"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

"زنانگی های یک زن"

"پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست"

روز عشق آمد و من غرق تمنّای توام / با حضور تو دلم شاد و جهانم عشق است"

لِأنّی أُحِبُّکَ

عادَت الأَلوانُ إلی الدُّنیا

بَعدَ أَن کانَت سَوداءَ وَ  رِمادیَّةً

کَالأَفلامِ القَدیمَةِ الصّامِتَةِ المُهتَرِئَةِ

 ****************

چون من دوستت دارم

رنگ ها به دنیا برگشتند

بعد از آنکه سیاه و خاکستری بود 

مثل فیلم های قدیمیِ بی صدا و برفکی 

"غادة السمان ترجمه ی خودم"


* عنوان پست از پروانه حسینی

* تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم/ تو را به خاطر عطر نان گرم/ برای برفی که آب می شود دوست می دارم/ تو را برای دوست داشتن دوست می دارم/ تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم/ تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم/ برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت/ لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم/ تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم/ برای پشت کردن به آرزوهای محال/ به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم/ تو را برای دوست داشتن دوست می دارم/ تو را به خاطر بوی لاله های وحشی/ به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان/ برای بنفشیِ بنفشه ها دوست می دارم/ تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم/ تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم/ تو را برای لبخند تلخ لحظه ها/ پرواز شیرین خاطره ها دوست می دارم/ تو را به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم/ اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های آسمان دوست می دارم/ تو را به اندازه خودت ، اندازه آن قلب پاکت دوست می دارم/ تو را برای دوست داشتن دوست می دارم/ تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ... دوست می دارم/ تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ... دوست می دارم/ برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه/ تو را به خاطر دوست داشتن ... دوست می دارم/ تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم ...دوست می دارم ../ "پل الوار"

* با توام عشق قسم خورده ی پنهانی من/ با توام بی خبر از حال و پریشانی من/ با توام لعنتی خالی از احساس بفهم/ بی قرارت شده ام شاعره ی خاص بفهم/لعنتی خسته ام از دوری و بی تاب شدن/پای دلگیرترین خاطره ها آب شدن/لعنتی خسته ام از حال بدم زخم نزن/بی تو محکوم به حبس ابدم زخم نزن/باورم کن که به چشمان تو معتاد منم/پادشاهی که به جنگ آمد و افتاد منم/ قافیه باختم و شعر سرودم یعنی/به هر آنکس که تو را دید حسودم یعنی/ نفسم بند تو و درد مرا می خواند/ بعد تو حسرت دنیا به دلم می ماند/ "پویا جمشیدی"

* آوازه ات تا شهرهای ساحلی رفته/ دریا حسابت را از آدم ها جدا کرده/ پیش از تو زیبایی همیشه حد و مرزی داشت/ زیبایی تو مرزها را جابجا کرده/" امید صباغ نو"

* پرنده ها دیرشان نمی شود، هیچ سگی ساعتش را نگاه نمی کند، گوزن ها دلواپس فراموش کردن تولدها نیستند، فقط انسان زمان را اندازه می گیرد، فقط انسان ساعت را اعلام می کند و به همین دلیل فقط انسان از ترسی فلج کننده رنج می برد که هیچ موجود دیگری تحمل نمی کند، ترس تمام شدن وقت.../ "از کتاب ارباب زمان میچ آلبوم"


* خوش بین ها و بدبین ها هر دو به بشر خدمت کرده اند/ اولی با آفریدن هواپیما و دومی با آفریدن چتر نجات/ "جرج برناد شاو"

* اصغر فرهادی: بعد از نمایش یک فیلم ایرانی، با دوستان خارجی نشسته بودیم به گفتگو. یکی از آنها پرسید:آن پسرک سر چهار راه چه می فروخت؟ مواد مخدر بود یا...؟ من پاسخ دادم فال می فروخت. پرسید فال چیه؟ گفتم شعر، شعرهای شاعر بزرگمان حافظ. با هیجان گفت: یعنی شما از کشوری می آیید که در خیابان هایش شعر می فروشند و مردم عادی پول می دهند و شعر می خرند؟!اون شخص سر میزهای مختلف می رفت و با شگفتی این را به همه می گفت و این یعنی زاویه ی دید. یکی سیاهی می بیند و یکی زیبایی... 

* منتظر می مانم/ تا عصایت شوم/ سویِ چشمانَت / یادآورِ قرص هایت/ هم بازیِ نوه هایت/ من جوانی ام را/ برای پیری ات کنار گذاشتم.../ "علی قاضی نظام"

* من همه در حکم توام/ تو همه در خون منی/ "مولانا"

* برای همسر مهربانم، همراهم، همسفرم، رفیقم به بهانه ی امروز هر چند اعتقادی به این روزها ندارم. مهم، رعایت انسان است انسان دیگر را به عشق و احترام و توجّه...