بشنو از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند
****************************
استمع الی النای حین یروی
شاکیا الفر اق و الهجران
"مولانا برگردان به عربی از خودم"
** هشتم مهر روز مولانا
* عنوان پست از مولانا
* در دلم خواستن مرگ کسی نیست , ولی / کاش هرکس به تو دل بست بیاید خبرش !!!/"نیما شکرکردی"
* من مردِ عمودی زمین بودم و امروز/ از مرحمت عشق , ببین زاویه ام را.../"امید صباغ نو"
* رهگذر داشت به لب سیگاری/گفت:آتش داری؟/ مـن اشاره به دلـم کـردم و گفتم: آری !/"احسان پرسا"
* زهی عشق، زهی عشق که ما راست خدایا/ چه نغز است و چه خوب است و چه زیباست خدایا/ "مولانا"
* بگذاشتی ام غمِ تو نگذاشت مرا/ حقا که غمت از تو وفادارتر است/ "مولانا"
* عمر که بی عشق رفت هیچ حسابش نگیر/ آب حیات است عشق در دل وجانش پذیر/ هر که شود صید عشق ، کی شود او صید مرگ؟/ چون سپرش مه بود کی رسدش زخم تیر؟/ "مولانا"
* رفتم به او بگویم "من عاشقت شدم را" / لرزیدم از نگاهش ، گفتم عجب هوایی!!!!/ "مجتبی ناصری تهرانی"
* و عشق قافیه اش گرچه مشکل است اما / خدا اگر که بخواهد , ردیف خواهد شد/ "نیما شکرکردی"
* خواستم پاره گریبان کنم از دست غمت/ دستم از ضعف دریغا به گریبان نرسید/ "عبدالله الفت"
* هنوز خانه ی دل وقف عشق تو است بیا/ که این خرابه همان است کاندر آن بودی/ "پژمان بختیاری"
* تو آن نه ای که چو غایب شوی ز دل بروی/ تفاوتی نکند قُربِ دل به بـُعدِ مکان /"سعدی"
* ناصحا، بیهوده می گویی که دل بردار از او !/ من به فرمان دلم، کی دل به فرمان من است؟/ "هلالی جغتایی"
* ما را فراق روی تو کشته نه روزگار !/ مرگ و جفا و گردش گردون بهانه است/ "دهقان اصفهانی"
* برای من که دلم چون غروب پاییزست/ صدای گرم تو از دور هم دل انگیز است/ "مهدی سهیلی"
* خاک من زنده به تأثیر هوای لبِ توست/ سازگاری نکند آب و هوای دِگرم/ "سعدی"
* شاید بگذرم از تو/ اما حساب لبهات از تمام تو جداست/ الکی ست مگر؟/ من از آن لبها دوستت دارم شنیده ام/ "شهریار بهروز"
* بر من گذر که بوی گلستانم آرزوست...
ﮐﺎﺵ ﻫﯿﭻ ﭘﻨﺠـــــــــــــﺮﻩﺍﯼ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻧﺸﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺩ
ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﻫﺎﯾﯽ
ﮐﻪ ﻫﺮ ﺷﺐ
ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻱ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ
ﺑﻮﺳﯿﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ...
"هانی محمدی"
سلام دریاجان. ممنونم عزیزدلم
سپیده بانو شرمنده ام...
اما چه میشه کرد؟با اینهمه زهر در کلام واژه ها هنوز از پس گفتن دردهامون برنمیان
روز هاتون به عشق و سلامت
ممنونم دوست مهربانم
درود بانو
کودک شعرم را با نگاه مهرتان بنوازید...
با احترام:
آسمان تاریک است
زمین
انسان
خدا
آیه های غم اند
درشهر
چراغی روشن نست
انسان
در گور سرد خویش
غلت زنان
می زارد
زمین
از آیه آیه ی عشق
تهی ست
و قلب ها نمی تپد
مگر برای سیاهی
برای فرسودگی
آسمان
از هر زمان دیگر
تاریک تر است
خروس ها
نمی خوانند
صبح نیست...
خورشید
سیاه سرفه گرفته است
کبوتر ها
بربام دلتنگی هر انسان
آشیان ساخته اند
و زمین
بی خدا
می چرخد....
سلام خانم مهدخت عزیز. سرودتون به دل نشست اگرچه که بر دلتنگی این روزهایم افزود. کبوترها بر بام دلتنگی هر انسان آشیان ساخته اند و زمین بی خدا می چرخد. دلتنگی از شما دور باد مهدخت عزیز.
ای دل چه اندیشیدهای در عذر آن تقصیرها
زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا
زان سوی او چندان کرم زین سو خلاف و بیش و کم
زان سوی او چندان نعم زین سوی تو چندین خطا
زین سوی تو چندین حسد چندین خیال و ظن بد
زان سوی او چندان کشش چندان چشش چندان عطا
چندین چشش از بهر چه تا جان تلخت خوش شود
چندین کشش از بهر چه تا دررسی در اولیا.......مولانا
سلام.
ســلااام
اِ امروز روز بزرگداشت مولاناس ؟ خیلی هم عالی
پُست هم بسیاررر عالـــی
سلام ایمان. ممنونم. بله روز مولاناست.
درود ها بانوی انتخاب های بکر...
خوبین؟
بابت یادکرد روز مولانا سپاسگزارم..
با هرکدوم از گزینش هاتون به قدر زیبایی شون آرام گرفتم
عالی...
سلام خانم مهدخت عزیز. خیلی ممنونم.