"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

" نوشتی سال خوبی را برایت آرزو دارم/ چه می دانی از این بغضی که بی تو در گلو دارم"


اُریدکَ دائماً بِقُربی

إن وَقَعَ حُزنُ الارضِ علی کَتِفی

أمیلُ إلیک...

*************************************

می خواهم همیشه کنارم باشی

تا اگر اندوه زمین روی شانه هایم افتاد

به سمت تو کج شوم...

"زهرا الحجاج"


* عنوان پست از امیر اکبرزاده

دیرگاهی است که افتاده ام  از خویش  به دور/ شاید این  عید به دیدار خودم  هم  بروم/"قیصر امین پور"

* بس که بد می گذرد زندگی اهل  جهان/ مردم از عمر چو سالی گذرد عید کنند/"صائب تبریزی" 

* هرچند عیان کردی این عشق نهانی را/ برهم زده این قصه یک نظم جهانی را/ هر نقطه از این خانه یک خاطره است از تو/ بگذار کنار امسال این خانه تکانی را/  ما را که به کم دادی/ خود را نفروش ارزان/ این گونه تکان دادی بازار گرانی را/ بوی نم گیسویت برده ست حواسم را/ مشغول تو بودم که بردند جوانی را/ می گفت که در قلبم غیر تو کسی هرگز../ هرچند که در دل داشت او عشق فلانی را.../ " صادق ابراهیم زاده"

* ماجرای شاد باد و بید را باور ندارم/ عطر موهایت نباشد عید را باور ندارم/ عید باید لا‌به‌لای جنگل موی تو باشم/ عید در آبادی تبعید را باور ندارم/ من به گرمای تو محتاجم، به خورشید حضورت/ بی حضورت گرمی خورشید را باور ندارم/ با تو می‌پنداشتم زیباترین صبح جهان را/ آه، این نوروز بی امید را باور ندارم/ من شهید بوسه های تلخ و شیرین تو هستم/ دیگری جز من تو را بوسید را باور ندارم/ " ناصر حامدی"

* من خواب دیده ام که تو آغاز می شوی/ بنیانگذار سلسله ی  ناز می شوی/ بر شاخه ی شکسته ی  این سرو بی رمق/با مرغکان پر شکسته هم آواز می شوی/ "منوچهر آتشی"

* شب از خیال وصل تو خوابم نمی برد/ چون کودکان زِ خوش دلی روز عید خویش/ "نظیری نیشابوری"

* از زلیخا آبرو را بُرد و از یعقوب، چشم/ عشق را بخشنده می دیدم ولیکن نیست نه/ "محمد عزیزی"

* کسانی که بی پروا شجاع بودند/ پیش از آنکه بتوانند ژن خود را به نسل بعدی منتقل کنند کشته شدند/ باقی افراد یعنی ترسوها و ملاحظه کارها زنده ماندند/ ما نوادگان آن هاییم/ "رولف دوبلی"

* جز یاد تو دل به هرچه بستم توبه/ بی ذکر تو هر جای نشستم توبه/ در حضرت تو توبه شکستم صدبار/ زین توبه که صد بار شکستم توبه/ "ابوسعید ابوالخیر"

* آرامش آغوش تو از چشم من انداخت/ امنیتی که بیمه های معتبر دارند/ مردی به اینکه عشقِ دَه زن بوده باشی نیست/ مردان قدرتمند تنها یک نفر دارند/ "امید صباغ نو"

* گُزیدم در میان مرگ ها اینگونه مُردن را/ تو را چون جان، فشردن در بَر، آن گه جان سپردن را/ "حسین منزوی" 

* من به اندازه ی غم های دلم پیر شدم/ از تظاهر به جوان بودن خود سیر شدم/ عقل می خواست که بعد از تو جوان باشم و شاد/ من ولی با غمِ عشق تو زمین گیر شدم/ "زهرا سلیم"

وقتی تو را از این دل تنگم خدا گرفت/ با من تمام عالم و آدم عزا گرفت/ شب های بی تو ماندن و تکرار این سؤال :/ این دلخوشی ِساده ی ما را چرا گرفت؟/ در چشم های تیره ی تو درد خانه کرد/ در چشم های روشن من غصّه پا گرفت/ هی گریه پشت گریه و هی صبر پشت صبر/ هر کس شنید قلبش از این ماجرا گرفت/ بعد از تو کار هر شب من جز دعا نبود/ هی التماس و گریه و هی نذر....تا گرفت/ حالا که آمدی چه قَدَر تلخ و خسته ای/ اصلا! خدا دوباره تو را داد ؟ یا... گرفت؟/ "بیتا امیری"

* آنقدر شعر نوشتم وَ نخواندی که قلم/ گفت اینقدر عبث قامت ما را متراش/ " مهدی خداپرست"

* پیش بیا! پیش بیا! پیشتر!/ تا که بگویم غم دل بیشتر/ دوست ترت دارم از هر چه دوست/ ای تو به من از خود من خویشتر/ دوست تر از آنکه بگویم چقدر/ بیشتر از بیشتر از بیشتر/ داغ تو را از همه داراترم/ درد تو را از همه درویشتر/ هیچ نریزد به جز از نام تو/ بر رگِ من گر بزنی نیشتر/ فوت و فن عشق به شعرم ببخش/ تا نشود قافیه اندیشتر/ "قیصر امین پور"

* با من کنار بیا/ همچون ماه/ با نیمه ی تاریکش/ "سالار مرتضوی"

* غیرت نگذارد که بگویم که مرا کشت؟/ تا خلق نفهمند که معشوقه چه نام است/ "سعدی"

* بعضی ها هر قدر که بروند بیشتر می مانند / بعضی ها هم هر قدر که بمانند بیشتر می روند/ "ازمیر آصف"

* و من گاهی/ نه صورتت/ نه چشمانت/ که دلم می خواهد صدایت را ببینم/ "جمال ثریا"

خوش آن زمان که به عشق و غزل به سر می‌شد / تمام خستگی عمرمان به در می‌شد/ خوش آن زمان که برای گلایه وقت نبود/ هزار شکوه به یک بوسه مختصر می‌شد/ چه سِحر بود که شب های هم‌کلامی ما / همین که چشم به هم می‌زدم سحر می‌شد/ نگاهمان خبر از شورش درون می‌داد/ زمانه از دل ما داشت با خبر می‌شد/ شکوفه بودی و شادابی بهاری تو / به پای رخوت پاییز من هدر می‌شد/ ادامه دادن این ماجرا صلاح نبود/ قبول کن که برای تو دردسر می‌شد/ درست لحظه ی از دست رفتن من بود / که دست‌های تو آماده ی سفر می‌شد/ دو عاشقیم ولی در دو داستان جدا/ به هم رسیدن ما خوب بود اگر می‌شد.../ "سجاد سامانی"

عشق با اینکه کمی سرخوش و سهل انگار است/ وقت یادآوری خاطره ها هوشیار است!/ گریه های سر خود، خوب به من فهماندند/ بدترین قسمت دلسوختگی، انکار است/ تا خداحافظی اش هیچ نمی دانستم/ زندگی بیشتر از مرگ مصیبت بار است/ از همان روز که او رفت، خودم فهمیدم/ زنده مانی خود مرگ است که بالاجبار است/ دست ما نیست، فقط تجربه ثابت کرده/ زندگی کردن بی عشق، ادا اطوار است/ بخت هر جا که به دست کسی انگشتر داد/ آن طرف قسمت دستان کسی سیگار است/ "علی صفری"

* داشتم دردهایم را می شمردم/ نداشتنت/ نخواستنت/ ندیدنت/ نماندنت.../ این نون اول فعل ها را کاش می شد بکنی/جمعشان کنی یکجا/ بچسبانی به فعل رفتنت/ "رضا کاظمی"

* مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر/ و مسیری که فقط با یکی از ما دو نفر.../ یکی از ما دو نفر خواب عجیبی دیده است/ ترسش این است مبادا یکی از ما دو نفر.../  قول دادیم به هم عاشق هم می‌مانیم/ به نظر می‌رسد اما یکی از ما دو نفر.../ گله‌ای نیست خدا خواست که آواره کند/ یکی از ما دو نفر را یکی از ما دو نفر/ چقدر سخت گذشت و چقدر پیر شده است/ پشت این پنجره حالا یکی از ما دو نفر/ آخرین حرف دلش نامه‌ی کوتاهی بود/ "دوستت داشتم" امضا: یکی از ما دو نفر/ "جواد محمدی فارسانی"

* جای رسم دایره گاهی مربع می کشد/ عقل را پَر داده عشقت از سرِ پرگارها/" سورنا جوکار"

* دردم به جان رسید و طبیبم پدید نیست/ داروفروشِ خسته دلان را دُکان کجاست؟/ "خواجوی کرمانی"

* شنیده ام که تو پرسیده ای نمُرده هنوز؟/ خبر گرفته ای از حال من عجب دارد!/ "محمد عزیزی"

* اگر داستان را از قبل بدانی، به یک ماشین تبدیل می شوی. آنچه باعث می شود انسان ها انسان باشند دقیقا همین است که از آینده خبر ندارند/ "لوری مور"

* گر تو را بخت، یار خواهد بود/ عشق را با تو کار خواهد بود/ "مولانا"