نیست/ به مادرت پاییز رفته ای/"حمید جدیدی"

* با ترس و لرز حرف دلم را زدم به تو/ من دال و واو و سین و ت دارم تو را بفهم/ "سید مهدی وزیری"

* با لشکرت چه حاجت رفتن به جنگ دشمن/ تو خود به چشم و ابرو بر هم زنی سپاهی/ "سعدی"

* و کسی که تو را دیده/ پاییزهای سختی خواهد داشت/"لیلا کردبچه"

* شانه ی یک مرد باشد تو نباشی چاره چیست؟/ روی دوشش درد باشد تو نباشی چاره چیست؟/ یک خیابان، چتر، باران، عصر یک پاییز سرد/ برگ ها هم زرد باشد تو نباشی چاره چیست؟/ "مجید ترکابادی"

* شاخ خشکیم به ما سردی عالم چه کند؟/ پیش ما برگ و بری نیست که سرما ببرد/"وحشی بافقی"

* برگ ریزونای پاییز کی چشم به رات نشسته؟/ " امیر فرخ تجلی/ با صدای ابی جان"

* قسم خوردم به چشمانت فراموشت کنم اما/ چرا باران که می گیرد فقط یاد تو می بارد؟/"پروانه حسینی"

* باران که می زند به پنجره/ جای خالی ات بزرگتر می شود/"نزار قبانی"

* همین...