"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی/ ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی"


آسانتر نگاهم کن 

من تا عشق، بیشتر نخوانده ام

"نزار قبانی"


* عنوان پست از سعدی

* سیزده  را  همه  عالم  به  در  امروز  از  شهر/  من  خود  آن  سیزدهم  کز  همه  عالم  به  درم/"شهریار

* سبزه ها را گره زدم به غمت/ غم از صبر، بیشتر شده ام/ سال تحویل زندگیت به هیچ/ سیزده های در به در شده ام/ سفره ای از سکوت می چینم/ خسته از انتظار و دوری ها/ سال هایی که آتشم زده اند/ وسط چارشنبه سوری ها/ بچه بودم... و غیر عیدی و عشق/ بچه ها از جهان چه داشته اند؟/ در گوشم فرشته ها گفتند/ لای قرآن «تو» را گذاشته اند/ خواستی مثل ابرها باشی/ خواستم مثل رود برگردی/ سیزده روز تا تو برگشتم/ سیزده روز گریه ام کردی/ ماه من بود و عشق دیوانه/ تا که یکدفعه آفتاب آمد/ ماهی قرمزی که قلبم بود/ مُرد و آرام روی آب آمد/ پشت اشک و چراغ قرمزها/ ایستادم! دوباره مرد شدم/ سبزه ای توی جوی آب افتاد/ سبز ماندم اگرچه زرد شدم/ و إنْ یکادی که خواندم و خواندی/ وسط قصه ی درازی ها/ باختم مثل بچه ای مغرور/ توی جدی ترین بازی ها/ سبزه ها را گره زدم اما/ با کدام آرزو؟ کدام دلیل؟/ مثل من ذره ذره می میرند/ همه ی سال های بی تحویل/ "سید مهدی موسوی"

* موهایم را می بافی/ به آرزوهایم گره کور می زنی/ حالا تو بهار را تا سیزده بشمار/ من بهار را در آخرین سطر همین شعر به در می کنم/ " تکتم آقابالا زاده"

* غم که از حد بگذرد دل حس پیری می کند/ سن هر کس را غمش اندازه گیری می کند/ "شیدا صیادی پور" 

* ترک ما کردی برو هم صحبت اغیار باش/ یار ما چون نیستی با هر که خواهی یار باش/"وحشی بافقی"

* عشق می خواهم و تو مایه ی این ننگ بشو/ بهترین ترجمه ی واژه ی نیرنگ بشو/ مهربان باش کمی با دل من ای بانو/ گاهی از دور کمی نرم تر از سنگ بشو/ سومین جنگ جهانی سر چشمان شماست/ تو به من تکیه کن و مانع این جنگ بشو/ چادری سر کن و مشکی شو سیاهی خوب است/ با من و روز و شبم یکدل و یکرنگ بشو/ تو که عاشق نشدی عشق چه می فهمی چیست؟/ لااقل هفته ای یک مرتبه دلتنگ بشو/ "امیرحسین آقا طاهر"

* بدان یَل نیستم اما به شدت معتقد هستم/ که چیزی جز غم تو قامتم را خم نخواهد کرد/ "جواد منفرد"

* آنگونه تو را در انتظارم که اگر/ این چشم بخوابد آن یکی بیدار است/"ایرج زبردست"

* آن روز که در محشر مردم همه گرد آیند/ ما با تو در آن غوغا دزدیده نظر بازیم/ "عبید زاکانی"

* رامبد این دل کجای آدمه ؟ مثلا گردن آدم دیدی یه موقع می گیره؟ یه دیکلوفناکی یه پیروکسیکامی یه چیزی می مالی بعد ول می کنه یا مثلا سرت تیر می کشه مثلا ژلوفن می دونم نباید بخوری ولی مثلا حواست نیست و یکی می خوری آروم می شه ول می کنه این دل کجاست که بعضی وقتا یه جوری می گیره که نه ژلوفن نه پیروکسیکام نه نوافن نه رانیتیدین نمی تونه خوبش کنه؟.../ "خندوانه "

* چند بار بهتان گفتم اشتباه اساسی شما، کم بها دادن به اهمیت چشم است زبان آدمی شاید بتواند حقیقت را کتمان کند ولی چشم ها هرگز/ "میخائیل بولگاکف"

* رناتو: زمان گذشت و من عاشق زن های بسیاری شدم هنگامی که مرا در آغوش می گرفتند می پرسیدند آیا فراموششان خواهم کرد؟ و من می گفتم نه فراموشت نخواهم کرد. اما تنها کسی که هیچگاه فراموشش نخواهم کرد کسی است که هرگز نپرسید/ "بخشی از دیالوگ فیلم مالنا"

* زندگی اما اینگونه می گذرد انسان تصور می کند در نمایشنامه ای معین نقش خود را ایفا می کند و هیچ ظن نمی برد که در این اثنا بی آنکه به او خبر بدهند صحنه را تغییر داده اند و او نادانسته خود را وسط اجرایی متفاوت می یابد/ " عشق های خنده دار میلان کوندرا" 

* زندگی چیزی است که برایت اتفاق می افتد وقتی که داری برای چیز دیگری برنامه ریزی می کنی/" سام شپرد"

* جان و روانِ من تویی، فاتحه خوانِ من تویی/ فاتحه شو تو یک سری تا که به دل بخوانمت!/" مولوی"

* دغدغه ی یک جهان اولی این است که به جای کیسه های پلاستیکی از کیسه های بازیافتی استفاده شود ولی اینجا در جهان سوم دغدغه ی تمام دوست داران طبیعت  این است که در روز طبیعت زباله در طبیعت ریخته نشود رفته رفته این روز دارد از روز طبیعت تبدیل می شود به روز حمله به طبیعت. حالا خودتان ببینید جهان چندمی هستید؟